ضرب المثل مشهور: «مشت نمونه خروار است» ، حکایتی بومی از یک شیوه نمونه گیری علمی ساده است، نمونه گیری یعنی اینکه بخش کوچکی از جامعه آماری را بررسی کرده و نتایج حاصل از این بررسی را به کل جامعه تعمیم بدهیم. در علم آمار انواع مختلف نمونه گیری وجود دارد که با توجه به جامعه هدف، دارای مزایا و معایبی هستند، از نمونه گیری ساده تا نمونه گیری طبقه ای و خوشه ای و سیستماتیک شامل این شیوه بررسی و تحلیل علمی می شوند که در مراکز علمی و پژوهشی، پروژه های صورت پذیرفته بر پایه آنها از اعتبار لازم برخوردار است.
این یاداشت به بهانه موفقیت «بهروز بوچانی» بعنوان یک نمونه از جامعه کورد در خارج از اقلیم زندگیاش به رشته تحریر در آمده است.
بوچانی یک پناهنده کورد اهل ایلام است که مدت پنج سال است در بدترین کمپ استرالیا (جزیره مانوس) زندگی می کند، رسانه های محلی و بین المللی چندروز پیش خبر از کسب معتبرترین جایزه ادبی استرالیا توسط بوچانی دادند، وی در جزیره خشن «مانوس» که گویا بیشتر به تبعیدگاه می ماند، صرفا از طریق موبایل خود رمانی به نام "دوستی به جز کوهها ندارم" را به رشته تحریر درآورده است.
نکته جالب اینجاست که گویا بوچانی حتی برای دریافت جایزه اش امکان خروج از جزیره مانوس را پیدا نکرده است، و جالب تر است بدانید که از آنجا که بوچانی به غیر از تلفن همراه، راه دیگری برای تماس گرفتن با دنیای خارج نداشته است، این کتاب را در قالب پیامهای کوتاه تلفن همراه که بصورت متناوب به خارج فرستاده شده اند، نگاشته است.
خبر کسب موفقیت «کۆچەر بیرکار» (فریدون درخشانی) از نوابغ کورد علم ریاضی جهان هم در سال ۲۰۱۸ از این دست خبرها بود، بیرکار مریوانی که اکنون مدرس دانشگاه کمبریج انگلستان است، با کسب مدال فیلدز که پژوهشگران علم ریاضیات آن را به عنوان نوبل ریاضی می شناسند، نشان داد که ریشه بسیاری از مهاجرت ها و فرار مغزها نادیده شدن های داخلی و بی توجهی مسئولین به سرمایه های انسانی است، کوچر که به دلیل فعالیت و پژوهش در زمینه هندسه جبری در سال گذشته برنده مدال فیلدز شد، نمونه ای برجسته از جامعه آماری نخبگان کورد است که اگر خارج از تبعیض های مذهبی، قومیتی و جنسیتی در موقعیت برابر اجتماعی قرار داشته باشند، نه تنها در محدوده جغرافیای ملی بلکه در سطح بین المللی حرفی برای گفتن دارند و از نمونه هایی آماری تصادفی ساده که در زمره " مشت نمونه خراور است" قرار می گیرند.
هرچند داستان «نادیا مراد» کمی متفاوت از نمونه های قبلی است اما در جوهره اصلی موضع توفیر چندانی ندارد، نادیا مراد کسی بود که مادر و همه برادران جوانش را مقابل چشمانش اعدام کردند، خانواده مراد قربانی یک گروه تندرو ایدولوژیک بودند که هیچ خط قرمز و مرزی نداشت،او به اسارت داعش درآمد و سه سال این اسارت سیاه را تحمل کرد، داستان شهامت، شجاعت و پرواز مراد از قفس داعش و تلاشهای او برای پایان دادن به قاچاق انسان و خشونت جنسی کم کم از نادیا یک اسطوره ساخت، اسطوره ای از جنس حنجره و فریاد زن کُرد، فریادی مظلومانه که در دفاع از حق و حقوق این قشر ستم کشیده به اندازه ای رسا بود که آکادمی نوبل را قانع کرد که سند جایزه صلح نوبل ۲۰۱۸ را بصورت مشترک به نام این زن جوان کورد ایزدی و «دنیس موکویگی» از کنگو بزند.
یکی دیگر از مستند های مهاجرت نبوغ های زخمی، جلای وطن نابغه ای بنام «امید کردستانی» است، امید که اصالتا پیرانشهری و کورد تبار است، در سن چهارده سالگی، پس از مرگ پدرش به آمریکا کوچ کرد. او در سال ۱۹۸۴ توانست از دانشگاه ایالتی سن خوزه، مدرک کارشناسی مهندسی الکترونیک، اخذ نماید، در بیوگرافی امید کردستانی از او بعنوان یازدهمین کارمند و اولین مدیر کسبوکاری که گوگل استخدام کرده، ذکر شده است، عمده اشتهار کردستانی در گوگل به علت تاسیس کسب و کارهای پولساز در این شرکت بود.
مجله معتبر تایم در سال ۲۰۰۶ از امید کردستانی بعنوان فردی که در فهرست صد نفری که دنیای ما را شکل دیگری بخشیدهاند یاد می کند.
درخشانی ها،کردستانی ها و بوچانی ها، نمونه هایی زنده از ارواح و نبوغهای زخمی هستند که در جغرافیای زندگی اشان امکان رشد و شکوفایی پیدا نمی کنند، نمونه هایی که تعدادشان کم نیست و هرازگاهی بصورت تصادفی از یک جامعه آماری مدرن که شرایط کمی مناسب تر را برایشان مهیا می کند، جوانه می زنند و سر بر می آورند و بدین وسیله دیده می شوند.
بوچانی ها را متاسفانه باید محصول چالش فرار_مغزها دانست و صدالبته و خوشبختانه از نمونه هایی که در هوای کمی سازگارتر غربت امکان سبز شدن و رویش و تجلی پیدا کرده اند، بدون شک نبوغ و استعدادهای بسیاری در داخل در مسیر ناهموار و صعب العبور کسب نیازهای اولیه بشری وجود دارند که از ریل خارج می شوند وبه آنها اهمیت داده نمی شود و حتی به ورطهٔ نابودی کشیده می شوند.
از مهاجرت بهروز بوچانی تا داستان پناهندگی امید کردستانی و انتخاب تصادفی نمونه هایی از انبوه اعداد صحیحی که در این مجموعه ریاضی قرار می گیرند، یک واقعیت تلخ را می توان استخراج کرد که آنچه امروزه اهمیت و ارزش چندانی ندارد، توجه به مقوله سرمایه های انسانی و منابع اصلی تولید، دانش و کارآفرینی است که سبب می شود نخبگان ما برای تامین نیازهای ابتدائی مازلویی و در جستجوی نان ترک دیار کرده و در سخت ترین شرایط غریبی و کمترین آب و هوای مستعد، رشد و نمود پیدا کنند.
حکایت بوچانی، بیرکار، کردستانی، قبادی، مراد و هزاران نخبه حوزه های علم، صنعت، هنر و ادبیات و حقوق بشر بیانگر این واقعیت است که بهترین بذرهای ما شرایط و آب و هوای مناسب رویش و جوانه زدن را ندارند و چاره اندیشی این چالش نیاز به یک تغیر نگرش و مهندسی معکوس نگاه از بالا دارد، نگاهی که سبب شود کوردها دوستان بهتر و قابل اعتمادتری از کوهها داشته باشند.