تاريخ: ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۷ اسفند ساعت ۱۶:۱۶ بازدید: 1873      نظرات: 0      کد مطلب: 6303

دردنامه‌ای به قدمت عفرین

آکام خادم پور


چند دقیقه قبل از وقوع زلزله کرمانشاه طالعم نیک شد و پدر شدم. دختری دردانه وارد زندگی‌ام شد و نگاهی جدید به زندگی‌ام بخشید. همزمان که من او را در آغوش میگیرم دخترانی در عفرین در زیر بمب های منقش به توحش، مرگ را در آغوش می‌گیرند و به عروجی ابدی می پیوندند.
اکنون با هر بیداری دخترم به این تراژدی می‌اندیشم که همزمان با باز شدن چشمهای دختر من چه کودکانی بر این عرصه ی ناعادل چشم می بندند و داغی گران بر صفحه ی زندگی خانواده هایشان که اگر زنده باشند حک می‌کنند. اکنون با تمام وجود احساس می‌کنم که مرگ یک انسان آن هم فرزندی که 9 ماه منتظر به دنیا آمدنش باشی دردی جانکاه می‌آفریند که قابل درک و تصور نیست.
آنچه که  می‌نویسم دربرگیرنده نگرش گدایان قدرت و سیاست نیست بلکه بازنشر نسل کشی عفرین است. عفرینی که برای دیدن عمق فاجعه اش باید آدمی تهی شود، تهی از تعصب، تهی از سیاست، تهی از جانبداری. 
عفرین شهری است که همزمان با پنج ماهگی دخترم،دخترانش را از دست می دهد و بمب های ترکیه حتی به بیمارستان‌ هایش رحم نمی کنند و من نمی توانم درک کنم آری نمی توانم درک کنم پدران عفرین که کودکانشان از گلوله ها باروت می‌مکند و زنانشان پستان در دهان خاک می گذارند چگونه زمین دهان باز نمی کند و آنان را نمی بلعد؟؟؟
چگونه پدران عفرینی تاب و توان خاک کردن فرزندانی را دارند که اکنون به مانند غزال جنگل، میان لاشخورها تقسیم شده اند؟؟؟
مادران عفرینی زین پس باید سینه بدرند و پستانهایشان را در دهان خاک بگذارند چرا که فرزندانشان در زیر همان خاک آرمیده اند و  شیر پستان مادران عفرین در خاکی فرو می رود که اکنون زایشگاه شرمساری انسانیت است و سنبلی بر خواب ابدی مجامع جهانی.
همزمان با آرامش ابدی فرزندان عفرین مجامع جهانی هم در خواب زمستانی خودخواسته ای به سر می برند که بهارش روزی خواهد بود که منافعشان تحقق یابد.
شرم بر سیاست، شرم بر سیاستمدار و شرم بر دیپلماتی که مرگ کودکان نقطه ای از زمین، خنده ای بر لبانش بنشاند و پیک شادی بنوشد از جوشش خون مردمانی بی گناه در زیر آوار بمب و گلوله.
شرم بر آن روشنفکر و تحصیلکرده ای که  گفتن و نوشتن از کشتار کودکان عفرین را امری سیاسی می داند و اینگونه می پندارد که نباید وارد سیاست شود.شما و تحصیلاتتان اگر به خدمت انسانیت و زدودن جنگ و ترویج صلح درنیاید پس به درد لای جرز دیوار می خورد.
امروز از دل فاشیسم حلبچه ای دیگر با نام جدید عفرین متولد می شود، فرزندان این زایش باز هم کوردها هستند و خالقان این نسل کشی ارازل و  اوباشی تمام عیار از جرگه ی صدام حسین اند که امروز لباس دین فروشی و وطن پرستی کورکورانه را بر تن کرده و علاوه بر کشتار جوانه های زیتون می خواهند درختانی دگر را به زور در خاک عفرین بکارند اما نمی دانند که عفرین نیای تاریخی زیتون است و هیچ درخت دیگری در عفرین نمی تواند بارور شود و ریشه بدواند.
جهالت سیاسی این سردمداران سبب گشته اینگونه پندارند که مردمانی بی گناه و بی پناه را کشتن و مردمانی لبالب از فریب سیاسی را به جایشان گماردن، می تواند جنگلی زیبا و جدید پدیدآورد در حالی که اینان از این اصل غافل گشته اند که وطن ماهی دریاست،وطن عقاب آسمان و وطن عفرینیان عفرین.خیال باطلی ست اینگونه بیاندیشیم که ماهی در آسمان می تواند پرواز کند.
برای عفرین باید نوشت و خواند و تلاش کرد تا تلنگری هر چند کوچک به وضعیت اسفناک حقوق بشر و مجامع جهانی زد و ایمان آورد به اینکه همزمان با تایپ این نوشته گلوله های بیشتری سینه های مردمانی را می درند که هیچ جرمی غیر از انسان بودن ندارند. اگر جهان چشمانش را به روی این نسل کشی بسته است ما چشم باز کنیم و ببینیم و در حد توان نگذاریم زلف های دختران عفرین هیزم آتش اندیشه فاشیستی شوند. نگذاریم انسانیت و عشق به صلح در وجودمان خاموش گردد و با خون کودکان به مانند رویدادی طبیعی برخورد نکنیم. بدانیم آگاه کردن یک انسان از جنایات جنگی که در عفرین به وقوع می پیوندد می تواند زنجیره ای از آگاهی را در بین مردمان تمام دنیا ایجاد کند و زمانی که وجدانهای بیدار در جهان به فریادرسی کبوتران عفرین بشتابند دیگر هیچ قدرتی یارای مقابله با سیل عظیم صلح طلبی را ندارد. باید بکوشیم در حد امکان توجه جهانیان را به عفرین جلب کنیم تا بلکه شاید از این سیاهچاله های مزین به تاریکی، جرقه ای از نوع دوستی و تلاش برای صلح در عفرین زندگی یابد.



ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد