دستخط تخمیس بخشی از یک غزل سعدی، توسط زندهیاد سواره ایلخانیزاده، که برای اولین بار در پایگاه خبری هاژە منتشر میشود:
بت من ای رخ تو آیت الطاف خدایی
چه شود گر ز محبت ز در خانه درآیی؟
دلم از غصه هجران تو درداد ندایی
"من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی!"
٭٭
دل و دین در طلب چشم فسونکار تو دادم
یوسفآسا بهرهت در چه ظلمت بفتادم
یکسر از دست برفتم، نرسیدی تو بهدادم
"دوستان عیب کنندم که چرا دل بهتو دادم
باید اول بهتو گفتن که چنین خوب چرایی؟"
٭٭
نیمهشب در غم هجران تو من زار بمویم
وصف رخسار تو را با در و دیوار بگویم
دفتر چهره بهخون دل بیمار بشویم
"گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود، چون تو بیایی!"
٭٭
لب نوشین تو چون چشمه حیوان و چو زمزم
نیست حاشا بهجهان چون تو پریزاده و آدم
سالک عشق تو را نیست رهی غیر عدم
"چو بیایی دهمت جان، چو نیایی کشدم غم
باید از دست تو مردن، چه بیایی، چه نیایی!"
٭٭
شب وصل تو سزد از دل و جان دست بشستن
می این بزم بهنور دل مهتاب سرشتن
شرح این واقعه در پرتو چهر تو نوشتن
"شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی!"