ساکار شیرزاد(کارشناس ارشد ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی تهران)
بدیهیست که ماندگاری اَسد در قدرت و عدم تغییر ساختار سیاسی متمرکز سوریه [آنهم با نظر به تقویت روزافزون حوزهی نفوذ ژئوپلیتیکی و حضور نظامی روسیه و ایران در این کشور] قطعاً در تضاد با منافع خاورمیانهای آمریکا و همپیمانانش و نیز استراتژیهای در دست انجام آنهاست. بر این اساس آمریکا با پیشبینی احتمال به بُنبست رسیدن و یا حداقل به چالش کشیده شدن استراتژیهایش در سوریه، سعی در وارد نمودن اسرائیل به جنگ داخلی سوریه شده است و اکنون نیز یکی از اهداف به میان کشیدن بحث انتقال پایتخت اسرائیل از تلآویو به بیتالمقدس میتواند دور نمودن افکار عمومی از پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی آمریکا با مهرهی اسرائیل در میدان جنگ سوریه نیز باشد. از اینرو در هر صورت باید منتظر نتایج و بازتابهای ورود عملیاتی اسرائیل به صفحه شطرنج قدرت در سوریه باشیم که تسلسلوار در تغییر معادلات قدرت در عراق نیز تأثیرگذار خواهد بود؛ چرا که سیاست قدرتهای درگیر و دخیل در این دو کشور عملاً متأثر از وضعیت جاری در هر دو کشور است و نظر به اینکه دستگاه دیپلماسی دولت عبادی فاقد قدرت سیاستگذاری مستقل است، بنابراین سیاست خارجی و به تبع آن سیاست داخلی عراق عملاً دیکتهی سیاستهای تحمیلی قدرتهای دخیل و ذینفع است و اینجاست که میتوان به موضوع کردستان نیز وارد شد.
همانطور که در یادداشت تحلیلی منتشر شده قبل از رفراندوم با عنوان (فرجام رفراندوم کردستان عراق؛ پیشفرجام بحران ژئوپلیتیکی خاورمیانه)؛ پیشبینی شده بود که در صورت عدم چراغ سبز آمریکا برای برگزاری رفراندوم استقلال و اقدام یکجانبه از سوی کُردها، احتمال یک شکست مقطعی برای آنها دور از انتظار نخواهد بود؛ میبینیم که این امر اکنون به وقوع پیوسته است و تاریخ، ضمن رقم زدن برگ دیگری از شکست برای کُردها، بیتدبیری سیاسی و بیتوجهی رهبران کُرد عراقی به کُدهای تأثیرگذار ژئوپلیتیکی قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای بر سرنوشت آنها را به وضوح نمایان ساخت و در همین راستا نظر به گفتهی یکی از مقامات آمریکایی که قبل از رفراندوم در یک پیام کوتاه اما پرمضمون اعلام کرد که: «ما از کردستانی قوی حمایت خواهیم کرد.» اینگونه میتوان گفت که: نظر به پیشینهی روابط سیاسی ناپایدار احزاب کُرد عراقی با یکدیگر، عملی شدن چنین پیامی از سوی آنها بسیار نامحتمل به نظر میآید چرا که هیچگاه در برگیرندهی منافع حزبیشان نخواهد بود! کلمه قوی در این گفته، نه به بنیهی نظامی بلکه بیشتر به اتحاد و اتفاقنظر قوی سیاسی اشاره دارد. موضوعی که به گواه تاریخ و باور اغلب کارشناسان و تحلیلگران مسائل خاورمیانه، همواره عکس آن در کردستان عراق نمود یافته است. با وجودی که حسّ ملّیگرایی کُردی در میان کُردهای عراقی همچنان به قوّت خود باقیست اما این پارامتر تدریجاً به اولویت دوم و حتی پایینتر در افکار رهبران احزاب حاکم بر اقلیم کردستان تنزّل یافته است و برعکس منافع شخصی و حزبی به اولویتهای اول و دوم ارتقا یافتهاند و نمونهی عینی آن توافق پنهانی اخیر چند نفر از اعضای حزب اتحادیه میهنی کردستان (PUK) است که منجر به تسلیم شهر تعریبشده و استراتژیک کرکوک به شبهنظامیان حشد الشعبی و ارتش عراق گردید که کُردهای عراقی آن را خیانت خودیها به آرمانهای ملّت خویش میدانند و بدترین تبعات آن را میتوان افزایش قُبح شکستِ پس از رفراندوم در افکار عمومی و بالخص مردم اقلیم کردستان دانست که به تبع آن موجبات ناامیدی و نارضایتی مردم را نسبت به احزاب سیاسی کُرد سبب شد، امری که از اهداف اولیهی دولت مرکزی عراق بود. اکنون هم میبینیم که اعلام حمایت قدرتهای اروپایی همپیمان آمریکا از حقوق کُردها تنها در چارچوب عراقی یکپارچه است و این یعنی نه تنها تعجیل کُردها و اقدام یکجانبهی آنها در برگزاری رفراندوم آنهم بدون حمایت خارجی اشتباه بوده است بلکه این را نیز میرساند که هنوز در استراتژیهای پیشروی آنها، بازهی زمانی رسیدن کُردها به آرمان آستقلال و به عبارت دیگر، داشتن کشوری مستقل و مورد حمایت آنها فرا نرسیده است.در مرحلهی فعلی نیز، تضعیف قدرت سیاسی و اقتصادی رهبران کُرد از سوی دولت مرکزی عراق و مشروط نمودن آغاز مذاکرات به لغو نتایج رفراندوم استقلال، عملاً در صورت وقوع، بسترهای نارضایتی عمومی و بیاعتمادی مردم را نسبت به رهبران و احزاب حاکم به اوج خواهد رساند چرا که لغو نتایج به عبارتی بیاثر نمودن آراء مردم، عملاً بیاحترامی به ارادهی مردم تلقی خواهد شد و از اینرو پتانسیل بروز واکنشهای شدید مردمی را میتواند دارا باشد و این حداقل نتیجهایست که دولت مرکزی انتظار آن را دارد تا توجیهی منطقی بر ضعف حکومت اقلیم کردستان در افکار عمومی کُردها باشد. لازم به ذکر است حتی در صورت زیر بار نرفتن رهبران و احزاب کُردی به لغو نتایج رفراندوم، همچنان حکومت مرکزی عراق برندهی این بازی خواهد بود و از نیل به هدف اولیهاش، باز نخواهد ماند، چرا که فشارهای سیاسی و بهویژه اقتصادی تحمیل شده بر حکومت اقلیم کردستان [که قادر به کنترل وضعیت بازار و پرداخت حقوق کارمندان و دیگر حقوقبگیران نیست] تدریجاً فشار مضاعف فعلی بر مردم را تشدید خواهد نمود و زمینههای تحقّق هدف مذکور یعنی نارضایتی عمومی را محقّق خواهد ساخت. از اینرو پافشاری دولت مرکزی عراق بر لغو نتایج رفراندوم استقلال به عنوان پیششرط آغاز مذاکرات میان اربیل و بغداد در واقع سیاست هدفمندیست که همچون یک شمشیر دو لبه عمل میکند و کُردها در پایان این بازی قدرت، خواه ناخواه بازنده خواهند بود مگر اینکه یارگیری جناحها و احزاب شیعه و سنّی در انتخابات پیشروی عراق و یا دیگر تحولات پیشبینی نشدهی داخلی یا منطقهای بتواند فرصتی برای رهایی کُردهای عراقی از بُنبست معادلات داخلی و منطقهای پیشرو ایجاد نماید.