| تاريخ: ۱۱ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۷ | بازدید: 71 نظرات: 0 کد مطلب: 25247 |
در حاشیۀ نمایشگاە نقاشیِ نونهال، اَردلان غلامی در بوکان
در صورتیکە نقاشی را عنصری برای تولید اندیشە فهم کنیم، دریافتی کاسمولوژیک و کیهانی از ان نیز انطور کە نیچە میگوید، اجتناب ناپذیر است. نقاشی ماجراجویی ست که ردِ خود را از دورترین اعماق انسانی تا تار و پودِ اخلاقیِ انسان بر جای میگذارد. این ماجرا البتە قهرمانی را خواهد آفرید و از قهرمانی نیز بیرون میتراود. ان قهرمان چیزی نیست جز روحِ آزادی کە ناخوداگاە و رنگها بە نقاش و بە مشاهدەگر اهدا میکنند. چیزی کە در این میان نباید فراموش شود این است کە نقاشی، از هیچ ساختارِ مستقرِ قدرتی که انحصارِ فرمان را در دست دارد بیم ندارد. او بهجای آنکه قدرتِ فرمان را در جایگاهِ ثابتی بنشاند میکوشد آن را کوچگر کند. به بیان دیگر او ارادهی معطوف به قدرت را از چنگِ هر انحصاری بیرون میکشد و در معرضِ تصاحب میگذارد. کوششِ نقاشی بر آن است که هر فرمانروایی را از تخت به زیر کشد و از این رو به معنای دقیق، «برکندگی» است: یعنی بر جای نگذاشتنِ هیچ ساختارِ حاکمانهای. با این مقدمە کوتاە اگر سراغ نقاشیهای نونهال اردلان غلامی برویم درمی یابیم کە او، با یک جُزنگریِ خاص سراغ رنگها میرود. محدودۀ نقاشیهایش را اَتمُسفری پر میکند که نگاە بر صفحۀ آن به مانندِ شکافی تکثیر شونده و نە امری تقلیل دهندە بر اَبدیّتِ نگاەِ خیرۀ ما بە هستیْ ظاهر میشود. از اَبدیّت کە سخن میرود، بدین دلیل است کە او در نقاشیهایش پیش از آنکه رنگها را آغاز کند، نوع نگاە بە آن را مهیّا میکند، تا بتواند انتزاع را در فضایی ادامە دهد کە سویەهای زوالش برای همیشە ناپیدا باشد. این نوع رنگپاشی و تقسیمِ رنگ نە بر سر بوم کە بر سر نگاههاست که همواره هستی نقاشیهای او را در شیارهای دیدن، پیدا و تعقیب می کند. اَردلان در اکثرِ تابلوهایش دنبالهٔ شکافی را میگیرد که آغازِ پنهان و نا/پنهان آن، متمرکز بر روحِ رنگ است. درست است کە پاششِ رنگ بە شکلی آنارشیستیک و نامنظّم کە ساختارِ هر فوکوسی را بهم میریزد، گاهاً از خطرزدودگی از رنگ نیز ناتوان است امّا، برخلافِ این، رُخدادِ رنگ و نوع و جنس پاششِ آن در بوطیقای اَردلانِ نونهال، بدون شک حامل خطرزدودگی ست از رنگ و حاصل صیرورتی ست هستی شناختیْ کە از بودنِ صِرف بە شُدنِ نگاەْ میانجامد، چرا کە بَرهَمکُنِشیِ بدن (چشم/نگاە) و فضا در آن به تحقّقِ نسبتاً کامل و پایدارِ خود میرسد. از همین منظر، دادنِ عنوان شاعر انتزاع رنگها بە اَردلان بیراهە نیست، طرفە آنکە نسلِ اَردلان نسلِ بدنمندیهای رنگارنگ و شاعرانگیهاییست کە مالیخولیا هم دارد. نگارەهای اَردلان بە خوبی این وضعیت را نە روی بوم کە در پاششِ رنگ و شکل دادنِ نوع و جنسِ نگاهها متفاوت کردەاست. جایی کە تصویرسازی، جای خود را بە توزیعِ نیروهای رنگ دادە است تا قسمی از تجربە مشاهدە را در خود حفظ کند. اگر نهیلیسم را در سادەترین شکل آن کە فقدانِ معنا یا بُن بستِ معنایی تعریف کنیم، نوع حضور نهلیسم در نگارەهای اَردلان نە فقدان یا بن بُستِ معنا کە درگیرکردنِ اندیشە در پروژهای از همگراییِ هنجارهاست که شکلِ معاصرِ خود را در عدم تعهُدِ نسلِ اَردلان بە کلان روایتها جستجو میکند. نیهیلیسم در نگارەهای اردلان نونهال، همچون پروژهای توصیف میشود که درگیرِِ تلاشی متافیزیکی برای استخراجِِ نهایتِ فهمپذیریِ رنگهاست و این همان چیزیست کە میشل انری، از آن بە نقاشیِ انتزاعی یاد میکند. نقاشی ای کە از واقعیتی کە بە آن تعلُّق دارد جدا میشود و با تعلیقِ تصوُّر واقعیّت در شکل جامع خود، نە تنها واقعیتی دیگر کە نوع نگاە دیگری را نیز میطلبد و وضع میکند. این نوع نگاە کە دست آخر بە رئالیسمِ نِگَروَرز منتهی میشود، خود را در موضع واقع گرایی متافیزیکی در برابر تفسیر اصیلش از خود قرار میدهد و در نهایت بە تلاش برای بازشناسی، بازنمایی و بازآفرینی موقعیّتی میانجامد کە مستقل از ادراک پیش یافتەست و لزوماً اصیل نیست. به همین جهت تابلوهای اَردلان آشوب دار است چرا که سرشتِ رنگْ همین است. مسألە اینست کە این گونه تابلو و نگارە حالا به عقوبتی در این مقطع میرسد کە میتواند هرگونە نا/نیستی را در خودش نیست کند و در برهەای هستی شناختی، خود را به اثبات برساند آنهم بە شکلی بی فاصله و در دیالکتیکِ مُطلقِ رنگ، نگاە و بوم. نوعی نابیّت از رنگ و تابلو که در ناممکن رخ می دهد و بە رنگها هویّت و اَبَدیَّت میبخشد. آنطور کە بەنظر میرسد، کِثرتِ رنگها یکی از دغدغەهای اَردلان بودە و برای او کە خود را اندیشندە در رنگها میخواند، چینشِ نامُنظّمِ رنگ، مستلزم نوعی مانور هستی شناختی ست امّا غیابِ نسبیِ آن، کار اَردلان را با قسمی از دشواری انتزاع روبرو کردەست. همین فاصلەگیری ستاتیک از فلسفە در کارهایش، او را با نوعی از بغرنجی ناشی از غیاب فرم مبتلا کردە کە خود بە بازنمایی ناقص مشاهدەگر از نگاهش میانجامد. نگاەِ خیرەای کە لاکان از آن بحث میکند و لزوماً به دیدنِ دَرک مند منجر نمیشود، و این مسألە نظریّۀ دریافت را تا حدّی با مشکل مواجە میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1): امر نادیدنی در نظریە کاندینسکی/میشل انری/ترجمە: فاطمە بنویدی/ تهران/نشر علم
2): شیئ: امر واقع، امر والا
/تفاسیری جمعی از:
کریستن، آلوانسون مانابراتا، گوها، کنا هرنلی، رابین مکی چینا و دیگران/ترجمەی آری سرازش و رامین اعلایی/ناشر: مترجمان
3): لیوتار و ناانسان/ استوارت سیم/ ترجمەی محسن محمودی/تهران/مهرگان خرد
عبدالقادر نیازی
اردلان غلامی
|