تاريخ: ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۹ اسفند ساعت ۱۹:۴۵ | بازدید: 2221 نظرات: 6 کد مطلب: 3464 |
سامان بی باک (نویسنده و مدرس دانشگاه)
(قبل از شروع لازم به ذکر است که بعد از یک روایت کوتاه داستانی، دیدگاه و سلایق موردی زنان در امر پوشیدن لباس مورد بررسی قرار می گیرد.)
- ... من!!! یعنی من پیرهنی رو که واسه ی دو تا عروسی، اونم دو تا عروسی!!! پوشیدم و همه ی فکّو فامیل اونو دیدن، بازم بپوشم؟ عمراً. می خوای منو سر زبونا بندازی، اونم زبون مریم و نازی؟ واه واه! آره جون خودت، مشخصه اصلا آبروی زنت واسه ت مهم نیس. ببین، خوب گوشاتم واکن، چهارشنبه ی هفته ی دیگه عروسی فریده جونه، می رم پیش کاک عثمان(بزّاز) و یه پیرهن قسطی دیگه می گیرم، آخ نمی دونی که تازگیا چه پیرهنی تو ویترین مغازه ش گذاشته، محشره.
- خوب اون پیرهن نباتی جدیدت رو بپوش که تازگیا یه میلیون تومن خریدی.
- اونو یکی دو ماه قبل، نشمیل جون امانت گرفته بود، الانم که پسش آورده، همشو پاره کرده، بعدشم میگه خودش اینجوری بود!
- چی؟ آخه خانوم، هنوز قسط این پیرهنت که تموم نشده بازم می خوای یکی دیگه رو بگیری! مگه چند روز پیش هم دو تا دستمال کردی نخریدی؟ والّا شخصیت آدم به لباس نیس، به نجابته شه. در ضمن، مگه وضعیت منو نمی بینی؟ با این درآمد، قسط، قرضو قوله، کرایه خونه و هزار کوفتو زهرماریه دیگه؛ والّا گناهه. ... وای از دست تو... . بازم عیبی نداره، چشم، برات می خرم، اجازه بده یه کم دستو بالم وا شه، قسطام سبک شه، حتماً...
- برو بابا، وضعیت تو همیشه همینه؛ لاله رو دیدی چطوری ریختو پاش می کنه، سه تا سه تا مانتو می خره، مگه من چیم ازون کمتره، ها؟
- خانوم عزیز، زندگی هر کسی به خودش مربوطه؛ اصلا اون لاله جونت به جای این کارا بره یه کم به نظافت خونه ش برسه بهتره، تا لنگ ظهر تو رختو خوابه!
- چی؟ تو به خونه ی اون چیکار داری؟ ها؟ به فامیل من بی احترامی نکن، می فهمی؟ بد می بینی! اصلا کاری به اون ندارم، یعنی من اندازه ی مادرمم نیستم، با این سن و سالش ماهی یه پیرهن نخره دق می کنه، جالبه والّا...
- خانم، زنو زندگیو گفتن، آخه مادرت همین کارارو کرده که الان پدر بیچاره ت تو این فشاره و با این سن و سالش صاحب هیچی نیست.
- خفه شو، فقط خفه شو...
***
این بحث ها به گوش همه ی ما آشناست، دیدگاه ها و سلایقی که به نوعی گریبانگیر هر یک از ما می باشد. در این زمینه باید عرض نمود که زنان کرد، به خصوص، زنان ارجمند مهابادی در مراسمات و به ویژه در عروسی ها، پیراهن های رنگارنگی را بر تن می کنند که پارچه های آن، پر بها و گران قیمت است که همین امر باعث مشکلات فراوانی برای شوهرانشان و سود فراوانی برای بزّاز های محترم می شود. نکته جالب اینجاست که این لباس های فاخر(و به اصطلاح، تک رنگ و زیر میزی بزّازها) را فقط یک یا دو بار در مراسم ها بر تن می کنند و سپس می فرمایند که تکراری شده و زنان فامیل و آشنا آن را دیده اند و دیگر قابل پوشش نیست، بنابراین از جلوی چشمشان می افتد که یا با قیمتی خیلی ارزان، آن را به همسایه ها و یا هر کس دیگری می فروشند و یا آن را در کمد لباس های خود انبار می کنند که زنان محترم فامیل، هر بار یک رنگ از آن را به امانت بگیرند و بعد از دو ماه، آن هم به صورت پاره و بوی عرق گرفته، پس بیاورند.
... جالب تر این که در عروسی ها برای مثال، پنجاه هزار تومان را داخل پاکت می گذارند و به عنوان هدیه تحویل میزبان می دهند، در حالی که بیشتر از یک میلیون تومان را صرف ظاهر و زیبایی خود می کنند؛ خوب چه می شود یک پیراهن قیمت مناسب تر بخریم و به فلان آرایشگاه نرویم و مبلغی بیشتر را داخل پاکت هدیه بگذاریم تا از این طریق، میزبان را بهتر برای حل مشکلاتش یاری برسانیم؟!
اما نکته قابل بحث:
در شهری که مردم آن به فرهنگ، شعور، هوش و ذکاوت و عقلانیت آن می بالند، چرا باید این چنین مواردی دیده شود؟ آیا دیدگاه مردم آن تا این حد نزول پیدا کرده که فقط ظواهر را می بینند و شخصیت آدم را در همین لباس ها می سنجند و یا پوشیدن این نوع لباس ها و رفتن به فلان آرایشگاه را آبرو و اعتباری برای خود می دانند؟
به هر حال...
خیلی از مخاطبین عزیز شاید در جواب این عرایض بفرمایند:«دارندگی و برازندگی». خوب، بعضی ها به همین شیوه بار آمده اند که به اصطلاح خودشان با مد روز پیش بروند و این گونه ریخت و پاش نمایند. و یا شاید بعضی دیگر بفرمایند که زندگی هر کسی به خودش مربوط است که درست هم می فرمایند؛ ولی چرا باید این گونه باشد؟
اگر نگاهی به اطراف خود بیندازیم و اندکی تامل نماییم، می بینیم که متاسفانه بعضی ها در شرایط سخت مالی زندگی می کنند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند؛ آیا واقعا گناه نیست که پیراهن های میلیونی بپوشیم و بعد از ژست دادن، آن را دور بیندازیم؟ به خدا قسم که این میلیون ها برای خیلی ها پول کلانی است و به وسیله آن می توانند مشکلات خود را حل نمایند.
اکنون نیز کسی توصیه نمی کند که پول خرید این لباس های فاخر و زیبا صرف کمک به مردم دردمند شود؛ خیر، اصلا اینطور نیست؛ در کل، هدف از عرایض نگارنده ی حقیر این است که:
- زیبا شدن به پوشش لباس های فاخر و گران قیمت نیست، انسان زیبا در هر لباسی زیباست.
- اسراف نکنیم.
- اگر لازم بود پیراهن مدل جدید و روز هم بخریم، البته در یک حد معقول و قیمت مناسب.
- افکار و دیدگاه خود را تغییر دهیم.
- بفهمیم که شخصیت به لباس نیست.
- برایمان مهم نباشد که با این لباس، ما را دیده اند، پس تکراری شده و دیگر قابل پوشش نیست.
- اسامی برای ما مهم نباشد تا به خاطر شهرتشان هزینه های بیشتری را بپردازیم، برای مثال: (فلان بزّاز، فلان آرایشگاه، فلان گل فروش و ...)
- حرف و حدیث های دیگران برایمان مهم نباشد.
- از تمامی لباس های خود استفاده نماییم، حتی قدیمی ها.
- مرد زندگی خود را درک نماییم.
- نشان دهیم که واقعا زن زندگی هستیم.
- در ضمن، لباس هایی را که از فامیل و دوستان خود به امانت می گیریم، سالم و زود به صاحبش برگردانیم.
و سخن آخر این که کاش همانند بعضی از خانم های شاغل درک می کردیم که به دست آوردن این پول هایی که به این راحتی آن را خرج می کنیم، اینقدر آسان نیست و به اصطلاح، قدر آن را می دانستیم.
... خدایا سپاس گزار تو هستیم، همیشه آن کن که آن به.