همانقدر کە مرگ، ذاتیِ موقعیت انسان در جهان است، همانقدر هم امکانیست عملی برای بلعیدنِ همە امکانهای دیگر. مرگ در معنای دینی خود امّا، از آن رو کە هستی را نە نفی کە مستمر میکند، اهمیتِ خود را می یابد. مرگِ اندیشیدە شدە برای کسانیکە آگاهانە میل بە استعلا و امر استعلایی دارند، بدون هیچ شک و شبهەای از منظرِ دینی، شهادت محسوب میشود. اینکە بین اندیشیدن دربارە مرگ و حضور بالفعل در ان تفاوتهایی هست ناشی از همین تفاوتها در تعریف مرگ است. بنابراین بین مرگ بصورت طبیعی و بیولوژیک و ناشی از رخداد یا مرگِ ناشی از آگاهی استعلایی آن موقع کە ضرورت آن به شدّت احساس میشود، از منظر دینی حامل قسمی تفاوتهای بنیادین هستند. در مورد دوم کە انتخابی آگاهانە و استعلایی میتوان برای آن متصوّر بود، مرگْ نە فقدانِ بدن یا غیابِ فیزیکی کە رویدادیست درون ماندگار کە فُرمِ مرگ را بە کلّی از نیستی متمایز میسازد آنهم بصورت آگاهانە. چنانکە سالانە موارد زیادی را در کوردستان توسط شهدای محیط زیست و همچنین کولبران میبینیم. مرگ برای وطن، برای عقیدە، برای بشریت و برای همنوع و محیط زیست، برای نان حلال و امرار معاش و خانواده و جامعه... همان مرگهایی هستند کە در گفتمان دینی، شهادت محسوب میشوند. نظر بە اینکە مرگِ آگاهانە و برخاستە از امر استعلایی، کمترین شکّی را در حقّانیتِ عقیدە باقی نمیگذارد، اوج انتخاب و در واقع اوج آزادی و آزادگی یک انسان است. در و اقع تقدّس چنین مرگهایی نە در شیوە رخداد آن کە در آگاهانە انتخاب شدن و استعلایی بودنِ آنان است. شهادتِ زیست بانانِ کورد در آتش سوزی جنگلها و مراتع و بلوطستانهای کوردستان و اخیراً، آبیدرِ باصلابت در سنندج، شهادت گاە و بیگاە کولبران کورد کە چنین سبک زندگی برای آنان نە انتخاب کە تحمیل یک وضعیّت بدونِ امنیت بر آنان است، از این منظر نە قید و بندی سیاسی یا اخلاقی بلکە یک مانیفست، یک دلیل عقلانی و در واقع مسالەای کاملاً هستی شناسانە ست. از این منظر شهادتِ زیست بانان کورد و کولبران در کوردستان، بە سبب اینکە نە امری خارج از امکانهای فرد کە نوعی واسازی از امکانهای والای انسانی ست، تضمین پذیری و توجیە الهیاتی معنای شهید و شهادت را در گفتمان دینی دو چندان میکند. در این میان طبیعت و محیط زیست و مراتع کوردستان، نە بە عنوان بستری برای تاخت و تاز وقایعی تاریخیِ ویرانگر کە از گوشە و کنار و توسط این و آن و دیگری بر آن تحمیل شدە بلکە بە عنوان واقعیتی هستی شناختی و تاریخمند در هویّت کورد، مسالەای کاملاً ایدەتیک و نوآورانەست. طرفە اینکە دلالتهای هویتخواهی و اکو اِلِیتیکِ آن نیز بە شکل منسجمی با ناسیونالیسم کوردی و هویت گرە خوردە کە اهمیت والای آن را نە در درک ضمنی و جانبی و ثانویە ان بلکە در بازتعریف آن باید جست، طوری که متن مقدس نیز به آن اهتمام ورزیده.(حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمان). آنچە در این میان از آن تحت عنوان فلسفە مرگ یاد میشود، در ماهیت امر، نە مسالەای سانتیمانتال و احساسات گرایانە و عاطفی کە بنیانگذاری نوعی روایت ایدەآل و آرمانگرایانەست از هویّتِ کوردی کە تصوّر ما و دیگری را نیز از کلیّت کوردستانِ رنجدیدە شکل میدهد. از این منظر، زیست بان و کولبرِ شهید کورد، بدلیل آنکە هستیِ کلیّتی بنام کوردستان را در مقابل جهانیان عرضە میکند، قداستِ عقلانیِ ملّتی را نیز تداوم میبخشد کە اگر چە تاریخ بە شکلی ناجوانمردانە همیشە در مورد آن منظم عمل کردە امّا او هیچگاە بە تمایلات تاریخ و امیال دیگریِ دیگرآزار گردن ننهادە. در پرتو همین قداست سوژەی کورد در کوههای کوردستان است کە امرِ کوردی و امرِ دینی بازآفرینی میشوند. بَرهَمکُنِشیِ امرِ کوردی و امرِ دینی و شهادتِ ناشی از گردن ننهادن بە آتش و گرسنگیِ تحمیل شدە همان دو عنصری هستند کە مرگِ زیست بان و کولبرِ کورد را از منظری دینی بکلّی تعریف پذیر، توجیە پذیر و مقدّس جلوه میدهد.
منابع در دفتر هاژە موجود و محفوظ است.