تاريخ: ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۵ بازدید: 800      نظرات: 0      کد مطلب: 24518

«ادبیات در حصر باندها: واکاوی بحران اعتبار در جایزه‌ی قلم هەژار»

سلیمان صوفی صالحی




1. در تاریخ فرهنگ و ادبیات هر جامعه، جوایز ادبی می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری فضای فکری و جهت‌گیری‌های آینده ایفا کنند؛ اما همین جوایز، زمانی که از عدالت، شفافیت و معیارهای حرفه‌ای فاصله بگیرند، به کاریکاتوری از خود بدل می‌شوند. آن‌گاه، آنچه باید تجلیل از شایستگی باشد، بدل به تریبونی می‌شود برای تثبیت روابط محفلی، خویشاوندی‌های فکری، و منافع جمعی بسته‌هایی خاص.


2. فقدان عدالت فرهنگی؛ نقض بنیان‌های داوری


«عدالت»، به تعبیر افلاطون، هنگامی معنا دارد که هر فرد در جایگاه شایسته‌ی خویش قرار گیرد. اما در فرآیند داوری جایزه قلم هەژار، آن‌چه رخ داد، دقیقاً خلاف این اصل بنیادین بود. آثار جدی، نوآور، و ریشه‌دار توسط هیئت داورانی نادیده گرفته شدند که خود به‌عنوان بخشی از یک منظومه‌ی معیوب، در حفظ وضع موجود ذی‌نفع‌اند.


این نوع داوری، به تعبیر هانا آرنت، نه تنها در خدمت پاسداری «حقیقت» بلکه در خدمت تولید «روایت‌های قابل‌پذیرش» است؛ روایت‌هایی که در آن جسارت، نقد ساختار، و نوآوری حذف می‌شوند و جای‌شان را آثاری می‌گیرند که به قواعد ضمنی، روابط محفلی و معیارهای محافظه‌کارانه گردن نهاده‌اند.


3. تناقض میان معیارها و مصداق‌ها


بررسی دقیق آثار منتخب نشان می‌دهد که حتی بر پایه‌ی معیارهایی که خود دبیرخانه‌ی جایزه در فراخوان و روند اعلامی خود به‌عنوان شاخص‌های سنجش اعلام کرده بود، بسیاری از آثار نهایی، شایستگی لازم را نداشتند. از سوی دیگر، برخی از آثار حذف‌شده، به‌ویژه در حوزه‌های شعر، داستان بلند و پژوهش ادبی، از منظر نوآوری در زبان، ساختار و محتوای اجتماعی، دقیقاً هم‌راستا با همان معیارهای اعلام‌شده بودند. این تضاد آشکار، گویای آن است که معیارها نه در عمل، بلکه صرفاً در سطح گفتار رسمی به‌کار رفته‌اند؛ و انتخاب‌ها، تابع مناسباتی پنهان بوده‌اند که به‌هیچ‌وجه با منطق داوری مستقل هم‌خوانی ندارند.


4. فساد ساختاری؛ نقد قدرت در فضای فرهنگی


میشل فوکو در تحلیل ساختار قدرت، به‌ویژه در حوزه‌های دانایی، تأکید می‌کند که «قدرت در جاهایی عمل می‌کند که گمان می‌رود حقیقت در حال شکل‌گیری است». در همین راستا، داوری‌های ادبی، وقتی از کنترل نهادهای مستقل و پاسخ‌گو جدا می‌شوند، خود بدل به ابزار بازتولید قدرت و حذف صدای غیرهم‌صدا می‌گردند.

در جایزه قلم هەژار، فقدان معیارهای شفاف داوری، عدم اعلام دقیق شاخص‌ها، عدم انتشار صورت‌جلسات داوری، و غیاب نمایندگان نویسندگان مستقل، همه نشانگر شکل‌گیری سازوکاری است که بیش از آن‌که به «نقد ادبی» وفادار باشد، به «مدیریت تصویر» وفادار است.


5. ساحت ادبیات؛ قربانی سازش و مصلحت


ادبیات، به تعبیر جورج اورول، «یا سیاسی است یا بی‌معنا». اما آنچه در این جایزه رخ داد، زدودن لبه‌های سیاسی، اجتماعی و ساختارشکن آثار و جایگزینی آن‌ها با متونی خنثی بود. به‌نظر می‌رسد، هدف از برگزاری این جایزه نه یافتن بهترین اثر، بلکه تثبیت حلقه‌ی خاصی از چهره‌هاست که همواره میان داوری، نویسندگی، مشاوره و تحریریه در چرخش‌اند.

در همین راستا، یادآور می‌شویم که به گفته‌ی تئودور آدورنو، یکی از نشانه‌های سقوط فرهنگ، زمانی‌ست که «ارزش‌گذاری‌ها نه بر اساس محتوا، بلکه بر اساس مناسبات قدرت» شکل می‌گیرند. این جایزه، دقیقاً بر بستر چنین مناسباتی شکل گرفت.


6. حاشیه‌نشینی شعر؛ تقلیل یک سنت زنده به نمادهای نمادین


در فرهنگ کوردی، شعر نه صرفاً یک قالب ادبی، بلکه نحوه‌ای از زیستن، اندیشیدن و بازتاب جهان بوده است؛ زبانی دوم برای بازنویسی تاریخ، هویت، و رنج. از منظری جامعه‌شناختی نیز، شعر در ادبیات کوردی، همواره جایگاه محوری در حافظه‌ی جمعی و تخیل انتقادی مردم داشته است؛ اما با کمال تأسف، در روند جایزه‌ی قلم هەژار، این جایگاه تاریخی و خلاق به‌طرز نگران‌کننده‌ای به حاشیه رانده شد.

در اقدامی بی‌سابقه و از منظر فرهنگی مشکوک، تمام جوایز حوزه‌ی شعر در این مراسم به‌صورت اشتراکی به دو نفر اهدا شدند؛ بدون هیچ توضیح روشنی از سوی داوران، بدون اعلام دلایل داوری، و بدون ارائه‌ی معیارهای لازم برای توجیه چنین تصمیم بی‌سابقه‌ای. این امر، نه تنها نشانه‌ی سردرگمی داوران در مواجهه با آثار شعری‌ست، بلکه می‌تواند نشانی از نوعی بی‌اعتنایی ساختاری به شعر، و یا بدتر، تلاشی برای خنثی‌سازی جایگاه نقادانه و تاریخی آن باشد.

در چارچوب نظریه‌ی نقد نهادهای فرهنگی، این‌گونه رفتارها را می‌توان به‌درستی در ذیل آن‌چه پیر بوردیو «خشونت نمادین» می‌نامد، تحلیل کرد؛ جایی که حذف، تحقیر، یا تقلیل یک شکل از بیان، نه با طرد صریح، بلکه با پوششی از ظاهرِ تجلیل صورت می‌گیرد.


اهدای اشتراکی جوایز شعر، در غیاب هرگونه تبیین انتقادی، می‌تواند مصداقی از همین خشونت نمادین باشد: نوعی «ستایش خنثی» که در عمل، به معنای بی‌ارزش‌سازی و بی‌صداسازی است.

اگر شعر در جامعه‌ای، همواره نقطه‌ی اتکای زبان برای فریاد و شهود بوده است، رفتارهایی از این دست نه تنها به بی‌اعتباری جوایز منتهی می‌شود، بلکه خطر تعلیق یکی از مهم‌ترین ارکان فرهنگ زبانی را در پی دارد.

از این منظر، انتظار می‌رود که شاعران دریافت‌کننده‌ی این جوایز، اگر با این نحوه‌ی تقلیل و تقسیم ساختگی مخالف‌اند، برای حفظ شأن حرفه‌ای و استقلال اثر خویش، جوایز اهداشده را به دبیرخانه بازگردانند. و اگر چنین نکنند، تنها می‌توان فرض کرد که ایشان یا با این رویه موافق‌اند، یا پذیرش بی‌سروصدای آن را بر واکنش روشن و مقاوم ترجیح داده‌اند.

در عین حال، لازم است خطاب به نهاد برگزارکننده، یعنی دانشگاه کردستان، یادآوری شود که اعطای بودجه‌ی کلان و سپردن مسئولیت چنین رویدادی به تیم اجرایی، در واقع نوعی اعتماد نهادی و انتساب اعتبار دانشگاهی به پروژه قلم هەژار بوده است؛ اما خروجی این رویداد، به‌ویژه در حوزه‌ی شعر، نه تنها فاقد حداقلی از انسجام آکادمیک و شفافیت داوری بود، بلکه در مواردی آشکار، با شأن علمی، منزلت فرهنگی و جایگاه دانشگاه کردستان به‌عنوان یکی از معتبرترین نهادهای آموزش عالی در غرب ایران، ناهمخوان و ناسازگار جلوه کرد.

 

7. نادیده‌گرفتن آثار اصیل؛ سرکوب خلاقیت و تنوع


در بررسی فهرست آثار راه‌یافته به مراحل نهایی، نام‌هایی به چشم می‌خورَد که حضور مکررشان در سال‌های اخیر، بیش از آنکه ناشی از کیفیت آثارشان باشد، نشانه‌ای از روابط تثبیت‌شده با دبیرخانه و حلقه‌ی تصمیم‌گیری‌ست. در مقابل، ده‌ها اثر مستقل، جسور، و متفاوت، که به لحاظ محتوایی درخشنده و از حیث زبان نوآور بودند، در سکوت کامل حذف شدند.


این حذف، نه تنها ظلمی‌ست به پدیدآورندگان آن آثار، بلکه تضعیف پویایی ادبیات به‌طور کل است. چرا که حذف تنوع، منجر به رکود و بی‌مایگی می‌شود.


8. پیشنهادها برای اصلاح ساختار جایزه


جهت اعتباربخشی بە جایزەای نوظهور و پذیرش همگانی آن، تنها راه شفاف‌سازی ساختارها، اعلام عمومی معیارهای داوری، تفکیک میان داور و شرکت‌کننده، و دعوت از چهره‌های واقعاً مستقل و فرهیخته از داخل و خارج از کشور است. همچنین، گزارش مستند از روند داوری باید در دسترس عموم قرار گیرد تا اعتماد به این نهاد بازسازی شود.


9. نتیجه‌گیری:


آنچه در جایزه‌ی قلم هەژار رخ داد، نه یک اشتباه ساده، بلکه نشانه‌ای هشداردهنده از وضعیتی وخیم در مناسبات ادبی کوردستان است: وضعیتی که در آن خلاقیت، آزادگی، و صداقت جای خود را به محافظه‌کاری، رفیق‌بازی و بده‌بستان‌های پنهانی داده‌اند.

جایزه‌ای که نتواند استقلال، عدالت، و تعالی ادبی را پاس بدارد، نه تنها شایسته‌ی احترام نیست، بلکه باید در پیشگاه فرهنگ، پاسخ‌گو باشد. اگر قلم قرار است همچنان «هەژار» باشد،  ناآرام و خستگی‌ناپذیر، پس باید نخست از نقد خود آغاز کند؛ وگرنه، تنها نامی می‌ماند که روزی در زباله‌دانِ حافظه‌ی جمعی ادبیات دفن خواهد شد.



برچسب ها:

ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد