تاريخ: ۲۶ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۳۷ بازدید: 232      نظرات: 0      کد مطلب: 24444
گریزی به فرهنگ بومی

مال وَ بالا

به قلم اردشیر یاری


پایگاه خبری 19 آبان ـ زمستان سرد چله بزرگ و بویژه چله کوچک با تمام رعدو برق‌ها و سیاست هایش که به چله بزرگ نهیب می زد مگر پیرزن راکشتی، مگرجوان رابندچاله نشاندی، وغیره به پایان می رسد ودامداران نفسی تازه می کشند.

کم کم چوپان ها در کوه ها ودشت ها وکوچکترها همراه (مندال)گفتگویشان عید و(چاله گرمیست) سرانجام پدر با(چچیر)اندازه پایین تنه ،بالاتنه وپای فرزندان را اندازه می گیرد و جهت خریدلباس عید عازم شهرمی شود. شوق و ذوق بچه ها برای رسیدن بشور بپوش ها وپای افزار گوش فلک را کر می کند .روزشماری ها وانتظارها بسر می آیندویک شب قبل ازعیدچاله ها گرم وبرنجی که ماه ها برای این سه شب نگهداری شده بود، برچاله گذاشته می شود وبوی مست کننده برنج چمپا شکم های گرسنه رابی تاب می کند وروده بزرگ که مانند اژدهایی روده کوچک خالی ازطعام رادرخودپیچانده بود، شکمی از عزا در می آورد. لباس ها می رسند دقتی دربلندی وکوتاهی ویاتنگی وگشادی نمی شود، همه می پوشند وسرمست و خرامان باچند دانه نقلی درجیب، دنیارا مال خود می دانند.
کفش های لاستیکی اگرپارگی داشت وقدرت خریدنبود با(نون واری کن)داغ می شد ودوباره پوشیده می شد.
پس ازدید وبازدیدهای عید تصمیم گیری برای کوچ وتاریخ آن صورت می گرفت
دراواخرفروردین بار و بنه ها آماده وخرهای بخته مسئول بردن حورهای سنگین بودند مایملک فقرا بایک خر، ومتمولین تاپنج یاشش خر به سرحد می رفت.
عده ای پیش بار می برندیعنی قسمتی ازوسایل رامی بردند ودر(وردی)که قراربودسکنی گزینند قرارمی دادند وکپر راکه معمولا تعداد(روک )های آن بستگی به توان مالی وجایگاه اجتماعی فرد داشت برپا می کرد. بزرگترین کپرها(چهارده روکی)بودکه دراشعارهم می آمد.
حورها بار ،شله ها پرازوسایل و(کریسه ) ها دروسط شله گذاشته می شد وصبحگاه خروس خوان ، مسافرت آغاز می شد هی هی چوپانان هم زمان باصدای (دراها )که باز باتوجه به تعداد گوسفندان صدای بم یا زیر داشتند همراه پارس سگان و(کری کری)خران ،هارمونی وموسیقی زیبایی رابوجود می آورد.
تنگ میانتنگان و(دوبردی)پایینی وبالاییش بزرگترین چالش سفر است که امکان افتادن خرها بسیاربالابودوهمه موظف بودند بطورکامل مواظبت کنند‌ بزرگ سفر،بکی یکی خرها راعبورمی داد.چندین (روکه) در دو تنگ میانتنگان وانارستان بودکه با(تیره)های چوبی وسنگ ساخته شده بودندودرواقع پلی بودندجهت عبور. هرگونه بی احتیاطی مشکل ساز میشد.
سرانجام سربالایی نفس بر (بن انارستان ) درپیش رو بود وباهزارزحمت ونفس هایی که به شماره می افتاد.بن راپشت سر می گذاشتند.
وپس از طی مسیرپرپیچ وخم جهت(خهسه واخرون) درشله زار استراحتی می کردندوچای وصبحانه ای می خوردند.
نقش زنان درمال و بالا بسیار پررنگ بود آن موجوداتی که جز زحمت هیچ آسایشی نمی دیدند باید(تهته) فرزندبرپشت وچراغی دردست برای اینکه مواظبت شودونشکند، این سر بالایی های کافر رامی پیمودند وبعضا گرده هایشان پرخون می گردید.
سرانجام ایل به (مازه)می رسید گروهی بطرف دهبال، گروهی دیگرچشمه ریز،تعدای دهورگ ودعوتی جمعیتی روانه کل تیت ومیانه وگروهی عزم پیچاب می کردندگرچه سردو هم یکی ازمقصدها بودولی بعدازتنگ انارستان راه دیگری داشت.
مال ها در وارها جا می گرفتند بوی خوش گلها ودرختان بنیو ،کیکم،ارژن وغیره مست مستت می کرد.صدای آوازکبک ها گوش رانوازش می داد.پستان دام ها پرشیر ورقابت برای اینکه چه زنی صبح زودتربیدارشود وشروع به دوغ زدن با(چمتر)کند یکی ازمهمترین رقابت ها بود ،چون نقل بودهرکه زودتربلندشود دوغش کره بیشتری دارد.آنهاکه دام بیشترداشتندچند چمتر دوغ می زدند
کره ها ذخیره وبعدازچندروزدر دیگ بزرگی داغ(تو) می شدندوبه روغن مبدل می گشت .روغن رادرحلب های چهارگوش بیست کیلویی می ریختندومهر وموم می کردند..کشک ، ماست ودوغ به وفوریافت می شد.
سرانجام اطلاع می رسیدکه گندم ها درگرمسیر زردشده اند ومردان بادلی تنگ وترسی ازگرمای تن سوز گرمسیر ،عازم می شدند وچندین روز،طول می کشیدتابرگردند.
زن ومرد درفراق هم عاشقانه می سرودند(زهرماروم بشوه نون وکره وماس یارکوم وگرمسیروسینه ایکشه
داس)
((زهرماروم بشوه نون وگندم نو..یارکوم
وسرحده ونوشتا ایزنه دو))

بارها به ترتیب سنگینی، یکی یکی تخلیه ، وظیفه بچه ها مواظبت ازالاغ ها که با بار پره(متفرق) نشوند،آن زبان بسته ها از فرصت استفاده کرده وسوفالی(چریدن مختصر) می کردند،پس از تخلیه بارها، جل های آنهاازپشتشان برداشته نمی شد تازمانی که عرقشان خشک شود.
بعد آنها راجهت چریدن اطراف( وار)بامیخ طویله یورک(بستن برای چریدن) می کردند .
یورک کردن هم اکنون هم متداول است وبیشتر برای بردن احشام بین ممبری(جاهایی بین زمین های کشاورزی که کاشته نشده اندولی علف بسیار دارند).
خانواده هایی که مایملک شان راشش یاهفت تنخواه(الاغ)می آورد یقینا نه به صرفه بودونه اینکه می توانستند به این اندازه بارکش داشته باشند،پس دریک قرارداد نانوشته جهت بار ازفامیل وهمسایگان ایل، تقاضای بارکش می نمودند. درعوض برای بارکردن آنها،این عمل عکس العملی داشت .بازگرداندن الاغ هابه گرمسیروظیفه خانواده ای که به سرحد رفته بود واین کارتوسط مردخانه یایکی از فرزندان انجام می گرفت.
اگرکاربه فرزند سپرده می شد ترس واضطراب سراسروجود اورافرامی گرفت. نه بخاطر سربالایی ها وسرازیری ها یاگذرگاه های خطرناک ،بلکه نقطه ای درتنگ انارستان بود که بوی موردهای زیبایش انسان رامست می کرد .اینقدراین موردها پرپشت ومنطقه وسیعی رااشغال کرده بودندکه زیباتربود، تنگ موردستان نام می گرفت. متاسفانه درسیل ده هفتاد همه ازبین وبخ نابودشدند.
این موردها ،بویژه اطراف (چشمه کی طلی )ازکوچکی به بچه ها القا کرده بودند شیطان دارند حتی در روز ،عبور از آن منطقه رعب آوربود !چه رسدبه شب،
بایدباهزارترس وامید وگاهی چشمان بسته وباسرعت عبور می کردی .سراسروجود انسان ازترس به خودمی لرزید که این موضوع تجربه شخصی خودم هم هست.
پس از ریختن بارهادرصحن کپر واستراحت مختصر، کاردوباره شروع می شد. وهرچیزباید درجای تعیین شده خود قرار می گرفت
مشک ها بر(چل مشکلی)حورها برتلواره ی ازپیش آماده شده که باجرگه های بادام تزیین شده بود.
شله هم درگوشه ای برسنگی پهن ، تاخشک شود. وسایل پخت وپز خنک ،تاوه،نون واری کن،خله روف(خاک انداز)رانزدیک چاله(اجاق هیمه ای)قرار می دادند .تاوه صفحه ای دایره ای شکل بود که وسط آن انحنای خاصی داشت وتقریبا محدب بود برای پخت نان روی آتش برازه(شعله اش هویداست)گذاشته می شد.
برای اینکه شعله تاوه راقرمز نکند ونان هانسوزد خل چاله(خاک هیزم های سوخته شده)راباآب قاطی می کردند وبه سطح درونی تاوه می مالیدند .این کارباعث می شد نان ها نسوزندوخوب برشته شوند.
ازسطح درونی تاوه گاهگاهی برای پخت نوعی شلشلی استفاده می کردند.
نان های محلی مابرخلاف استان های دیگر بسیارنازک وآدم های قوی هیکل بایک لقمه کارآن راتمام می کردند.
یکی ازویژگی های منحصربه فردنان های تیری(محلی)خودمان قدرت ماندگاری آنهابود. نان درنان دانی که ازترکه های بادام درست شده بودنگهداری می شد.
نان ها رادرتعدادپنج تایی (دسه)می کردند. واگر نان زیادی پخته شده بود آن راخشک نگه داری وبرای مصرف با انگشت به شکل باران بهاری قطره های آب رابه پهنای نان ها می زدند وسفره ای روی آن پهن می کردند.
بعدازدوسه دقیقه نان ،نرم ونازک آماده خوردن بود.
هرچه نان نازک تر ومساحت آن بیشتر نشان ازقدرت وظرافت کدبانویش داشت.
تهیه نان کارآسانی نبود باتوجه به اینکه قوت اصلی وبلامنازع همه بود وشایدبیشترمواقع پتی(تنها)خورده می شد. شاید درمواقعی قاتقی مانند پیاز ویالبنیات درکنارش بود حرمت فوق العاده ای داشت. اگرپایی روی تکه نانی می رفت عمل بسیار زشتی محسوب می شد.
اگرفردی تکه نانی رابرزمین می دید می خوردویامی بوسیدبربلندی قرار می داد.
بعداز درو ،گندم بایدآسیاب می شد. حوزه بالای باوی همه جهت آسیاب به آسیاب های رود رونه می رفتند وبعلت شلوغی بایدچند شب می خوابیدندتانوبت شان شود ودرطول این چند روزمقداری ازبار خورده می شدولیونه(متصدی) آسیاب هم مقداری رابرای مزدش برمی داشت .مابقی آردشده به خانه می رسید.
نعمت مانند الان فراوان نبود مضایق زیادی برای بدست آوردن گندم وجود داشت.
چه بچه هایی که درهنگام نان پختن مادرشان ،بعلت حمله کردن برای نان، تیر(وسیله ای مدور که کاراصلی نان پختن راانجام می داد) یانون واری کن به پشت دست شان می خورد وصدای گریه شان گوش فلک راکر می کرد.
وقتی باهزارالتماس نانی کاتی (لایه لایه پیچاندن)وحبه قندی دردست بچه ای قرارداده می شد .اوج نشاط وشادابی بود.
دلهای انسان کباب می شد وقتی می دیدبعضی خانواده ها حتی امکان تهیه نان برایشان فراهم نیست‌‌
بلوط همراه وهمزاد لر حق زیادی برگردن همه داردکه الان بابی انصافی نمک نشناسی می کنیم وباتبربه جان نیمه جانشان میفتیم‌.
تهیدستان بلوط را بردهر(آسیاب دستی)می کردند ودرآب می ریختند وازخمیرش برتاوه می زدند ومی خوردند(کلگ)
البته بعضی دیگرمعجونی ازکلگ وآرد یعنی که نان اصلی کلگ بودوپرسمش(ذره های آردی که بادست روی چونه خمیرمی ریزند)آردگندم.
گاه گاهی هم ازآردجو استفاده می شد.

 

چچیر:ریسمان نازکی که ازموی بز بافته میشد
روک: ستون چوبی
چمتر:مشکی که برای ساختنش کارهای زیادی روش انجام میدادن
درا،:زنگ که برگردن حیوانات می کردند برای جلوگیری ازگم شدن
کریسه:وسیله ای که باترکه های بادام برای نگهداری مرغ ها ساخته میشد.
تو:آب کردن روغن بوسیله آتش
مندال:بچه های بزومیش راکه جدابایدبه چرابرود.
تهته:گهواره که باچوب ساخته میشدوبسیارسنگین بود.

 



برچسب ها:

ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد