مدرسه هنوز هست، معلم هنوز تدریس میکند، کتابها ورق میخورند و زنگها بهوقت به صدا درمیآیند. اما چیزی گم شده است. نه در صداها، که در سکوتی سنگین میان کلمات؛ میان نگاهی که به تخته خیره مانده اما جایی دیگر را میپاید.
در سایه روشن آموزش رسمی، آنچه گاه کمتر مورد واکاوی قرار میگیرد، افول پنهانی است که در لایههای زیرین نظام تحصیلی رخ میدهد؛ افتی که نه با آمار و نمودار، که در سکوت نیمکتهای خالی از انگیزه و نگاههای بیرمق دانشآموزان نمایان میشود.
افت تحصیلی در مقطع متوسطه، دیگر صرفاً یک مشکل آموزشی نیست، بلکه نشانهای از گسستهای عمیقتری در فرآیند یادگیری و درک نظاممند تربیت است. این افت، صرفاً در نمرات پایین خلاصه نمیشود، بلکه در دلزدگی از مدرسه، در نبود کنجکاوی برای کشف، کمکاری اولیاء، ریشه دوانده است.
آنچه این وضعیت را بغرنجتر میسازد، عادی شدن این افت است؛ گویی با روندی تدریجی، بیمیلی و بیتفاوتی به درس و مدرسه به رفتاری پذیرفتهشده بدل شده است. در چنین بستری، پرسش از چرایی این سقوط معنایی تازه مییابد. دیگر نمیتوان صرفاً به شیوههای تدریس یا حجم کتابها بسنده کرد. آنچه در حال فرسایش است، پیوندی است که باید میان آموزش، معنا، و آینده برقرار باشد؛ پیوندی که وقتی از هم گسسته شود، هر محتوای درسی، هر تلاشی برای یادگیری، رنگ میبازد.
افت تحصیلی، زنگ خطری است که باید نه فقط در کلاسها، بلکه در سطوح کلانتری از سیاستگذاری و نگرش نسبت به تربیت به صدا درآید. آنچه به چشم نمیآید اما باید دیده شود، فرایندی است که در آن، دانشآموز نه بهعنوان حافظهای برای محفوظات، بلکه بهعنوان انسانی در حال شکلگیری با تمام نیازها، دغدغهها و ظرفیتهایش نگریسته شود.
سیاستگذاران آموزشی نیز باید با درک اهمیت این مسئله، نسبت به طراحی برنامههای جامع برای تقویت مهارتهای یادگیری، آموزش خانوادهها، ارتقای کیفیت معلمان و افزایش عدالت آموزشی در مناطق مختلف کشور اقدام نمایند.
در این میان نقش خانواده هم باید مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرید؛ خانواده به عنوان نخستین و مهمترین نهاد تربیتی، نقشی بنیادین در شکلگیری شخصیت، نگرش و عملکرد تحصیلی دانشآموزان ایفا میکند. مطالعات متعدد نشان دادهاند که نبود حمایت عاطفی، بیتوجهی به نیازهای آموزشی، نبود نظم و برنامهریزی در خانه و همچنین تنشهای خانوادگی از عوامل مؤثر بر افت تحصیلی دانشآموزان در مقطع متوسطه به شمار میروند.
والدینی که درگیر مسائل شخصی یا اقتصادی هستند، اغلب فرصت کافی برای پیگیری وضعیت تحصیلی فرزندان خود ندارند. از سوی دیگر، نبود ارتباط مناسب میان والدین و مدرسه نیز سبب میشود مشکلات درسی دانشآموزان به موقع شناسایی و رفع نشوند. فشارهای بیش از حد یا انتظارات نامعقول از سوی خانواده نیز میتواند منجر به اضطراب، بیانگیزگی و در نهایت افت عملکرد درسی شود.
شاید وقت آن رسیده که بهجای یافتن مقصر، دستکم «سؤال» را درست بپرسیم: چرا مدرسه برای بسیاری، دیگر مهم نیست؟ پاسخ به این سؤال، هرجا که باشد، قطعا از مسیر انکار نمیگذرد.رسیدگی به افت تحصیلی نباید به تأخیر بیفتد. این پدیده، زنگ خطری جدی است که اگر شنیده نشود، آیندهسازان کشور را از مسیر پیشرفت و شکوفایی بازمیدارد.