کتاب "حەوتەوانە" با عنوان فرعی" لێکدانەوەی حەوت دەستەواژەی هەڵبژاردەی سیاسی"، اثر نویسندە و تحلیلگر و فعال سیاسی/مدنی کورد، دکتر صلاح الدین خدیو توسط انتشارات باران از اقلیم کوردستان روانە بازار کتاب شدە است. نظر بە اینکە چاپ این کتاب بە زبان کوردی، ضرورت نوشتن این یادداشت را نیز بە زبان کوردی ایجاب می نمود لذا نە در مقام توجیە قصور نگارندە این یادداشت بلکە اذعان بە دلایلی کە عنوان کردنشان در حوصلە این یادداشت نمی گنجد، قابل انتقاد بودن این قصور حتمی ست و از این جهت، عدم نوشتن یادداشت مذکور بە زبان کوردی، قابل انتقاد است کما اینکە نسخە کوردی ان نیز بە زودی در دسترس قرار خواهد گرفت. لازم بە ذکر است کە این یادداشت نە در تائید یا رد محتوای نظری کتاب، بلکە قرائتی ست از این نوع خوانش متفاوت از چند اصطلاح سیاسی توسط نویسندە، کە البتە بە معنای مصون بودن نوع خوانش و نظریات خود نویسندە و حتی این یادداشت نیز از انتقاد نیست. در هر حال انچە کە در این میان مشخص و مشهود است این است کە نقد تبارشناختی علیرغم اصرار تعدادی از منتقدان، حتا انگاه که به سمت و سوی متن می رود، نە برای نفی و نە برای نهی ان نمی رود بلکە از اساس در پی برساخت و برساخت سازی ست و از بیخ و بن سودای ماندگاری در سر دارد اما سر سازگاری نە. زیرا هرگز خود را محدود بە مصداقهایی نمی کند کە از اساس سرِ مدارا و سازگاری منفعلانە دارند با متن(جامعە). نقد تبارشناختی از ان رو کە به طرز خستگی ناپذیری، همواره از اسیب شناسی جریانات ادبی و سیاسی سخن می راند، همزمان بە کالبد شکافی و اناتومی متن نیز می پردازد. از این منظر اگر بە کتاب " حەوتەوانە" بپردازیم درخواهیم یافت کە انچە کە ملموس و قابل مشاهدەست، نە تنها پرهیز نویسندە از هرگونە طرفداری از ایدئولوژی و جهانبینی خاص، بلکە نقد و انتقاد از ایدئولوژی زدگی و ان نوع از سانتی مانتالیسم الهیاتی و متافیزیکی ست از این اصطلاحات کاربردی و گفتمان ساز، کە گاها خود نویسندە را نیز بە نوعی در تقابل با جهانبینی خود قرار می دهد. از این جهت نقدهای خدیو از گفتمانهای دین، رۆژهەڵات، قوم، ناسیونالیسم، ملت، خودمختاری، اتونومی، فدرالیسم، سوسیال دموکراسی، انفعال و عدم انعطاف تئوریک و عملی در بستر سیاست کورد، حزب، اپوزیسیون، دیگری، جنبش، انقلاب، جامعە مدنی، کوردایەتی و کوردبوون و اقلیم و غیرە، نقدهایی هستند مبتنی بر خردباوری کە همچون سوژەای کە بە هیچ عنوان تحت تاثیر استیضاح التوسری قرار نمی گیرد، دربارە اثر و گفتمانهای مذکور گفتگو می کند کە تاکنون بە سبب خوانشهای ناقص در بستر سیاست کوردی مخدوش بودەاند. اینچنین نقدی همواره با تجهیز خود بە عقل و خرد و با سودای فهم و شناخت قطعی متن و داوری دربارە ان، همچون فاعل شناسایی خردورز، پایه های اقتدار نظریە را در اثر محکم می کند. بە همین خاطر انطور کە ژیژک می گوید، رویکردی که نقد خردباور را تحت پوشش خود قرار می دهد، کنش عاطفی، الهیاتی و ایدئولوژیک و تئولوژیک را در گونەای اقتدار مدرنیستی و تبارشناسانە به مغاک و انزوا می کشاند.(ژیژک: 1393). نقد خردمدار از این جهت اگر نوعی تقابل با متن( جامعە کوردستان) را به رسمیت نشناسد، خود بە خود در دام خودویرانگری و ابتذال و تروما و نشانەدرد(سمپتوم) قرار گرفتە است. نویسنده با خوانش ویژەاش از تاریخ سیاسی کورد با رویکرد تبارشناسانە و فراروی از بنیانهای ایدئولوژیکی و دگماتیک مفاهیم مهم سیاسی، در اصل نە با اکتفا بە خوانشی سطحی، بلکە بە بهترین شکل ممکن در بازاندیشی تاریخ سیاسی کورد اهتمام ورزیدە و به مدد اموزەهای برگرفته از زبان شناسی، فلسفە، مارکسیسم، چپ گرایی، سوسیالیسم، دین، ناسیونالیسم، لیبرالیسم و سوسیال دموکراسی و غیرە، در پی عبور از خوانش منزوی گونە و دگماتیک از تاریخ سیاسی کورد است کە خود بە شدت دچار نوعی ایدئولوژی زدگی، جزم اندیشی و انفعال تئوریک شدە بود. انچە در کتاب "حەتەوانە" مشاهدە می شود نگاە برخاستە از بستری اکادمیک و دانشگاهی ست کە بە راحتی میتوان سویەهای زیادی از تغییر رویکرد ایدئولوژیکی و غیر تاریخی موجود و همچنین بازنگری در مفروضات و مبانیی را در ان سراغ گرفت کە وضعیت هستی شناسانە جامعە کورد را زیر سوال بردە بود. خدیو در کتاب "حەوتەوانە"، از طریق فهم مختص خود از اندیشە سیاسی به منزلەی نشانە مادی و فهم عمل سیاسی چە در مقام نظریە و چە در مقام عملکرد و اکسیون، به منزلە کردارهای مادی نوشتار که فرایند دلالت به واسطە انها تحقق می یابد، به بازاندیشی در تاریخ اندیشە سیاسی کورد می پردازد.(مکنت: 1402). خدیو همچنین نگرش غالب و البتە عقیم در تاریخ سیاسی و مفاهیم بنیادی ان را که تحت عنوان نسخه ماهوی و در پیوند با رویکردهای غیر طبیعی در تاریخ ملت و ناسیونالیسم و ایدئولوژی و ...صورت بندی شده بود، بە شکلی موشکافانە مورد نقد قرار می دهد و با نگاهی تیزبینانە، علمی و اکادمیک به مفروضات فرمالیک و نرمالیک برامده از ایدئولوژی زدگی می تازد. شیوەها و کلیدواژەهای ارائه شده در کتاب "حەوتەوانە"، امکان بازخوانی هفت واژە و اصطلاح سیاسی را چنان دگرگون می کند کە بە راحتی می توان سویەهای رهایی بخشی را در ان کشف کرد. همانگونە کە رویکرد تبارشناسانە، نه معنای صریح و نه معنای ضمنی هیچ کدام از اصطلاحات را ناقص نمی گذارد. از نظر خدیو، استفادە از نظریەهای جا افتادە در عالم سیاست و سیاسی خوانی و اندیشە سیاسی، نە تنها به منزله نمودی زنده و شبیه به واقعیت بازشناخته می شود، بلکه بازشناسی چنین شباهتی فقط ماحصل توزیع متقابل انهاست در بستری سیاست زدە و معمول کە البتە تا همین امروز هم در خوانش کورد از خود دچار انفعال گردیدە بود و سیاست و امر سیاسی در کوردستان را نە بە منزلە امر تولیدگر کە بر عکس بە امری کاملا مصرفی و مبتذل تقلیل دادە بود.(بودریار: 1976). خوانش خدیو از هفت اصطلاح سیاسی کە از قضا گفتمان سیاسی کورد را بە سبب خوانشهای ایدئولوژیک، تئولوژیک و الاهیاتی و غلیظ و تک بعدی، حداقل در این بخش از کوردستان بە شدت دچار واگرایی کردە بود، در بدبینانەترین حالت شاید مدرن نباشند اما بدون شک سویەهای زیادی از تفاوت را در خود حمل می کنند. انجا کە خود نویسندە هم بە سبب خوانشهای متفاوتش از این گفتمانهای از دم اختە شدە توسط تعداد زیادی دایە مهربانتر از مادر، حتی خود را نیز از احتمال انگ و برچسب زنیهای رایج ولی بی مورد مصون نمی داند کە در بستر سیاسی کوردستان سر براوردەاند کە البتە برخاستە از خوانشهای سطحی و غیر علمی و مغرضانە و انفعالی انانی بودەاند کە همیشە در بوق و کرنای کوردایەتی و ناسیونالیسم و ایدئولوژی دمیدەاند ولی عملا فاقد هر گونە انسجام فکری و تاثیرگذاری پراتیک بودە اند. هانا ارنت در جایی می گوید کە برامدن اگزیستانسیالیسم کە خود شورش فیلسوف علیە فلسفەست زمانی پدید امد کە فلسفە از اعمال اصول خود در قلمرو سیاست ناتوان بود.(ارنت: 1964). یک تغییر مفهومی و تطبیقی در این گفتە ارنت دقیقا برامدن عدم انتقاد پذیری در حوزە سیاسی کوردستان را توجیە می کند و اینکە فرهنگ بی مورد انگ زنی و قرار دادن سوژەهای منتقد در دو قطبی های جاش/باش، دین/ناسیونالیسم و غیرە درست موقعی بود کە این دایەهای مهربانتر از مادر برای کورد، از سویی علنا و عملا دچار انفعال و قهقهرا گشتە بودند و از سویی دیگر نیز جامعە را بە سمت و سوی مطلق انگاریهای بی در و پیکر سوق می دادند غافل از اینکە اذعان بە کثرت گرایی کە در سادەترین و فراگیرترین مفهومش هم یک مسالە ناسیونالیستی/دموکراتیک است، از سوی اینان کمی دشوار و البتە غیر قابل هضم می نماید. اینان نمی دانند کە بنیادگرایی در هر شکل و قالبی، از یک سو مسئله کثرت گرایی را لاینحل و البتە منتفی می کند و از سویی دیگر، بنیادگرایی کە اینان رواج می دهند جامعه را چندپاره می کند و این وضع به درگیریهای مستمر یا اجبارهای تمامیت خواهانه منجر می شود.(ال برگر: 1402). اجماعی که بدون ان بقای جامعە اساسا چیزی بیش از توهم نیست. بنابراین حل مشکل سیاسی کثرت گرایی تنها از راه حفظ و نگهداری و مشروع سازی میانەی این دو حد از افراط و تفریط امکان پذیر است نە شعار دادنهای بی در و پیکر و فانتزیک. ژیژک اما در جایی دیگر و بە نحوی واسازانەتر نیز از این نوع مانور و ژست تهی اینان پردە برداشتە است. انجا کە میگوید: مشکل اینان نە انفعال یا عدم فعالیت بلکە اشتغال بە امر و فعالیت کاذب است.(نویز: 1396).
رویکرد هستی شناسانە نویسندە بە بازخوانی و بازافرینی مفاهیم گفتمان ساز در بستر سیاسی کورد اما، دقیقا جایی شکل می گیرد کە از نظر او نقد تبارشناسانە و تاریخی نگر، بە مثابە تلقی نوشتار در مقام رونوشتی از جامعە و سیاست ارائە می گردد. رابطهای ضروری با فهم ان به منزله نشانه و ماحصل یک عمل ملموس. از این نظر، نقد تبارشناختی به منزله امری درهمتنیده با فرماسیون اجتماعی فهمیده میشود که نشاندهنده قسمی عاملیت از جانب خود جامعە نیز هست(هابرماس: 1968). بر همین اساس، کردار و نوشتار دلالتگر و مستند و مستدل کە مهمترین نمود نقد تبارشناختی ست، ضمن اثرپذیریاش از شرایط اجتماعی، بە هیچ وجە اوضاع اشوبناک و غیرمنسجم یک جامعە عشیرەزدە را بە رتوریک تقلیل نمی دهد بلکە در مقابل رتوریک عقیم عشیرە گرایی قرار می گیرد. از این منظر، خدیو نسبی گرایی را تا جایی پیش می برد کە معنا را نە محصول تاریخ بلکە تاریخ را محصول معنا قلمداد می کند. اشارە نویسندە بە اینکە نظریاتش بە معنی حجتیت و قطعیت در مورد موضوعات مورد بحث نیست، ناشی از همین رویکرد نسبی گرایانە و البتە درست اوست بە تاریخ و تاریخمندی.(نقرە چی: 1402) کە ریشە در همان نگرش هستی شناسانە ایشان بە کورد و کوردایەتی بە مثابە کلیتی پرابلماتیک دارد. بر همین اساس رویکرد خدیو در "حەوتەوانە" با دو رهیافت اصلی تبارشناسی و هستی شناسی از در مخالفت با عقیم بودگی و ایدئولوژی زدگی و سانتی مانتالیسم و قدسیت بخشی نابجا بە مفاهیمی در می اید کە از قضا خود قربانی بدفهمی و تحریف و غرض و نگرش ایدئولوژیک شدە بودند و همین حالا هم در نوعی ایمنی هستی شناسانەی منفعل زیست می کنند. خدیو با هوشیاری هر چە تمامتر در تمامی کتاب در تقابل با این نوع از تعلیق قرار می گیرد و البتە خود را نیز از هیچ گونە نقدی مبرا نمی کند.
فارغ از همە این موارد اما، کتاب "حەوتەوانە"، از کم و کاستهایی رنج می برد کە انطور کە سیمون دوبووار میگوید بە شکل موجهی ازار دهندەاند. از ان جملە می توان بە عدم اختصاص بخشی از کتاب بە کنش و فعالیت روحانیون کورد و زنان در تاریخ سیاسی معاصر کورد و همچنین رویکرد انان بە سیاست و اندیشە سیاسی در کوردستان اشارە کرد. دو قشر انکارناپذیر در کوردستان کە اولی همیشە بە سبب در لبە تیغ قرارگرفتن و دومی هم بە سبب دلالتهای عشیرەای و قبیلەای مظلوم واقع شدەاند اما بە هیچ وجە در ایجاد هویت مدرن برای کورد بی تاثیر نبودەاند. طوریکە ناسیونالیسم کوردی بە عنوان امر مدرن و هویت ساز، حداقل در یکصد سال اخیر، مدیون و مرهون ساختار دین و عاملیت و فاعلیت روحانیون کورد و همچنین زنان بودە است. درست است کە روحانیون و زنان در تاریخ سیاسی معاصر کورد نقش خود را بە درستی ایفا کردەاند اما، عدم اشارە خدیو بە این دو قشر مظلوم و نادیدە گرفتە شدە، عدم تاثیرگذاری انان بر تاریخ سیاسی معاصر کورد را بیشتر توجیە می کند تا حضور و تاثیرشان در امر و اندیشە سیاسی. جا داشت کە نویسندە بخشی از کتاب را بە این مهم نیز اختصاص می داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
ژیژک، اسلاوی/1393/عینیت ایدئولوژی/ترجمە: علی بهروزی/تهران/طرح نو
مکنت، اریا/1402/هیوم، نیچە و ریشەهای غیر عقلانی امر سیاسی/ ترجمە: علی اکبر ناطقی ثابت/تهران/ قصیدە سرا
بودریار، ژان/1976/ مبادلە نمادین و مرگ/ ترجمە: علی رستمیان/تهران/ بیدگل
ارنت، هانا/1964/ میان گذشتە و ایندە/ ترجمە: سعید مقدم/تهران/اختران
ال برگر، پیتر/1402/ قبلە گاههای مدرنیتە/ترجمە: علی مرتضویان/تهران/سوفیا
نویز، بنجامین/ استمرار امر سلبی : نقدی بر اندیشە اروپایی معاصر/ترجمە: علی زارعی(پیمان)/تهران/دنیای اقتصاد
هابرماس، یورگن/1968/شناخت و علاقەهای انسانی/ترجمە: ناصرالدین علی تقویان/تهران/ موسسە مطالعات فرهنگی و اجتماعی
نقرەچی، حسام/1402/ رولان بارت، دلالت و تاریخ/تهران/اگە