تاريخ: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۸ آذر ساعت ۱۳:۲۱ | بازدید: 1450 نظرات: 0 کد مطلب: 23764 |
لحظات سرنوشتساز زیادی در زندگی بشار اسد رئیس جمهور سوریه وجود دارد، اما شاید تأثیرگذارترین آنها یک حادثه رانندگی بود که هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی او رخ داد.
بشار اسد در ابتدا قرار نبود جانشین پدرش شود و قدرت را در سوریه در دست بگیرد. این مسیر تنها پس از مرگ برادر بزرگترش باسل در یک حادثه رانندگی در اطراف دمشق، در اوایل سال ۱۹۹۴ آغاز شد.
در آن زمان بشار در لندن مشغول تحصیل در رشته چشمپزشکی بود. پس از مرگ باسل، برنامههایی برای آمادهسازی بشار به عنوان وارث قدرت در سوریه آغاز شد. بعدها او کشور را در جنگی خونین رهبری کرد که صدها هزار کشته به جا گذاشت و میلیونها نفر را آواره کرد.
بشار اسد سال ۱۹۶۵ متولد شد. پدرش حافظ اسد و مادرش انیسه مخلوف بود. او زمانی به دنیا آمد که سوریه، خاورمیانه و حتی نقاط دیگر جهان شاهد تحولات بزرگی بود. در آن زمان ملیگرایی عربی، سیاست منطقهای بسیاری از کشورها به ویژه مصر با ریاستجمهوری جمال عبدالناصر را تحت تاثیر قرار داده بود.
دمشق، تحت حکومت حزب بعث -که پس از شکست اتحاد کوتاهمدت مصر و سوریه (۱۹۵۸–۱۹۶۱) قدرت را در دست گرفته بود- شعارهای ملیگرایانه عربی را ترویج میکرد. سوریه هم مانند بیشتر کشورهای عربی آن زمان، حکومت دموکراتیک نداشت و انتخابات چندحزبی در آن برگزار نمیشد، اما سیاستهای اقتصادی آن عمدتا به نفع طبقات اجتماعی محروم بود.
جامعه علوی، که خانواده اسد به آن تعلق دارد، یکی از محرومترین اقشار سوریه به شمار میرفت. برخی معتقدند که این جامعه در واقع یکی از حاشیهنشینترین گروهها در کشور بود.
فقر اقتصادی علویها باعث شد بسیاری از اعضای آن از اواسط قرن بیستم به ارتش سوریه بپیوندند. حافظ اسد یکی از افسران برجسته نظامی بود که در این دوران به قدرت رسید. او که حامی سرسخت حزب بعث بود، در سال ۱۹۶۶ به وزارت دفاع رسید.
حافظ اسد تا سال ۱۹۷۰ قدرت خود را تثبیت کرد و سال ۱۹۷۱ به ریاست جمهوری رسید، مقامی که تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۰ آن را حفظ کرد. حفظ قدرت به مدت سه دهه، در تاریخ پس از استقلال سوریه که شاهد مجموعهای از کودتاهای نظامی بود، امری استثنایی به حساب میآمد.
در دوران ریاست جمهوری حافظ اسد سوریه شاهد رویدادهای مهمی بود، از جمله جنگ اکتبر ۱۹۷۳، جنگ داخلی لبنان، و درگیریها با اخوانالمسلمین به ویژه کشتار حما در سال ۱۹۸۲. حافظ اسد همچنین در جریان جنگ ایران و عراق، در رقابت با صدام حسین، از ایران حمایت کرد.
حافظ با مشت آهنین حکومت میکرد، مخالفان را سرکوب میکرد و تن به برگزاری انتخابات دموکراتیک نمیداد، اما در سیاست خارجی او از خود عملگرایی نشان میداد. در حالی که به عنوان متحد اتحاد جماهیر شوروی شناخته میشد، در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، به ائتلاف تحت رهبری آمریکا پیوست.
پزشکی و لندن
در میان این رویدادها، بشار اسد مسیری متفاوت را انتخاب کرد که دور از سیاست و نظامیگری بود. او تصمیم گرفت حرفه پزشکی را دنبال کند.
پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه دمشق در دهه ۱۹۸۰، برای گرفتن تخصص در رشته چشمپزشکی به بیمارستان وسترن آی هاسپیتال لندن رفت.
در لندن بود که بشار با همسر آیندهاش، اسماء الاخرس، آشنا شد. خانواده اسماء اهل حمص بودند. او در رشته علوم کامپیوتر در کینگز کالج لندن تحصیل میکرد و بعدا برای تحصیل در دانشگاه هاروارد پذیرفته شد، اما زندگیاش مسیر دیگری پیدا کرد.
مرگ وارث
بشار دومین پسر حافظ اسد بود و زیر سایه برادر بزرگترش باسل زندگی میکرد که برای جانشینی پدرشان آماده میشد.
باسل که به دلیل سابقه مهندسی و علاقهاش به اسبسواری مشهور بود، بهعنوان «وارث قطعی» قدرت در سوریه شناخته میشد.
در ژانویه ۱۹۹۴، باسل در یک حادثه رانندگی در اطراف دمشق کشته شد و مسیر زندگی بشار تغییر کرد. او بلافاصله از لندن فراخوانده شد و روند آمادهسازیاش برای رهبری آینده سوریه آغاز شد. بشار به ارتش پیوست و شروع به ساختن چهرهای عمومی برای نقش آیندهاش کرد.
رئیس جمهور جوان و رویای تغییر
حافظ اسد در ماه ژوئن سال ۲۰۰۰ درگذشت. پس از مرگ او، بشار ۳۴ ساله به سرعت بهعنوان رئیس جمهور منصوب شد. به قدرت رسیدن او پس از اصلاح قانون اساسی سوریه برای کاهش حداقل سن ریاستجمهوری امکانپذیر شد که قبل از آن ۴۰ سال بود.
بشار اسد در تابستان ۲۰۰۰ سوگند یاد کرد و لحن سیاسی جدیدی را در پیش گرفت. او از «شفافیت، دموکراسی، توسعه، نوگرایی، پاسخگویی و تفکر نهادی» سخن گفت.
چند ماه پس از به قدرت رسیدن، بشار با اسماء الاخرس ازدواج کرد. آنها سه فرزند دارند: حافظ، زین و کریم.
در آغاز، لحن بشار اسد درباره اصلاحات سیاسی و آزادی رسانهای در میان بسیاری از سوریها امید ایجاد کرد. سبک رهبری او، همراه با تحصیلات غربی همسرش اسماء، نویدبخش دورهای جدید و امیدوارکننده بود.
سوریه دورهای کوتاه از بحثهای مدنی و آزادی بیان نسبی را تجربه کرد که به «بهار دمشق» معروف شد. با این حال از سال ۲۰۰۱ نیروهای امنیتی بار دیگر سرکوبها و دستگیری مخالفان را آغاز کردند.
بشار اسد اصلاحات محدودی در زمینه اقتصادی معرفی کرد که باعث تشویق بخش خصوصی شد، اما این اصلاحات به تقویت نفوذ و قدرت افرادی مانند رامی مخلوف، پسردایی بشار، منجر شد. مخلوف یک امپراتوری اقتصادی عظیم ایجاد کرد که منتقدان، آن را نمونهای از ادغام ثروت و قدرت در دولت اسد میدانستند.
پایان «بهار دمشق» با دورهای جدید در روابط بینالمللی همزمان شد که بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و جنگهای بعدی آمریکا در افغانستان و عراق شکل گرفت.
جنگ عراق و ترور رفیق حریری
جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ باعث تشدید تنش در روابط بشار اسد با دولتهای غربی شد. رئیس جمهور سوریه با تهاجم آمریکا به عراق مخالفت کرد. برخی معتقدند اسد نگران بود که سوریه به هدف بعدی عملیات نظامی آمریکا تبدیل شود و خود او هم به سرنوشتی مانند صدام حسین دچار شود.
در مقابل واشنگتن، دمشق را به چشمپوشی از قاچاق اسلحه برای شورشیان عراقی مخالف اشغال آمریکا و همچنین اجازه دادن به عبور نیروهای افراطی از مرز طولانی بین دو کشور متهم کرد.
در پایان سال ۲۰۰۳، کنگره آمریکا «قانون پاسخگویی سوریه» را تصویب کرد که تحریمهایی علیه دمشق در زمینههای مختلف، از جمله «حمایت از تروریسم» اعمال کرد.
در همین حال حضور نظامی سوریه در لبنان نیز عامل دیگری برای افزایش فشارهای بینالمللی بر اسد شد.
در فوریه ۲۰۰۵، رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان و یکی از مخالفان اصلی تسلط سوریه بر کشورش، در انفجاری بزرگ در مرکز بیروت کشته شد. اعتراضهای گستردهای در لبنان آغاز شد که همراه با فشارهای بینالمللی، به خروج نیروهای سوریه از لبنان پس از نزدیک به ۳۰ سال منجر شد.
جرقهای که خاورمیانه را شعلهور کرد
در دسامبر ۲۰۱۰، اسماء اسد در مصاحبهای با مجله ووگ گفت که خانه آنها به صورت «دموکراتیک» اداره میشود.
در همان روز محمد بوعزیزی، یک سبزیفروش تونسی، پس از سیلی خوردن از یک پلیس زن خود را آتش زد و این اقدام به قیام مردمی در تونس منجر شد که رئیس جمهور زینالعابدین بن علی را سرنگون کرد.
قیام تونس به شکل غیرمنتظرهای الهامبخش جنبشهای انقلابی در سراسر جهان عرب شد و به مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه رسید.
مصاحبه مجله ووگ که در مارس ۲۰۱۱ با عنوان «گل سرخی در بیابان» منتشر شد (و مدتی بعد حذف شد)، سوریه را به عنوان «کشوری عاری از بمبگذاری، تنش و آدمربایی» توصیف میکرد. اما این تصویر طی چند ماه کاملا متحول شد.
در ماه مارس ۲۰۱۱ اعتراضهایی در اطراف بازار حمیدیه در دمشق آغاز شد. چند روز بعد، در واکنش به دستگیری کودکانی بود که روی دیوارها علیه بشار اسد شعار نوشته بودند، تظاهرات گستردهای در شهر درعا در جنوب سوریه برگزار شد. این اعتراضها به سرعت به سراسر کشور گسترش یافت.
بشار اسد دو هفته بعد در یک سخنرانی عمومی در پارلمان وعده داد که «توطئهای» علیه سوریه را خنثی کند و پذیرفت که نیازهای بسیاری از مردم برآورده نشده است.
اما تیراندازی نیروهای امنیتی به معترضان در درعا، اعتراضها را شعلهور کرد و در نهایت معترضان در شهرهای مختلف خواهان کنارهگیری بشار اسد از قدرت شدند. حکومت با خشونت پاسخ داد و «خرابکاران و نفوذیها با حمایت خارجی» را مقصر دانست.
ظرف چند ماه وضعیت سوریه از اعتراضهای مسالمتآمیز به درگیریهای مسلحانه میان نیروهای دولتی و گروههای مخالفی تغییر یافت که در سراسر کشور دست اسلحه شده بودند.
گروههای افراطگرای اسلامی و مداخله بینالمللی
با ادامه و تشدید خشونت و درگیری، سازمان ملل تعداد قربانیان را از دهها هزار نفر به صدها هزار نفر افزایش داد و قدرتهای منطقهای و بینالمللی درگیر جنگ شدند.
هرچند اعتراضها علیه اسد در ابتدا با شعارهای آزادی و دموکراسی و بدون شکافهای مذهبی آغاز شده بود، اما خیلی زود لحن فرقهگرایانهای که پیش از قیام وجود داشت، آشکار شد. برخی گروههای مخالف، حکومت را به تبعیض به نفع علویها در برابر اکثریت سنی متهم میکردند، در حالی که دولت مخالفان را «تروریست» مینامید.
مداخله کشورهای منطقه، شکافهای فرقهای را عمیقتر کرد. در همین دوره، گروهی افراطی در عراق ظهور کرد که تفسیر بسیار سختگیرانهای از قوانین اسلامی داشت: گروه موسوم به دولت اسلامی یا همان داعش. این گروه از جنگ سوریه برای تسخیر شهرهای این کشور استفاده کرد و رقه را به عنوان پایتخت خود برگزید.
جنایات جنگی و سلاحهای شیمیایی
در ماه اوت ۲۰۱۳، صدها نفر در حملهای شیمیایی به غوطه شرقی، منطقهای تحت کنترل مخالفان در نزدیکی دمشق، کشته شدند.
قدرتهای غربی و گروههای مخالف حکومت سوریه، دولت اسد را مسئول این حمله دانستند. دمشق هرگونه دست داشتن در این حمله را انکار کرد، اما تحت فشار بینالمللی و تهدیدها، با برچیدن زرادخانه سلاحهای شیمیایی خود موافقت کرد.
با وجود این جنگ سوریه همچنان شاهد فجایع دیگری از جمله حملات شیمیایی بیشتر بود. کمیسیونهای سازمان ملل متحد تمام طرفهای درگیر را به ارتکاب جنایات جنگی، از جمله قتل، شکنجه و تجاوز متهم کردند.
در مقطعی به نظر میرسید که دولت اسد در آستانه سقوط قرار دارد و کنترل بخشهای وسیعی از کشور را از دست داده است. اما مداخله مستقیم روسیه در سال ۲۰۱۵ معادله را تغییر داد و به دولت اسد کمک کرد تا مناطق کلیدی را پس بگیرد.
جنگ غزه
بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰، توافقنامههای منطقهای و بینالمللی منجر به وضعیتی شد که در آن نیروهای دولتی کنترل بیشتر مناطق سوریه را در دست گرفتند، در حالی که گروههای مخالف اسلامگرا و شبهنظامیان کرد، کنترل مناطقی در شمال و شمالشرق را در اختیار داشتند.
این توافقنامهها اعتماد به نفس بشار اسد را افزایش داد. با وجود روابط آسیبدیده سوریه با جهان عرب از زمان آغاز قیام، او به تدریج به عرصه دیپلماتیک عربی بازگشت. نماد این بازگشت، پذیرش دوباره سوریه در اتحادیه عرب بود که در سال ۲۰۲۳ رخ داد.
پایتختهای عربی بازگشایی سفارتهای خود در دمشق و عادیسازی روابط با سوریه را آغاز کردند.
با وجود بحرانهای شدید اقتصادی در دهه سوم حکومت بشار اسد، به نظر میرسید که او از بزرگترین چالش دوران حکومت خود جان به در برده است. پس از سالها درگیری خونین، به نظر میرسید که خاورمیانه در آستانه آرامشی نسبی قرار دارد.
اما در اکتبر ۲۰۲۳ حماس حملهای غافلگیرکنندهای علیه اسرائیل انجام داد که به جنگ غزه منجر شد و پیامدهای آن به سرعت به لبنان، به ویژه حزبالله گسترش یافت. پس از پذیرش آتشبس در لبنان، توجه جهانی به سرعت سوریه معطوف شد.
در همان روزی که آتشبس در لبنان برقرار شد، گروههای مخالف سوری به رهبری گروه اسلامگرای هیئت تحریر شام حملهای غافلگیرکننده انجام دادند و شهر حلب را تصرف کردند.
آنها به سرعت پیشروی کردند و کنترل شهر حما را هم در دست گرفتند و بعد از آن وارد حمص شدند تا به سوی دمشق پیشروی کنند.
سرنگونی بشار اسد
روز یک شنبه 8 دسامبر (18 آذرماه 1403) شورشیان با قرائت بیانیهای در تلویزیون رسمی اعلام کردند بشار اسد سوریه را ترک کرده است و آنها کنترل دمشق، پایتخت، را به دست گرفتهاند. ابومحمد جولانی، رهبر هیئت تحریر شام، اعلام کرده نهادهای عمومی کشور تا زمان انتقال قدرت، تحت نظارت نخستوزیر باقی خواهند ماند.