تاريخ: ۱۴۰۳ سه شنبه ۸ آبان ساعت ۲۰:۵۳ | بازدید: 364 نظرات: 0 کد مطلب: 23623 |
به قلم: ناهید پورزرین
برای آمادگی ذهن مخاطب سطری از سبک برجستهی «طراشعر» را مختصر میآورم. واژگانی نامأنوس که با ذهن عوام غریب باشد، ندارد و هدفش مخاطبی است که شاعر و اسلوب شعر را را بشناسد و همچنین کتابخوانهای با ذائقههای مختلف. قصد دارم از نوع شعر بگویم؛ گرچه هنوز در بطن جامعه چنین چیزی جا نیفتاده. نمونههایی فراهم میکنم و شاعر را معرفی میکنم برای حضور او در ادبیاتو در میان اهالی شهر شعر و ادب. این مطلب کوتاه ادای دِینی است به شاعرِ جوان هموطنمان «امین افضلپور» اهل دزفول که بار شاعرانگیاش را در غربت به دوش میکشد و در قبال سالها تلاش و سرایش اشعار و بنیان کردن سبک طراشعر به دنیای شعر ادای دین کرده است. یازده مجموعه شعر دارد سراچهی کتابهایش «پنیر ما گربه به دام انداخت» است. دوستداران ایشان همانهایی که نمیگذارند وظایفی که جملگی ما در قبال هنر و هنرمند داریم روی زمین بماند، او را با نام «تاراز» میشناسند. (رشته کوهی در دیار خوزستانِ گرم.)
طراشعر، هم داستان است هم شعر است هم نقاشی؛ یعنی هر سه حالت را دارد. و این نیست که فقط یک داستان خالی باشد یا یک نقاشی خالی!
غلو نمیکنم اگر بگویم (سوای خواندن مجموعه اشعارش) هرگاه طراشعر تازهای از ایشان میخوانم، بیشتر از پیش مانند دیگر اشعارش مرا به سمت داستانک و داستان کوتاه کلاسیک رهنمون میکند؛ ضربههای پایانی زیبا هستند، تو گویی با یکی از شخصیتهای ماندگار یک داستان کوتاه همزادپنداری میکنم و تا مدتها در ذهنم باقی میماند. معانی در طراشعر مجهول میمانند و در آخرین سطر شعر ظاهر میشوند. از مثالهای بارز میتوان به این طراشعر «داس» اشاره کرد؛ شخصیت خلق شدهی این شعر، «داس» است که بار ضربهی پایانی را بر دوش دارد:
شاعر رسم کوتاهگویی را برگزیده است و بار اشعار وارداتی ندارد و با اوزان خاصی مخاطب را دلزده نمیکنند. سبک طراشعر هدفش به همان سویه است که اصول هنر کهن ایران دارد، مفهوم و ارزشهای عرفانی این سبک چیزی نیست که نتوان ازگوشهی چشم به آن نظر نکرد. یکی از درون مایه موضوعات این سبک احیا کردن هنرهای ایرانی است که در آثارش به دفعات به تصویر کشیده است. این شیوه و نگرش بافتهی خیال شاعر نیست بلکه آمیخته با محتوایی ازتمامی هنرها است. شعر را به خدمت تفکر و تعقل درآورده است، منعکس کنندهی احساس عمومی است و این رسالت هنر است. طراشعر در آستانهی شش سالگی است امید که سرایندگان بیشتری از این سبک بسرایند چرا که کهنه نمیشود و در زمان چنبره نمیزند.
به هیچ شکل قصد ندارم فقط به تمجید این سبک بپردازم. کاش منتقدان ادبی به نقد این اثر بپردازند چرا که وقتی یک اثر هنری مورد نقد و تحلیل قرار میگیرد یعنی به سراچهی اندیشهی عمیق هنرمند رسیدهاند.
علاوه بر ارتباط مستقیم با سبک کلاسیک داستان کوتاه و داستانک، سوای شنیدن موسیقی کوبهای واژهها، نقشِ غارنگارهها را میبینیم راه و رسم باستانگرایی را میبینیم و آرایه تکرار. نمادهایی که در این سبک میبینیم حکایت از تجربه و اندیشهی دلپذیر شاعر دارد که به مخاطب معاصر بیحوصله تعلقخاطر دارد، طبیعت را به تصویر میکشد. تکنیک را با یک نماد و علامت به سادگی اجرا میکند. گرچه در جاهایی نمادهایش شخصی و رمزآلود هستند، اما این ملال نیز همگانی و ملالی دور از خیال است.
نمونهای دیگر از طراشعر:
سبک طراشعر امین افضلپور در اول راه است. باید دیده شود و با نقد و نظر خوانندگان آگاه به پیش برود.
ناهید پورزرین
|