طبق رسوم پیشین در کردستان، آخرین ماه هر فصل را به دلیل کوهستانی بودن منطقه و کار و پیشه اصلی ساکنان این ناحیه، اولین ماه از فصل آینده می شمارند، چون کار کشاورزی که از اصلی ترین پیشه در کوردستان است، ساکنان با پیروی از طبیعت آذرماه را آغاز زمستان و «سرماوز» شروع سرما و یخ بندان می نامند.
آخرین برگ از درخت جان پاییز به نام «آذر» سند می خورد؛ ماهی که خلق و خویی دو خواهر دیگر خود «مهر و آبان» را به ارث نبرده است، آذر با وجود اینکه نماینده آتش و سرور است اما دمی مکنده در جان بخشی سرما و «زمهریر» دارد.
پاییز، دایه ای گیس طلا، عروس هزار رنگ و قسه خوانی هنرمند است که در تن خسته خاک، دل به اوپرای باران و همایش برگ میسپارد، بانویی که پیچ و تاب باد را در گیسوان زربفت درخت، آواز سوزناک برگ و عریانی باغ را در نقاشی های از قدرت الهی و چرخه طبیعت به نمایش می گذارد.
سهیلا احمدی، کارشناس ادبیات و محقق در واژگان فلکلور کوردی در مورد پاییز و جشن آذرگان می گوید: با شنیدن اسم آذر گرما و حلاوت خاصی از صمیمیت، اتحاد و جشن در طبیعت و انسان به وجود می آید. جشن آذرگان، جشن آتش و حلول در روح سرماست.
در فرهنگ معین آذرماه را« آتش، نام ایزدی، نهمین ماه از سال شمسی» و آغاز سرما و فصل خاموشی طبیعت نام برده است. جشن آذرگان، تولد آتش، مظهر زندگی و گرمای اجتماع است.
وی افزود: تقارن ماه و روز، نماد هم پیوستگی و اتحاد است، به پاس وجود اهورامزدا، مردم در این روز بە آتشکدهها رفته و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا و جشن و شادی، اخگری از آتش مقدس را به نشانه تبرک با خود به خانه میآوردند و تا پایان فصل سرما از آن مراقبت میکردند، چون بر این باور بودهاند کە نگهداری از آتش، نگهداری از بنیان خانوادە و تعهد در برابر نظام هستی است تا گرمی زندگی و اجاق خانه را روشن نگه دارند.
این کارشناس ادبیات ادامه می دهد: مولانای رومی در مثنوی و معنوی می فرماید:«آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هر که این آتش ندارد نیست باد» کاملا واضح است که میفرماید«این جشن و پایکوبی برای حضور به جای آتش است، صدای باد و هیاهوی الکی نیست/ هر کس میل به این شادمانی و جشن را ندارد، نابود شود یا می تواند کناره گیری کند.»
احمدی می گوید: در هر جامعهای نامگذاری ها معمولاً طبق نیاز جامعه و دانش همگانی به طوری که برای عموم قابل فهم باشد، انجام شده است. از این رو در بازه های زمانی و بنا به مکان جغرافیایی که ایران در آن قرار دارد در این ماه از سال نیاز مردم به گرما و آتش قابل لمس است و اسم آذر را که نماد آتش، گرما، رعد و برق است انتخاب کرده اند.از نظر روانی نیز، زمانی که انسان به چیزی نیاز دارد حتی اگر از جنس واژە باشد، اما توانایی تداعی حضور نیاز باشد اطمینان خاطر و آرامش را به همراه دارد.
وی می گوید: در جغرافیا، فرهنگ و زبان کوردی، حضور نیاز به آتش قابل لمس تر است. از این رو این ماه را «سرماوز» مینامند و این طبق آداب و سنن گذشته و کوهستانی بودن این قسمت از ایران، وجه تسمیه جشن آذرگان با اسم ماه و موقعیت آب و هوایی انتخاب شده است.
وی ادامه می دهد: «سرماوز» سرود فتح سرما بر طبیعت بکر کوردستان است، طبیعتی که ردایی سفید و سرد بر تن می گستراند تا خوابی از جنس رستاخیز با بهار همیشه سبز را به ارمغان آورد.
در فلکلور و عامه، هر فصل وجه تسمیه و اسم خاص خود را دارد، مثلا« بهار، گل/ تابستان، گلزار/ پاییز ، هتیمچه/ زمستان، ریبوار» آمده است.
به عقیده این محقق «بهار چون گل خوش بو، تابستان بوستانی غنی از نعمات/ پاییز تک خور و زمستان مسافری سبک قدم و آرام» است؛ در این مقوله وجه تسمیه اسم فصل ها با باور بومی ساکنان کوردستان کاملا همخوانی دارد.
وی می گوید:پاییز جدای از زیبایی رنگ و استراحت طبیعت برای زایش و بار دهی در بهار در میان کردها، به «هتیمچه» شهرت دارد. هتیمچه غذایی که انواع سیفیجات تابستانی را داراست و همین تنوع حضور رنگ در این غذا می تواند نماد خوشرنگی و احساسی بودن پاییز باشد.
به گفته احمدی، از زاویهای دیگر هتیمچه به کسی گفته میشود که دست و دلباز نیست! بیشتر میل به تنهایی و تک خوری دارد و چون پاییز فصلی است که رشد نباتی در آن وجود ندارد و تنها حضور خودش را پررنگ میکند و آشوب و سردی را در دل شبهای تاریک و طولانی خود می پروراند، دارای وجه تسمیهای قوی برای این فصل و این اسم است.