یک پژوهشگر روانشناسی اظهار داشت: پدر و مادری که ابزار خشونتآمیز استفاده میکنند عزت نفس فرزندان خود را از بین میبرند، و چون این ویژگی کلید سلامت روانی است، زمانی که آسیب ببیند زمینه بیماریهای روحی و روانی فراهم میشود.
صدای شکستن لیوان و بلافاصله بعد از آن داد و فریاد مادر بر سر کودک خردسال که چرا لیوان را انداخته، از خانه همسایه به گوش میرسید. مادر آنقدر کودک را بهخاطر اتفاق بسیار کوچک دعوا کرد که بعد از چند دقیقه صدای گریه کودک و سپس عربدههای پدر خانواده بلند شد، پدر با داد میگفت: (حالا مگر چه شده؟) با این جمله دعوایی دیگر رخ داد. همسایهها به این مشاجرهها عادت کرده بودند. موضوعات بیهودهای که ریشه بسیاری از آنها پیش افتاده بوده و نشان از کمشدن تابآوری خانوادهها دارد.
با نگاهی به خانوادهها متوجه میشویم که آنها مانند گذشته در مواجهه با مشکلات صبور نیستند. با کوچکترین اتفاقی از کاه کوه میسازند و با خشونت آن را نشان میدهند. در واقع واژه خشونت را باید جزو آن دسته از اصطلاحاتی محسوب کرد که موارد استفاده متعددی یافته است.
در علوم مختلف، تعاریف متنوعی از خشونت ارائه شده؛ نزدیکترین اصطلاح، واژه پرخاشگری است که مراد از آن رفتاری صدمهزننده و تخریبکننده است که از جانب فردی علیه فرد دیگر انجام میگیرد. در جرمشناسی، خشونت را شامل اعمال و رفتاری دانستهاند که احساس ناامنی را در فرد و جامعه بهوجود میآورد و شامل خشونت مشروع و غیرمشروع میشود.
بهطورکلی خشــونت را میتوان رفتاری عمدی دانست که هدف آن صدمهزدن به خود یا دیگران است که دلیل این رفتار میتواند ذاتی، فطری یا اکتسابی باشد. خشونت خانگی، خشونتی است که در محیط خصوصی بهوقوع میپیوندد و عموماً در میان افرادی رخ میدهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی یا قانونی، به یکدیگر پیوند خوردهاند و بیشترین میزان آن علیه زنان و کودکان اعمال میشود. خشونت خانگی میتواند در اشکال متنوعی نظیر خشونت علیه همسران، خشونت علیه والدین، خشونت علیه فرزندان و خشونت علیه سالمندان ظاهر شود.
در این راستا با موضوع خشونت در خانواده با عضو هیئتعلمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه خوارزمی به گفتگو پرداختیم که نتیجه را باهم میخوانیم: عزیزالله تاجیکاسماعیلی با بیان اینکه خشونت یک نوع عکسالعمل نسبت به ناکامی و شکست است، عنوان کرد: زمانی که فردی خواسته و نیازی داشته باشد، ولی نتواند به آن برسد و یا با بنبست مواجه شود، حال ناخوشایندی در وجود او بهوجود میآید که در اصطلاح به آن غضب و خشم گفته میشود.
وی با بیان اینکه معمولاً هر فردی باید از شیوه حل مشکل آگاه باشد، عنوان کرد: به طور معمول هر فرد برای حل مشکل باتوجه به آموختهها و نوع تربیت دوران کودکی و یا رفتار والدین اقدام میکند.
عضو هیئتعلمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه خوارزمی با بیان اینکه سبک رفتار خانواده به نسلهای بعد هم منتقل میشود، تصریح کرد: میزان و چگونگی روش این آموختهها تأثیر بسزایی در برخورد با چالشها و مشکلات زندگی دارد. برای مثال زمانی که پدری به فرزند خود توصیه میکند که (اگر فردی تو را کتک زد تو هم او را بزن و از حق خودت دفاع کن)، این کودک یاد میگیرد در مواجهه با ناکامی، با خشونت و زدن کار را پیش ببرد.
وی با بیان اینکه در خانواده پدر و مادر برحسب نوع و روش تربیت، اطلاعات و آگاهی خود، برخورداری از مهارتهای مختلف در برخورد با مشکل و چالش، واکنشهای متفاوتی نشان میدهند، یادآور شد: در واقع بر اساس مؤلفههای مختلف هر فرد میتواند میزان مختلفی از خشونت و پرخاشگری را در مواجهه با مشکلات از خود نشان دهد.
این روانشناس خانواده با بیان اینکه معمولاً خشونت در آقایان و پدرها به شکل داد و کتکزدن خود را نشان میدهد، ابراز کرد: خانمها بیشتر خشونت کلامی دارند و در واقع با نفرین خود و دیگران خشم خود را برزو میدهند.
تاجیکاسماعیلی با بیان اینکه کودکان شیوههای بروز خشونت را از والدین یاد میگیرند، اذعان کرد: به همین دلیل در بیشتر خانوادهها در دنیای مدرن میزانی از رفتارهای خشونتآمیز دیده میشود.
وی با بیان اینکه عوامل مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باعث میشود که تابآوری افراد کاهش یابد؛ عنوان کرد: به طور مثال برخی افراد در خانواده یاد گرفتهاند که صبور باشند بنابراین در مواجهه با مشکلات و ناکامیها با صبر بیشتر عمل میکنند.
معمولاً خشونت علیه مردان بهدلیل بیکاری، عوامل اقتصادی، لجبازی، عصبانیت بیش از اندازه و ... رخ میدهد، عوامل مستعدکننده خشونت در خانواده از طرف زنان معمولاً به دلیل چشم و همچشمی، حاضرجوابی یا عدم تمکین در روابط جنسی با شوهر، غرغر کردن و ایرادگیری است.
تاجیکاسماعیلی با بیان اینکه فشارهای اجتماعی و اقتصادی میتواند به بروز رفتارهای خشونتآمیز در خانوادهها دامن بزند، عنوان کرد: در حال حاضر شرایط اقتصادی و اجتماعی ما خوب نیست، احساس نابرابری و تبعیض سبب ناکامی و در نتیجه افزایش خشونت در خانواده میشود.
فشارهای اقتصادی، تورم و ... تأثیر بسزایی بر خشونت افراد و واکنشهای آنی دارد، در واقع بهدلیل کمبودن حقوق و افزایش بیرویه تورم خانوادهها بهصورت مستمر و دائم در معرض فشار اجتماعی و عصبانیت قرار میگیرند.
این روانشناس گفت: پژوهشها نشان میدهد زمانی که جامعه به حالت عدم توازن و تعادل قرار میگیرد خشونتهای خانوادگی افزایش مییابد، آدمها در مقابله با فشارها و مشکلات مختلف زندگی رفتار متفاوتی نشان میدهند در واقع ممکن است میزان بروز رفتار خشونتآمیز در افراد مختلف نسبت به یک موضوع متفاوت باشد.
تاجیکاسماعیلی در مورد اصلاح فشار فوق عادت که در برخورد با بحرانهای مختلف زندگی بهوجود میآید، اذعان کرد: در واقع از یکجایی به بعد افراد نمیتوانند در مواجهه با مشکلات و فشارهای زندگی طاقت بیاورند، زمانی که فشار اجتماعی افزایش یابد احتمال دارد که رفتارهای بیهدف و پایه بروز پیدا کند.
وی با بیان اینکه خشونت والدین عزتنفس فرزندان را نابود میکند، تصریح کرد: باید بر اساس سن کودک در خانواده به او محبت غیرمشروط شود، مورد احترام قرار گیرد، همفکری صورت گیرد و مشارکت در امور خانه را از جانب پدر و مادر تجربه کند.
این پژوهشگر روانشناسی با بیان اینکه پدر و مادری که ابزار خشونتآمیز استفاده میکنند عزت نفس فرزندان خود را از بین میبرند، عنوان کرد: این ویژگی کلید سلامت روانی است و زمانی که آسیب ببیند زمینه بیماریهای روحی و روانی فراهم میشود.
تاجیکاسماعیلی در پاسخ به این پرسش که راهکارهای جلوگیری از بروز خشونت در خانواده چیست؟ اذعان کرد: افراد باید از طریق آموزش مهارتهای زندگی که یکی از آموزشهای کلیدی است توانمند شوند و راههای درست کنترل خشم را بیاموزند. خودآگاهی، همدلی، حل مسئله، تصمیمگیری، کنترل خشم، کنترل استرس، تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه، ارتباط مؤثر بینفردی و ارتباط مؤثر اجتماعی ۱۰ مهارت مهم تصویبشده از سوی سازمان بهداشت جهانی است که هر انسانی باید بتواند در دنیای امروز داشته باشد.
این روانشناس خانواده اظهار کرد: در دنیای امروز بهخاطر مسائل و پیچیدگیهای آن هر انسانی باید این مهارتها را بیاموزد تا با شناسایی استرسهای موجود، آنها را کنترل کند و بهتبع آن خشونت و پرخاشگری خود را کاهش دهد.
مرجع : خبرگزاری آنا