قاطعیت در تصمیم گیری، به این معناست که ما در شرایطی تصمیمی گرفتهایم اما با تغییر آن شرایط هنوز هم روی همان تصمیم ماندهایم. به نظر میرسد برای رشد شخصی و حرفهای، داشتن چنین قاطعیتی مفید نیست.
گاهی اوقات این نشانهها و علائمی که دریافت میکنیم هستند که بهترین راهنمای ما برای تصمیمگیری محسوب میشوند. هنگامیکه در مورد تصمیمگیری صحبت میشود به نوعی داریم در مورد یک جور قاطعیت صحبت میکنیم. یعنی یک تصمیم قاطعانه که بی برو برگرد درست و صحیح باشد. اما حقیقت زندگی اینطور نیست. گاهی اگر بیش از حد روی قاطعیت یک تصمیم پافشاری کنیم و جایی برای انعطاف پذیریهای بعدی در تصمیماتمان باقی نگذاریم، نمیتوانیم بهترین دوست خودمان باشیم. اما برعکس، اگر بپذیریم که هیچ قطعیتی وجود ندارد و نمیتوان همیشه قاطعانه روی چیزی حساب کرد، دیگر استرس و اضطراب ناشی ازتغییرات احتمالی را نداریم.
استرسها از اینجا میآیند که فکر میکنیم همه چیز باید تحت کنترل ما باشد، اما بعد که میبینیم تحت کنترل ما نیست دچار استرس میشویم. دو نگرش اشتباه در مورد قاطعیت در تصمیم گیری وجود دارد:
۱_ قاطعیت باعث آسودگی خیال میشود
یک نگرش اشتباه در مورد قاطعیت این است که فکر میکنیم اگر به طور قطع در جریان امور باشیم احساس استرس کمتری خواهیم داشت و چیزی برای نگرانی نیست. اما اشتباه است. چون هیچ قطعیتی در کار نیست و هر لحظه ممکن است تغییراتی پیش آید و آنگاه استرس ما چندین برابر میشود. اما اگر از قبل، چنین آمادگی ذهنی را داشته باشیم، بهتر میتوانیم در برابر تغییرات ایجاد شده، تصمیم بگیریم.
۲- قاطعیت ، احتمال ریسکها را کم میکند
این نیز یک نگرش اشتباه است که فکر کنیم اگر به قطعیت برسیم دیگر هیچ ریسکی وجود ندارد. در واقع با چنین نگرشی داریم واقعیت زندگی را قربانی نگرش اشتباه خودمان میکنیم. جادهی زندگی پر از پیچ و خم است. گاهی برای رسیدن با سمت شمال نیاز است از سمت غرب حرکت کرد گاهی از سمت شرق و گاهی حتی به سمت جنوب رفت. در نتیجه اگر همیشه یک مسیر قطعی را برای حرکت انتخاب کنید و در انتخاب خود هیچگونه انعطافپذیری نداشته باشید و فکر کنید انتخاب شما قطعیت کامل دارد، در واقع دارید خودتان را قربانی این قاطعیت میکنید.
قطعا کسی علاقه ندارد که قربانی شود. کسی به ریسک کردن علاقهای ندارد. اما ریسکها بخشی از زندگی انسان هستند. بسیاری از صنایع و شرکتها هستند که ریسک کردن بخشی از روند کاری آنهاست و بدون ریسک کردن احتمال ماندگاری آنها وجود ندارد. آنها اگر میخواهند رشد کنند یا باید ریسک کردن را قبول کنند یا بپذیرند که رشدی در کار نیست.
چگونه تصمیم گیری کنیم؟
تصور کنید که چه اتفاقی رخ میدهد اگر همهی مردم دنیا دیگر هیچ تصمیم جدیدی نگیرند و به جای آن فقط یک مسیر را انتخاب کنند و به همان مسیر بچسبند؟ آیا این تضمین هست که برای همیشه امکانی برای رشد و پیشرفت برایشان حاصل گردد؟
پاسخ منفی است. پس بهتر است به انعطاف پذیری تصمیمهایمان فکر کنیم چرا که پیامدهای مثبتی در پی دارد از جمله:
الف: کاهش ضرر و زیانها
اگر ما همیشه فقط در یک مسیر حرکت کنیم و به خاطر قاطعیت به خرج دادن، سعی نکنیم در جاییکه لازم است، تصمیمهایمان را تغییر دهیم یا مسیر حرکتمان را تغییر دهیم، نمیتوان انتظار داشت که همیشه به بهترین نتیجه خواهیم رسید. بهتر است انعطاف پذیری را بخشی از روند تصمیم گیری خود سازیم.
ب: آزادی و رهایی بیشتر
به جای سختگیر بودن و چسبیدن به یک تصمیم غلط قبلی و آزار دادن خودمان بابت اینکه فقط میخواهیم قاطعیت تصمیمگیری خود را به رخ بکشیم، بهتر است خودمان را از این قیود رها سازیم و انعطاف پذیری در تصمیمات را، جایگزین قاطعیت بی دلیل سازیم.
ج: افزایش عملکرد به دلیل انعطاف پذیری
وقتی خودتان را درگیر قاطعیت نمیکنید، عملکرد بهتری خواهید داشت چون با توجه به شرایط، تصمیمهای شما نیز قابل انعطاف است. اگر شرایط عوض شود، تصمیمات شما نیز عوض میشود و مجبور نیستید به حالت تدافعی بروید.
درحالیکه برای برخی تصمیمگیری سریع و سرسخت بهترین راه است، برای برخی دیگر اینطور نیست آنها میدانند که تصمیمهایشان با شرایط تغییر خواهد کرد. نمیتوان به طور کلی و قطعی چیزی را اظهار داشت چرا که زندگی دارای پیچیدگیهای زیادیست و گاهی بیشتر از یک راه و دو راه را پیش پای ما میگذارد.
زندگی را نباید به طور کاملا سیاه و یا کاملا سفید نگاه کرد. سیاهی و سفیدی در کنار هم هستند و با وجود هم هستند که معنا پیدا میکنند. بهتر است در منطقهی خاکستری زندگی کنیم نه در سیاهی یا سپیدی مطلق، تا بتوانیم همیشه بهترین تصمیمات را بگیریم.
ترجمه: از مجله قرمز برگرفته از مقاله Chris Marchie
منبع: medium