تاريخ: ۱۴۰۱ يکشنبه ۳۰ مرداد ساعت ۱۸:۱۸ بازدید: 1136      نظرات: 0      کد مطلب: 20139

جنگ سرد دوم؛ چه کسی نظم جدید جهانی را شکل خواهد داد؟



مارکو کارنلوس
مارکو کارنلوس، سفیر سابق ایتالیا در عراق تا سال ۲۰۱۷ میلادی. این دیپلمات سابق ایتالیایی، ماموریت‌هایی را در سومالی، استرالیا و سازمان ملل متحد عهده دار بوده است. این دیپلمات ایتالیایی در فاصله سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱ میلادی در دستگاه سیاست خارجی سه نخست وزیر ایتالیا خدمت کرده است. او در سال‌های اخیر نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه برای سوریه بوده است.
 
 

به گزارش هاژه به نقل از میدل ایست آی، ایالات متحده امریکا آخرین امپراتوری ایدئولوژیک در حال تلاشی ناممکن است تلاشی که دو کشور بزرگ را به طور همزمان شامل می‌شود که البته نخستین تلاش امریکا از این نوع نیست. ایالات متحده به مدت سه دهه تلاش کرد تا ایران و عراق را مهار کند، اما هیچ کدام از این موارد به خوبی خاتمه نیافتند. ایران مهار نشد و رژیم سیاسی عراق تغییر کرد، اما آن کشور از دست رفت.

اکنون در زمانی که ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل تا این اندازه قطبی شده نبوده و جاه طلبی‌های بی‌باکانه‌اش با مجموعه از شکست‌های مداوم همراه شده هدف همزمان مهار روسیه و چین را در دستور کار خود قرار داده است.

«هنری کیسینجر» اخیرا به طور خلاصه بیان کرد که این هدف تا چه اندازه خطرناک است. او گفته بود: «ما در لبه جنگ با روسیه و چین در مورد مسائلی قرار داریم که خود تا حدی در ایجاد ان نقش داشته‌ایم بدون آن که هیچ تصوری از این که این جنگ‌ها چگونه به پایان می‌رسند یا قرار است به چه چیزی منجر شوند داشته باشیم».

جنگ در اوکراین و افزایش تنش‌ها بر سر تایوان کانون‌های این تلاش مجدد هستند که پیامد‌های جدی به همراه دارد: بحران‌های جهانی انرژی و مواد غذایی ناشی از تحریم‌های روسیه، اختلالات زنجیره تامین، تنش‌های تجاری و مسابقه فناوری که همگی با یک رکود و رکود تورمی در انتظار همراه هستند.

مسکو و پکن هر دو متهم به نقض نظم جهانی مبتنی بر قوانین هستند، اما شواهد قانع کننده نیستند. این رویارویی ممکن است باعث ایجاد یک همسویی مجدد جهانی شود در حالت ایده آل یک سیستم چند قطبی واقعی، اما به احتمال زیاد یک سیستم سه قطبی. اولین قطب، بلوک دموکراتیک غرب به رهبری ایالات متحده است که با سه‌گانه جی ۷ – ناتو - اتحادیه اروپا یک اتحاد به اصطلاح مقدس تازه را نمایندگی می‌کند. دومین بلوک اوراسیا به رهبری چین و روسیه به همراه ایران و برخی از جمهوری‌های آسیای مرکزی است. بلوک سوم متشکل از بازیگرانی خواهد بود که قصد دارند فاصله خود را از هر دو بلوک دیگر که اکنون جنوب جهانی نامیده می‌شوند حفظ نمایند.

 

 
 
 

نبرد برای تسخیر قلب‌ها و ذهن‌ها

جنوب جهانی در حال رهایی خود از قیمومیت‌های سیاسی، اقتصادی و مالی غرب است. این به معنای همسویی خودکار با بلوک اوراسیا نیست، اما مطمئنا به یک سیستم بین المللی سیال‌تر اشاره می‌کند. همان طور که جنگ اوکراین و فریاد‌های غرب علیه روسیه چندان جاذبه‌ای برای کشور‌های دیگر ندارد بازی آینده در برابر چین نیز این گونه خواهد بود حتی می‌توان گفت جاذبه آن برای سایر کشور‌ها کم‌تر از رویارویی غرب با روسیه خواهد بود.

سه‌گانه ذکر شده غربی در تلاش است تا قلب‌ها و ذهن‌ها را در جنوب جهانی تسخیر کند، اما استاندارد‌های دوگانه سرسخت و نظم جهانی مبتنی بر قوانین در هم پیچیده آن بسیار بیش از جنایات روسیه در اوکراین یا قاطعیت چین در امتداد مرز‌های خود آزار دهنده به نظر می‌رسد. تاکنون چارچوب‌های سیاسی غیر غربی مانند بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگ‌های (SCO) برای کشور‌های دیگر جذاب‌تر به نظر رسیده‌اند.

دموکراسی‌های غربی تنها بر کشور‌های همفکر در میان به اصطلاح گله خود پیروز می‌شوند همان طور که سوئد و فنلاند به ناتو پیوستند. این در حالیست دیگر بازیگران منطقه از جمله ترکیه، الجزایر، مصر، عربستان سعودی، امارات، آرژانتین و مکزیک به دنبال جا‌های دیگری هستند.

یک دیپلمات ارشد بریتانیایی یک بار به من گفت: «دوستی با ایالات متحده بسیار دشوارتر از دشمن آن است». بنابراین، دو بلوک اقتصادی و تجاری رقیب می‌توانند ظهور کنند. نیویورک، لندن و دلار آمریکا ممکن است دیگر مقر و ابزار انحصاری سیستم مالی جهان نباشند.

چین و روسیه در حال کار بر روی جایگزین‌هایی برای دلار آمریکا، سیستم پرداخت جهانی سوئیفت و بورس‌های نیویورک و لندن هستند. شرکت‌های دولتی چین از بورس‌های آمریکا خارج می‌شوند و همزمان چین میزان اوراق قرضه خریداری شده از خزانه داری امریکا را کاهش می‌دهد. این اقدامات هنوز در مرحله جنینی و ابتدایی به سر می‌برند، اما در زمان مناسب می‌توانند برای بسیاری از کشور‌های جنوب جهانی جذاب شوند به ویژه اگر غرب در تلاش احمقانه‌اش در استفاده از دلار و اولویت‌های مالی به عنوان یک سلاح پافشاری کند.

کشور‌های بیش‌تری نیز می‌توانند به دنبال مکان‌های امن‌تری برای ذخایر طلا و ارز خود باشند به ویژه پس از توقیف ذخایر ملی افغانستان و ونزوئلا توسط ایالات متحده و بریتانیا بدون در نظر گرفتن مصادره بی‌سابقه ۳۰۰ میلیرد دلار روسیه توسط دولت‌های غرب این انگیزه در کشور‌های دیگر تقویت خواهد شد.

 

تغییرات تکتونیکی

جدا شدن اقتصاد روسیه پس از آن چین از غرب می‌تواند چشم‌انداز بسیار متفاوتی را ارائه دهد. چگونه خاورمیانه در این تغییرات تکتونیکی قرار خواهد گرفت؟

«پکس امریکانا» (لفظی است در خصوص مفهوم صلح نسبی در نیم‌کره غربی و بعدتر در جهان در نتیجه‌ی برتری قدرت ایالات متحده آمریکا که از میانه‌ی قرن بیستم شروع شده و تاکنون ادامه دارد) روز به روز گریزان‌تر می‌شود. قرارداد‌هایی که توسط دولت «ترامپ» ترویج و «جو بایدن» رئیس جمهور ایالات متحده تایید شده‌اند از نظر اقتصادی به ویژه برای اسرائیل مهم هستند. با این وجود، این قرارداد‌ها از جمله توافق ابراهیم بر دو فرض تاریخی ناقص استوار هستند: نخست آن که مسئله فلسطین را می‌توان به طور نامحدود بدون توجه به پیامد‌های آن کنار گذاشت و دوم آن که افکار عمومی در جهان عرب بی‌ربط به موضوع است و ارزش توجه ندارد.

به زودی زمان تصمیم گیری برای قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای فرا خواهد رسید. آیا این منطقه همانند قرن بیستم دوباره به میدان جنگ میان قدرت‌های بزرگ تبدیل خواهد شد؟ ثبات منطقه‌ای آن در صورت وجود حول محور کدام الگوی سیاسی می‌تواند ساخته شود: توافق نامه ابراهیم با میانجی‌گری ایالات متحده، تفاهم‌های غیررسمی ضدغربی مانند محور مقاومت (متشکل از ایران - عراق - سوریه - حزب الله) یا گروه‌های غیر غربی مانند بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای؟

آیا چارچوب اقتصادی منطقه بیشتر به سمت طرح تریلیون دلاری کمربند و جاده چین متمایل خواهد شد یا به سوی مشارکت جدید جی -۷ برای زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری جهانی به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار حرکت خواهد کرد؟ آیا تسهیلات مالی هم چنان به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تحت کنترل ایالات متحده متکی خواهند بود یا جایگزینی در بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیایی چین پیدا خواهند کرد؟

تنها شواهد موجود تاکنون این است که شرکای سنتی خاورمیانه‌ای آمریکا مانند مصر و عربستان سعودی در حال بررسی پیوستن به بریکس هستند. ریاض در حال بررسی پذیرش یوان به جای دلار برای فروش نفت است و انتظار می‌رود «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین به زودی به عربستان سعودی سفر کند. مقایسه ادب، نزاکت و احترامی که رهبران منطقه برای شی قائل هستند با نوع رفتارشان با بایدن گویای این موضوع است. در جهان عرب شکل هنوز جوهر است.

 

سیاست واقعی یا واقع گرایانه  Realpolitikبرنده است

علیرغم چشم‌انداز جهانی در حال تحول متاسفانه نقشه ایالات متحده برای خاورمیانه تغییر نکرده است. سفر اخیر بایدن به اسرائیل، فلسطین و عربستان سعودی نیز از این قاعده مستثنی نبود. اسرائیل مشارکت استراتژیکی را با ایالات متحده تضمین کرد که عمدتا با هدف مقابله با ایران بود در حالی که فلسطینیان انبوهی از گلوله‌های اسرائیلی را در کنار آرمان‌های مشروع خود برای حق تعیین سرنوشت‌شان دریافت کردند.

با این وجود، مهم‌ترین توقف بایدن در عربستان سعودی بود. از زمان قتل «جمال خاشقجی» روزنامه نگار تلاش برای باز تنظیم رابطه امریکا و عربستان سعودی وجود داشته است. این وضعیت مشکلات ذاتی یک سیاست خارجی مبتنی بر اصول و ارزش‌های اخلاقی را مورد تایید قرار می‌دهد. روایت بزرگ بایدن از برخورد جهانی بین دموکراسی‌ها و حکومت‌های استبدادی در رابطه با خاورمیانه کاملا از بین رفته است.

سیاست واقع گرایانه اولویت‌های خود را تحمیل کرده است. رئیس‌جمهور ایالات متحده با یک معضل شدید روبرو شده است: پایبندی به ارزش‌های اخلاقی ادعایی خود که می‌خواهد دستور دهنده قتل خاشقجی یک یاغی در عرصه بین المللی باقی بماند یا اولویت دادن به مصرف کنندگان آمریکایی با تلاش برای کاهش قیمت نفت.

جای تعجبی نیست که بایدن دومی را انتخاب کرد. تورم فزاینده هم قدرت خرید مصرف کننده آمریکایی و هم شانس حزب دموکرات را در انتخابات میان دوره‌ای نوامبر کاهش داده است. سریع‌ترین راه حل پر کردن بازار نفت با نفت خام است.

اکنون کاملا واضح است که در حالی که بایدن نتوانست از ضربات تحقیرآمیز «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی چشم پوشی کند ریاض به هیچ گونه افزایشی در تولید نفت متعهد نشده و می‌گوید ظرفیت مازاد آن کشور به حد مجاز نزدیک شده است. به طور خلاصه، دیدار بایدن با محمد بن سلمان یک فاجعه سیاسی بود.

نشست سه جانبه تقریبا موازی ایران، روسیه و ترکیه در تهران می‌تواند پیامد‌های بسیار مهم و ماندگارتری برای منطقه داشته باشد. در حالی که ایالات متحده هنوز گروگان یک کتاب بازی منسوخ است و اتحادیه اروپا ارتباط خود را با تحولات منطقه از دست داده روسیه و چین می‌توانند فضای بیشتری برای مانور داشته باشند.

علیرغم تلاش‌های غرب برای شکل دهی به ساختار نظام بین المللی بر اساس منطق سفت و سخت «ما» در برابر «دیگری» واقعیت در حال ظهور بسیار پیچیده‌تر است. کشور‌های خاورمیانه از جمله متحدان سنتی ایالات متحده از چشم‌انداز یک نظم جهانی کاملا جدید لذت می‌برند جایی که گزینه‌های جدید فراوانی می‌تواند در اختیار آنان قرار داشته باشد.

منبع: فرارو



ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد