تاريخ: ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۶ تير ساعت ۱۰:۱۹ بازدید: 1414      نظرات: 0      کد مطلب: 19645

حمله به اوکراین قمار پر خطر پوتین برای بقا

چالاک کُرده


وقوع بحران و جنگ روسیه و اوکراین ریشه‌های متعدد تاریخی دارد، که می‌توان از پایان جنگ دوم جهانی بە بعد به آنها اشاره کرد،  رقابت بر سر تقسیم منافع از جانب کشورهای پیروز، رقابت‌های ایدئولوژیک بین کشورهای پیروزِ چپ و راست، رقابت‌های استراتژیک، دو قطبی شدن جهان و ریشه‌های متعدد دیگری که شاید هر ذهن تحلیل‌گر بتواند وقوع این جنگ را به آن‌ها نسبت دهد، اما باید خاطرنشان کرد که بیشتر اتفاقات و بحران‌ها و جنگ‌های کنونی و حتی می‌توان گفت جنگ‌های آینده را هم می‌توان به نوعی با جنگ‌های جهانی اول و دوم نسبت داد، چرا که این دو جنگ پایه‌های شکل‌گرفتن نظم نوینی در جهان شدند، نظمی که کشورهای پیروز آنرا مدیریت می‌کنند.
اوکراین از کشورهای بلوک شرقی و به نوعی حیاط خلوت روسیه بشمار می‌آمد، که در سال ۲۰۱۳ پس از شکل‌گیری اعتراضات گسترده در واکنش به تصمیم رئیس‌جمهور نزدیک به روسیه "ویکتور یانوکوویچ" مبنی بر عدم امضای توافقنامه همکاری تجارت آزاد با اتحادیه اروپا و در عوض آن امضای توافق با روسیه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا و تغییر دولتِ حامی روسیه، تغییر جهت داد و به حامیان غرب بدل شد. این انقلاب و تغییر رژیم یکی از دلایل وقوع حمله نظامی اخیر روسیه به اوکراین است، اما این دلیل به تنهایی کافی نبود که پوتین را قانع سازد تا این ریسک بزرگ را انجام دهد و روسیه و اروپا را با جدی‌ترین خطر پس از جنگ جهانی دوم رودررو کند.
در ربع آخر قرن بیستم کشورهای غربی در رٲس آن‌ها امریکا در جریان رقابت‌های ایدئولوژیک با شوروی سابق، اقدامات سیاسی و نظامی متعددی علیه کشورهای کمونیسم و سوسیالیست انجام دادند، امریکا در راستای اجرای "دکترین ترومن" دولت‌های سوسیالیست و کمونیست کشورهای آمریکای جنوبی را یکی پس از دیگری سرنگون می‌کرد، برای نمونه در آرژانتین نیروهای نظامی با انجام کودتایی که مورد حمایت ایالت متحده بود در سال ۱۹۷۶ "ایزابل پرون" رئیس‌جمهور منتخب مردم را سرنگون و دیکتاتوری نظامی ژنرال "خورخه رافائل" را جایگزین کردند، یا  در سال ۱۹۷۱ از کودتای نظامی ژنرال "هوگو بانزر" در بولیوی حمایت کرد، همچنین در سال ۱۹۷۳ با حمایت مستقیم، دولت منتخب سوسیالیست معروف شیلی "سالوادور آلنده" را توسط کودتای نظامی ساقط کرد و دوران سیاه دیکتاتوری ژنرال "پینوشه" را رقم زد، در همین راستا در تغییر دولت‌های چپ برزیل، کاستاریکا، گواتمالا، پاراگوئە نقش داشته است و مستقیماً به دولت‌های پاناما و نیکاراگوئە حمله نظامی کرد و در حمله نظامی به کوبا ناکام ماند، ایالات متحده در دیگر نقاط جهان نیز به کشورهای کمونیستی حمله کرده است که حمله به ویتنام از برجسته‌ترین آنهاست، از آخرین اقدامات مستقیم امریکا در راستای این رقابت ایدئولوژیک اجرای کودتای نظامی در کشور ونزوئلا بود جهت برکناری رئیس‌جمهور وقت "هوگو چاوز" که با به‌ خیابان‌‌آمدن مردم کودتا شکست خورد، اما می‌توان گفت که پس از شکست این کودتا امریکا رویه‌ی دیگری را برای تغییر رژیم‌های مورد نظر خود در پیش گرفت، رویه‌ای دو سویه‌، "تحریم اقتصادی دولت هدف و ایجاد اپوزیسیون نزدیک به خود و حمایت از آن" این رویه‌ی جدید ایالات متحده در اوکراین ۲۰۱٤ موفقیت‌آمیز بود و همچنین دولت سوسیالیست ونزوئلا را به زانو درآورد، دلیلی که شاید پوتین را قانع کرد که به اوکراین حمله کند این بود که امریکا می‌خواست با همین روش دولت پوتین را زمین‌گیر کند.
تحریم‌هایی که کشورهای غربی در سال‌ ۲۰۱۴ علیه روسیه به بهانه مداخله در امورات اوکراین اتخاذ کردند حرکتی بود جهت تضعیف دولت پوتین در داخل روسیه و همچنین فربه‌کردن اپوزیسیون راست‌گرای روسیه و حمایت از رهبر آن "الکسی ناوالنی" که در چند سال گذشته آنرا در حد رقیب قدرتمند پوتین به جهان عرضه کرده‌اند، در همین راستای زمین‌گیرکردن دولت پوتین صورت گرفت، ناوالنی سیاستمدار تازه‌کاری که در سال ۲۰۱۰ به میدان آمد توانسته بود دردسرهای متعدد برای پوتین در داخل و خارج ایجاد کند، دردسرهایی که باعث کاهش هژمونی روسیه و منفورشدن چهره پوتین در جهان و منطقه شده بود، تحریم‌های اتحادیه اروپا و کاهش قیمت جهانی نفت باعث تضعیف اقتصاد روسیه و کاهش ارزش روبل شد، با توجه به این فشارهای همه‌جانبه‌ی غرب علیه دولت پوتین، خطر  برای پوتین و حفظ قدرت وی در کمین بود، او نیاز به یک راه‌حل اساسی داشت، پیشنهاد عضویت اوکراین در ناتو بهانه لازم را برای روسیه ایجاد کرد تا با حمله به این همسایه‌ی خود وارد قمار بزرگی شود. حمله به اوکراین راه‌حل پر خطری است که پوتین برای حفظ قدرت خود انجام داد، چرا که با حمله به اوکراین به دنبال کشاندن قدرت‌های غربی بر سر میز مذاکره است تا در آنجا منافع خود و بقای حکومتش را تضمین کند.
اما ظاهراً پوتین خود را برای این قمار آماده کرده و با دستانی پر به میدان آمده است و حتی پیشبینی تحریم‌های شدید را نیز کرده بود، و می‌دانست که غربی‌ها به آسانی بر سر میز مذاکره نخواهند آمد و با تحریم گسترده‌‌ای روبروی روسیه خواهند شد، و البته این تحریم‌ها از جانب قدرت‌های غربی پس از حمله نظامی به اوکراین، قیمت سوخت در کشورهای اروپایی را با افزایش چشمگیر مواجه کرد.
با رشد قیمت جهانی نفت، کشورهای غربی وارد مذاکره با متحدان عرب خود شدند جهت افزایش تولید نفت، در اولین رویارویی نرم غرب و روسیه، این روسیه بود که پیروز شد، پوتین توانسته بود کشورهای عربی را قانع کند تولید نفت خود را افزایش ندهند و این پیروزی مساوی بود با شکل‌گیری تورم بی‌سابقه در اروپا و حتی امریکا و در طرف دیگر روسیه نفت کمتری را با قیمت بیشتر به بازار عرضه می‌کند، هر چند تورم لجام گسیخته اروپا تنها مربوط به افزایش قیمت سوخت نیست بلکه از جهاتی دیگر خصوصا‌ً تأمین غلات نیز اروپا با چالش جدی روبرو شد. کشورهای غربی با کاهش و کنترل همه‌گیری کرونا که توانسته بودند اقتصاد خود را دوباره روی مسیر رشد قرار دهند به ناگاه با حمله اوکراین و تحریم‌های روسیه بی‌سابقه‌ترین تورم خود را در ۲۵ اخیر تجربه می‌کنند و این یعنی دیگر فشار اقتصادی تنها بر روی روسیه نیست، بلکه کشورهای غربی علاوه بر سنگینی سایه جنگ،  با چالش اقتصادی جدی‌ای روبرو شده‌اند به گونه‌ای که هر چه جنگ اوکراین طولانی‌تر شود این فشار بیشتر می‌شود، با توجه به این موضوع می‌توان گفت که روسیه از ابتدا به دنبال جنگ کوتاه‌مدت و تصرف اوکراین نبوده است، بلکه نفع روسیه در طولانی کردن جنگ است تا زمانی که کشورهای غربی بر روی میز مذاکره حاضر شوند و منافع روسیه و جایگاه روسیه را در مدیریت نظم جهانی تضمین کنند. غرب از ابتدا به‌دنبال آن بود که روسیه بدون مقاومت و در کوتاه‌ترین زمان ممکن کیف را تصرف کند، اما زلینسکی مسیری را در پیش گرفت که سناریو پوتین را تکمل‌تر کند و آنهم مقاومت همه‌جانبه در برابر ارتش روسیه بود، مقاومتی که باعث طولانی‌تر شدن این جنگ شده‌است. این موضوع را کشورهای غربی خوب می‌دانند که وارد مذاکره شدن با روسیه یعنی دادن امتیازاتی به پوتین که باعث در رأس ماندن وی خواهد شد، به همین خاطر جهت کم‌کردن فشارهای اقتصادی و کاهش تورم کشورهای غرب از در دیگری وارد شدند و آنهم در سرعت‌بخشیدن به، مذاکره با ایران و رفع تحریم ایران است، اما باز هم شاهد بودیم که روسیه این راه را هم قبلاً از غربی‌ها بسته است و احیای برجام و واردشدن نفت ایران به بازار جهانی بدونِ رضایت کامل روسیه ممکن نیست، باید منتظر ماند تا دید که این قمار بزرگ و حساب‌شده‌ی پوتین به کجا ختم خواهد شد، آیا اروپا و امریکا در برابر بحران اقتصادی مقاومت خواهند کرد و به خواست‌های روسیه تن نمی‌دهند یا آنکه نهایتاً با پوتین وارد گفت‌وگو خواهند شد و این واقعیت را قبول خواهند کرد که روسیه، ونزئولا نیست و باید به جایگاه این قدرت جهانی احترام بگذارند، یا منتظر می‌مانند که روسیه اوکراین را به تصرف کامل خود درآورد و بدنبال آن روسیه را با فشارهای دیپلماتیک روبرو کنند. البته باید به یاد داشته باشیم که افکار عمومی کشورهای غربی به هیچ عنوان موافق جنگ با روسیه نیست و خواهان آن هستند که امتیازاتی به روسیه داده شود و از گسترش جنگ به دیگر کشورها جلوگیری بعمل آید و این موضوع نیز به نفع پوتین است تا در قمار خود پیروز شود.
 


برچسب ها:

ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد