تاريخ: ۱۴۰۱ شنبه ۱۱ تير ساعت ۱۸:۴ | بازدید: 879 نظرات: 0 کد مطلب: 19572 |
نشریه «فارین افرز» همزمان با جنگ اوکراین به همراستایی چین و روسیه با یکدیگر پرداخته است و این پرسش را از کارشناسان مطرح کرده که این همراستایی تا چه اندازه پایدار باقی خواهد ماند.
همراستایی چین و روسیه پاسخی طبیعی به وخامت همزمان رابطه چین و ایالات متحده و رابطه روسیه و ایالات متحده است. دلایل قوی سیستماتیک بین المللی وجود دارند که نشان میدهند چرا پکن نمیتواند به مسکو پشت کند. انتقال قدرت بین چین و ایالات متحده در حال وقوع است. این وضعیت فضایی استراتژیک را ایجاد میکند که برای رویارویی چین و ایالات متحده بسیار مساعد است.
واشنگتن در مواجهه با چین به عنوان یک رقیب همتا و دشمن استراتژیک دراز مدت تلاش میکند با اتخاذ استراتژی مهار چین (از طریق پیمان آکوس، جنگهای تجاری و و حمایت قوی از تایوان) مزیت قدرت هنوز موجود خود را حفظ کند. پکن نیز به نوبه خود به طور فزایندهای تشخیص میدهد که چین و ایالات متحده در مسیر برخورد طولانی مدتی قرار دارند که بعید است تغییر کند موضوعی که چین را تشویق میکند تا با تقویت همکاری خود با سایر قدرتها برای مقابله موثرتر به استراتژی مهار ایالات متحده پاسخ دهد.
جهت گیری سیاست خارجی روسیه پارامترهای نظامی و ژئوپولیتیکی و جایگاه دائمی در شورای امنیت سازمان ملل آن کشور را به متحد مهمی برای چین تبدیل میکند و راهی موثر برای توازن قدرت در برابر ایالات متحده به آن ارائه میدهد. محاسبات مشابه سیاست خارجی با برخی تغییرات، رفتار روسیه در قبال چین را مشخص میسازد.
روابط روسیه و چین یک اتحاد بادوام نیست بلکه یک مشارکت بدون ماهیت است. جنگ فاجعه بار روسیه در اوکراین پکن را در موقعیت دشواری قرار میدهد: منافع اقتصادی چین در گروی حفظ رابطه با غرب است و وضعیت کشور منفور شده روسیه به روابط چین با غرب کمکی نمیکند. پکن باید یکی را انتخاب کند.
چین و روسیه در دیدگاه خود ایالات متحده را به عنوان مهمترین چالش قلمداد میکنند و با یکدیگر همراستا باقی خواهند ماند. حمله پوتین به اوکراین به احتمال زیاد تنها باعث تعمیق این همکاری خواهد شد. روسیه در حال حاضر چارهای جز همراهی با چین ندارد. این باعث میشود شی در صندلی راننده قرار گیرد. من انتظار دارم همان طور که پس از حمله پوتین به اوکراین در سال ۲۰۱۴ میلادی دیدیم حمایت اولیه محتاطانه پکن از تهاجم فعلی روسیه به حمایت جسورانهتری تبدیل شود تا کانون توجه بین المللی از رویدادهای اوکراین دور شود.
پیش از سال ۲۰۱۴ میلادی روابط چین و روسیه چندان گرم نبود. اما تلاقی آن چه که پکن تصور میکرد تلاشهای ایالات متحده برای اقدامات روسیه بر سر اوکراین، چین بر سر تایوان و دریای چین جنوبی است سبب شد تا سال ۲۰۱۴ میلادی به سالی تبدیل شود که کارشناسان چینی از آن تحت عنوان «سال ۲۰۱۴» یاد میکنند و در آن شاهد شتاب غیر عادی روابط چین و روسیه بودیم.
از آن زمان به این سو، پکن متعهد به همراستایی و همکاری بیشتر با روسیه برای تقسیم توجه و منابع آمریکا و پیچیده کردن برنامهریزی نظامی ایالات متحده بوده است. جنگ جاری در اوکراین، اگرچه بدون شک اوضاع را برای پکن پیچیده میکند بعید است که این ارزیابی را اساسا تغییر دهد و من شک ندارم که چین برای آینده قابل پیش بینی تلاش خواهد کرد روسیه را نزدیک نگه دارد.
چین از آغاز جنگ روسیه و اوکراین به طور مداوم از روسیه حمایت کرده و تبلیغات روسیه درباره منشاء درگیری را تکرار میکند. چین ممکن است از میزان خشونت در اوکراین و تحریمهای گسترده علیه روسیه که چینیها عمدتا آن را رعایت میکنند ناراحت باشد. با این وجود، شی به پوتین مستبد برای ماندن در قدرت نیاز دارد و نمیخواهد روسیه در این جنگ متحمل شکست شود. پوتین متحد او در تلاش برای بازنویسی نظم جهانی و امن کردن جهان برای استبداد است. علیرغمعدم تقارن فزاینده در روابط که تنها افزایش خواهد یافت چین و روسیه به یکدیگر نیاز دارند.
اگرچه منافع چین و روسیه تماما با یکدیگر انطباق ندارند، اما پکن و مسکو هر دو به دنبال تضعیف سلطه جهانی ایالات متحده و تنظیم سیستم بین الملل هستند تا به نفع منافع مشترک آنها باشد. بعید است در آینده قابل پیش بینی این وضعیت تغییر کند.
با تشدید رقابت میان آمریکا و چین، چین ارزش بیشتری در تعمیق روابط با روسیه به عنوان یک شریک استراتژیک نزدیک میبیند. حتی اگر روسیه به دلیل درگیری در اوکراین به طور قابل توجهی تضعیف شود پکن ممکن است بر این باور باشد که روسیه میتواند بخشی از قدرت خود را در دهههای آینده بازیابی کند.
شراکت بین مسکو و پکن در حال حاضر حفظ شده است. کار تیمی بین روسیه و چین باعث ایجاد یک بلوک غیرلیبرال قدرتمند میشود که دامنه و وزن هر دو کشور را تقویت میکند. جنگ در اوکراین تنها وابستگی استراتژیک و اقتصادی روسیه به چین را عمیقتر کرده است. با این وجود، شکافهایی در زیر سطح وجود دارد که ناشی از ویژگی نامتقارن مشارکت و نگرانی فزاینده مسکو در مورد جاه طلبیهای رو به رشد چین در خاور دور روسیه، قطب شمال و آسیای مرکزی است. غرب باید در جستجوی فرصتهایی برای ایجاد فاصله و شکاف بین مسکو و پکن باشد.
هیچ چیزی از پیش تعیین شده یا اجتناب ناپذیر نیست. آینده روابط چین و روسیه بستگی به چگونگی گسترش جنگ روسیه و اوکراین دارد و این که آیا دولت ایالات متحده چین را به عنوان یک همکار یک رقیب یا یک دشمن درک میکند یا خیر.
از دیدگاه پکن، منافع ملی و ملاحظات امنیتی چین و روسیه را دست کم برای آینده نزدیک در یک راستا نگه میدارد. روابط دوجانبه چالشهایی به همراه دارد. در این میان میتوان به بیاعتمادی متقابل تاریخی ریشه دار، تفاوتهای فرهنگی، و از همه مهمتر روابط نامتقارن فزاینده به نفع چین اشاره کرد که نگرانیهایی را در روسیه ایجاد میکند. با این وجود، چین و روسیه برداشتی مشترک نسبت به افزایش تهدیدات ژئوپولیتیکی و ایدئولوژیک از سوی غرب و به ویژه ایالات متحده دارند. این ویژگی متحد کننده تمایل دارد منابع بالقوه اصطکاک را نادیده بگیرد.
علاوه بر این، چین و روسیه مرز طولانی مشترکی دارند. عاری از تنش بودن این مرز به هر دو کشور این امکان را میدهد که ارتش و سایر منابع خود را در نقاط دیگری متمرکز کنند. حمله پوتین به اوکراین رابطه چین با روسیه را مورد آزمایش قرار میدهد و هزینههای پکن برای حمایت ضمنی از مسکو با طولانی شدن جنگ در حال افزایش است. با این وجود، روسیه هم چنان مناسبترین شریک استراتژیک چین در رقابت قدرتهای بزرگ آینده با ایالات متحده است و پکن تمایلی به ترک مسکو به این زودی نخواهد داشت.
بله، تا زمانی که پوتین و شی در قدرت هستند همراستایی وجود دارد، اما ممکن است کاملا سطحی باشد. وجه اشتراک هر دو کشور این موارد هستند: هر دو قدرتهای بزرگ، هستهای و اقتدارگرا با آرزوی ضمیمه کردن همسایگان خود و علاقمند به استفاده از فناوری برای کنترل جمعیت خود هستند. نقطه افتراق آن دو کشور این موارد هستند: چین هم چنان میخواهد مقاومت سیاسی در برابر اهداف ایالات متحده در سراسر جهان را با ادغام در بازارهای غربی ترکیب کند. روسیه در حال حاضر تماما وارد درگیری با غرب شده است. تغییر رهبر در هر دو کشور میتواند رابطه را تغییر دهد. با این وجود، در حال حاضر چین از روسیه استفاده خواهد کرد در حالی که روسیه به طور فزایندهای به چین وابسته خواهد شد.
این همراستایی بر اساس یک دیدگاه مشترک از سیاست جهانی، منافع مشترک مادی و ارزشهای مشترک است. این امر به ویژه با بدتر شدن روابط ایالات متحده و چین ادامه خواهد یافت.
شکاف بین قدرت همه جانبه ملی چین و روسیه روز به روز بیشتر میشود روسیه نگرانی شدیدی در مورد چین دارد و چین و روسیه هویت ملی متفاوتی دارند. توسعه چین در چارچوب نظم بین المللی موجود حاصل شده است که روسیه به شدت مایل به براندازی آن است.
اگرچه عوامل ژئوپولیتیکی قوی به نفع این روند وجود دارد تغییرات سیاسی احتمالی در هر یک از کشورها میتوانند چشمانداز همراستایی چین و روسیه را تحت تاثیر قرار دهند.
شی در بخش عمدهای از جهان بینی پوتین با او نقطه اشتراک دارد، اما منافع آنان عمیقا نامتقارن است. چین قصد دارد با نظام اقتصادی جهان به صورت یکپارچه و دارای ارتباط باقی بماند و نمیخواهد به وضعیت روسیه دچار شود. عدم اطمینانی گسترده در مورد سمت و سوی آینده رابطه روسیه و چین به ویژه با توجه به ظرفیت رویاریی بیشتر ناتو و روسیه با یکدیگر وجود دارد.
هیچ نشانه قابل مشاهدهای وجود ندارد که به زودی رابطه ضعیف شود. رهبری چین منافع راهبردی روشنی در آن دارد و احتمالا در شرایط فعلی تغییر مسیر نخواهد داد.
بستگی به افق زمانی دارد. در کوتاه مدت بله رابطه دو کشور حفظ خواهد شد، اما در بلند مدت خیر.
هیچ قدرت بزرگ دیگری به اندازه روسیه و پوتین در جهان بینی گسترده پکن و شی چین وجود ندارد. این موضوع در پی جنگ فاجعه بار پوتین علیه اوکراین تغییر نکرده است و توضیح میدهد که چرا حتی در حال حاضر پکن از محکوم کردن اقدامات مسکو خودداری میورزد.
اگر شش ماه پیش این سوال از من پرسیده میشد جواب مطمئنتری برای آن داشتم که این دوستی مستبدانه به دلیل مواد خام روسیه در ازای حمایت اقتصادی و سیاسی چین طولانی مدت خواهد بود. با این وجود، تهاجم روسیه به اوکراین (که نشان دهنده محاسبات اشتباه پوتین، پذیرش ریسک شدید و تصمیمگیری ضعیف او بود) و تحریمهای ناشی از آن (که تداوم قدرت مالی جهانی ایالات متحده و همچنین انسجام غرب را نشان میدهد) همه چیز را تغییر داد. پکن هنوز تصمیم نگرفته است که میخواهد چه کاری انجام دهد. با این وجود، خطرات اقتصادی و سیاسی ناشی از اتحاد با روسیه اکنون مشخص است و من حدس میزنم که چین با دقت بیشتری پیش خواهد رفت.
این موضوع بستگی به این دارد که منظور شخص از «همراستایی چین و روسیه» چیست. در چند هفته گذشته، مشاهده کردهایم که چین عمدتا به صورت لفظی و نه در اقدامات مشخص از روسیه حمایت میکند. اگر منظور ما از همراستایی تبلیغات یا خط حزبی در رسانهها باشد شاید بتوان از همراستایی سخن گفت، اما اگر همراستایی شامل اشکال ملموستری از همبستگی باشد عملا شاهد اقدامات زیادی برای حمایت از روسیه از سوی پکن نبوده ایم. بنابراین، تا جایی که حمایت از روسیه میتواند به منافع چین کمک کند ما هم چنان شاهد نوعی حمایت (هرچند نمادین یا دیپلماتیک) از سوی پکن از مسکو خواهیم بود. با این وجود، من همراستایی غیر انتقادی را باور نمیکنم.
همراستایی باید با عبارت مناسب تعریف شود در غیر این صورت هیچ معنایی ندارد. روسیه و چین همراستا نیستند. با این وجود، آنان یک رابطه عملگرایانه و فرصت طلبانه بر اساس علاقه محاسبه شده را نشان میدهند.
همراستایی چین و روسیه در حال حاضر یک واقعیت سیستم بین المللی است. به نفع هیچ یک از آن دو کشور نیست که این همراستایی را کنار بگذارند. بخشی از این همراستایی در همسویی ارزشهای اقتدارگرایانه است. با این وجود، روسیه نشان داده است که بیش از آن چیزی که چین میخواهد وضعیت موجود را مختل میکند و هیچ کشوری حاضر نیست برای دیگری فداکاری کند این همراستایی کمتر از یک مشارکت و بسیار کمتر از یک اتحاد است.
تا زمانی که پوتین قدرت را در دست دارد روسیه با چین همراستا خواهد ماند. با این وجود، روزی او خواهد رفت و در آن مرحله یک تغییر ژئوپولیتیک در روسیه اگرچه به سختی قطعی است، اما قطعا امکانپذیر است.
بدون تغییر ریشهای در رژیمهای داخلی، منافع میان مدت روسیه و چین همراستاتر با یکدیگر خواهد بود.
چندی پیش یکی از مقامهای ارشد چینی گفته بود: «چین بیشترین جمعیت جهان را دارد و روسیه از بزرگترین قلمرو جهان برخوردار است. ما به طور ارگانیک یکدیگر را تکمیل میکنیم». به احتمال زیاد این جمله به عنوان یک پیش بینی خوش بینانه بیان شده بود. با این وجود، بعدا این گفته حذف شد، زیرا معنای آن میتواند به عنوان یک چشمانداز شوم برای روسیه تعبیر شود. در واقع، این عبارت حاکی از مشکلات بسیار واقعی در آینده روابط دو کشور همسایه است. علیرغم این واقعیت که روسیه و چین روابط خود را عملا به عنوان یک اتحاد (مشارکت استراتژیک) به تصویر کشیدهاند در واقعیت امر آنان تنها شرکای موقعیتی هستند.
نزدیکی کنونی روسیه و چین مبتنی بر درگیریهای بین المللی آنان با «غرب جمعی» به رهبری ایالات متحده است. علاوه بر این، نظم داخلی روسیه و چین مخالف لیبرال دموکراسی غربی است. با این وجود، روسیه اساسا متعلق به فرهنگ اروپایی است و دیر یا زود با وجود تمام ویژگیهای ملی به هویت اروپایی خود باز خواهد گشت و غرب ستیزی را به عنوان ایدئولوژی کنار خواهد گذاشت. در مقابل، چین مظهر فرهنگ و ملت اصیل آسیایی است که به عنوان ابرقدرت قرن بیست و یکم برای گسترش جهانی تلاش میکند. این وضعیت حاکی از مناقشات طولانی مدت با همسایگان دور و نزدیک چین است.
من فکر میکنم هیچ جایگزینی برای روسیه جز حفظ و تقویت همراستایی با چین در آینده نزدیک به طور متوسط (۵ تا ۷ ساله) وجود ندارد.
«بادوام» بخش سخت این رابطه است. روابط روسیه و چین در بیش از ۱۵۰ سال گذشته دستخوش تغییرات چشمگیر بسیاری شده است. بنابراین، پیش بینی درباره چشمانداز این رابطه به ویژه پایدار ماندن آن دشوار است.
همراستایی واژه خوبی برای توصیف رابطه چین و روسیه است. نشانههای زیادی از همکاری چین و روسیه در امور نظامی و همچنین زیرساختهای اقتصادی گاهی اوقات با همکاری بازیگران دیگر این ترکیب (مانند ایران) وجود دارد. با این وجود، زمینههای زیادی وجود دارند که در آن رابطه با مسائلی روبرو میشود که به راحتی قابل حل نیست. روسیه تا حدودی به هند نزدیک است و تسلیحات در اختیار آن قرار میدهد در حالی که چین در سطح پایین درگیری با هند قرار دارد. چین قصد دارد در قطب شمال قدرتمندتر شود جایی که روسیه تمایل کمتری برای کمک به آن کشور دارد.
در آسیای مرکزی، نارضایتی روسیه از تسلط اقتصادی چین وجود دارد و چین سر خود را در مورد اوکراین پایین نگه داشته است (همان طور که در مورد کریمه این کار را انجام داد) اگرچه در حال حذف بخس عمدهای از مطالب با محتوای طرفداری اوکراین از فضای مجازی است. چین هنوز خاطرات تلخی از جنگ نزدیک در مرز چین و شوروی در سال ۱۹۶۹ میلادی دارد. این دو با خشم علیه واشنگتن و ناتو متحد شده اند. با این وجود، علایق آنان همواره مکمل یکدیگر نیستند و این رابطه واقعی به نظر میرسد، اما اغلب ابزاری است تا ایدئولوژیک.
تا زمانی که غرب هر دو کشور را تحت فشار قرار میدهد و هیچ یک متحد قدرتمند دیگری ندارد آنان انگیزه طبیعی دارند که سوء ظن متقابل را کنار بگذارند و برای آرمانی مشترک که مخالفت با غرب است با یکدیگر همکاری نمایند.
چینیها از موقعیتی که روسها به لطف ماجراجویی اوکراین در آن قرار گرفتهاند خوشحال نیستند. داشتن یک برادر کوچک تحریک کننده دستور العملی برای همراستایی بادوام نیست و به احتمال زیاد منجر به شکاف خانوادگی خواهد شد.
با کنار گذاشتنعدم دقت مربوط به کلمه «بادوام» این همراستایی بعید به نظر میرسد عمیقتر شود و ممکن است علائم افزایش فشار را نشان دهد. شی و پوتین روسای جمهوری چین و روسیه ممکن است اعلام کنند که دوستی آنان «محدودیتی ندارد» و هیچ «مناطق ممنوعه همکاری» میان دو کشور وجود ندارد. آنان ممکن است بر دیدگاههای مشابهی که در مورد هنجارهای نظم جهانی باید مورد محافظت قرار گیرند به خصوص بر دیدگاه دولت محور اصرار ورزند.
با این وجود، تاکید بر دولت مستقل یافتن مصالحه رضایت بخش را هنگام مذاکره در زمینههای دشوار روابط دو کشور سختتر میسازد. تفاوتهای رویکرد آنان در برخورد با درگیری با ایالات متحده و اروپا جایی که روسیه متخاصم است و چین ترجیح میدهد بحرانها را مدیریت کند احتمالا به درجهای از بیگانگی دو کشور از یکدیگر منجر خواهد شد.
من انتظار ندارم تا زمانی که پوتین و شی در قدرت باقی بمانند در همراستایی نزدیک میان چین و روسیه کاهش چشمگیری رخ دهد. در عین حال، روابط چین و روسیه با معیارهای تاریخی به طور غیر طبیعی به یکدیگر نزدیک است. چین و روسیه منافع کاملا همسویی ندارند. تنش بین منافع و اهداف مربوطه میتواند پس از خروج پوتین یا شی از صحنه قدرت بیشتر شود.
تا زمانی که نظام بین الملل به شکل کنونی خود باقی بماند میتوان انتظار داشت که چین و روسیه در همراستایی با یکدیگر خواهند بود، زیرا هر دو کشور هدف اعلام شده بازسازی آن سیستم را دارند.
هر دو کشور نظم جهانی کنونی را به طور ناعادلانه تحت سلطه ایالات متحده میدانند و برای حمایت از جایگزینها و هم چنین بازسازی (چین و روسیه از آن تحت عنوان دموکراتیزه کردن یاد میکنند) سیستم از درون به دنبال حمایت از یکدیگر هستند. بسیار محتمل است که طرد کنونی روسیه آن کشور را به شریکی کمتر مفید برای چین در این تلاش تبدیل کند و بنابراین، شراکت چین و روسیه ممکن است در آینده برجسته نباشد، اما این همراستایی باقی خواهد ماند.