ساکار شیرزاد
کارشناس ارشد ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی تهران
گسلهای ژئواستراتژیک فعال جهان، منشأ سیاستها و بحرانهای ژئوپلیتیکی کنونی است و بحران اوکراین موضوعی است که در چارچوب مباحث ژئوپلیتیک قرار دارد. اگر احساسات بشردوستانه و دیدن کشتار غیرنظامیان در اوکراین ما را از واقعیت امر دور سازد و یا تحت تأثیر جنجالهای رسانهای قرار گیریم همچون این دیدگاه که هدف روسیه در بحران اوکراین، صرفاً احیاء ابرقدرتی دوران گذشتهی خویش است که آمریکا و متحدانش مبلّغ آن هستند، به اشتباه رفتهایم.
نوشتهی پیشرو عاری از برداشت جانبدارانه نسبت به طرفین جنگ و پیشبینی نتایج آن است و همچنین از دریچهی مسائل حقوق بینالملل و حقوق بشری به این بحران پرداخته نشده است. جنگ در هر نقطهای از جهان که اتفاق بیفتد، به خطر افتادن جان غیر نظامیان جزو تبعات اولیه و انکار ناشدنی آن است که هیچ کدام از طرفین جنگ نمیتوانند خود را از آن به دور نگه دارند. بنابراین نوشتهی حاضر به واکاوی علل بحران اوکراین از زاویهی ژئوپلیتیک میپردازد.
تصمیمگیریهای سیاسیِ قدرتهای جهانی و منطقهای در چند دههی اخیر به صورت غالب بر پایهی منافع اقتصادی شکل گرفته است، چرا که پیشرفت اقتصادی در بالا بردن جایگاه بازیگران سیاسی در دیگر سطوح قدرت و نفوذ و تأثیرگذاری آنها در تحولات جهان همسو با منافع ملییشان تأثیر مستقیم و آشکار دارد؛ نمونهی عینی این موضوع، جمهوری خلق چین است؛ چین با پیشرفتهای اقتصادی فوق سریع در مسیر ابرقدرتی و به چالش کشیدن بزرگترین ابرقدرت جهان یعنی آمریکا قرار گرفته است که تأییدیه این گفته آغاز جنگ اقتصادی علیه چین از سوی ترامپ در دورهی ریاست جمهوری خویش بود. چین جدای از نشستن بر کرسی اول اقتصاد جهان، بزرگترین نیروی دریایی جهان را نیز در اختیار دارد. بنابراین میتوان پیشبینی نمود که با چنین رشد اقتصادی، ارتقاء جایگاه چین در آینده در دیگر سطوح قدرت دور از انتظار نیست.
عنوان ابرقدرتی در جهان کنونی تنها منحصر به تصاحب رتبهی اول در یکی از سطوح قدرت نیست. روسیه از بزرگترین نیروی زمینی و موشکی در سطح جهان برخوردار است امّا با وجود یدک کشیدن عنوان ابرقدرت، اکنون در لیست 10 اقتصاد بزرگ جهان جایی ندارد و کیفیت عملکرد نیروی زمینی آن نیز در بحران اوکراین کاملاً به چالش کشیده شده است. خیلی پیشتر، پیشبینیها از رشد اقتصادهای جهان، از اُفت اقتصاد روسیه خبر میداد که البته تحریمهای حداکثری اعمالشدهی کنونی، اُفت اقتصادی روسیه را شدّت خواهد بخشید، روسیه با وجود واقف بودن به اهمیت اقتصاد در رقابت قدرتهای جهان در عصر حاضر، پیش از حمله، سطحی از تحریمهای اقتصادی را پیشبینی کرده بود، چون در بحران الحاق کریمه نیز آن را تجربه نمود. با این وجود آیا میتوان تصور نمود که روسیه به فلج شدن بیشتر اقتصادِ رو به رکودش راضی باشد؟! و با این توصیفات آیا میتوان همچنان برداشتمان از حملهی روسیه به اوکراین، با وجود واقف بودن به تحریمهای کمرشکن اقتصادی، احیاء دوران ابرقدرتی گذشته باشد؟! یا این حمله ناشی از یک سری نگرانیهای امنیتی ویژه از جانب روسیه است که روسیه را ناچار به انجام اقدام نظامی و حتی تهدید به حملهی شیمیایی و هستهای نموده است؟!
روسیه با الحاق شبهجزیرهی کریمه به خاک خویش و حمله به اوکراین به ظاهر در حال توسعهطلبی ارضی است امّا واقعیت امر، در حالِ مقاومت در برابر نفوذ ناتو به رهبری آمریکا در قلمروهای ژئوپلیتیکی سنّتی خویش است، همچنان که قبل از حمله، به کرّات از سمت روسیه شنیدهایم که نگرانیهای امنیتی خود را در خصوص گسترش ناتو به شرق و پذیرش درخواست بزرگترین همسایهی غربیاش [اوکراین] برای عضویت در ائتلاف ضد روسی ناتو را به آمریکا گوشزد کرده بود. روسیه در مرزهای غربیاش، بیشترین مرز را با اوکراین دارد یعنی بیشتر از 34 درصد. بنابراین در صورت پذیرش اوکراین از سوی ناتو، نیروهای این ائتلاف من جمله نیروهای آمریکایی به عنوان ابرقدرت رقیب روسیه، عملاً اجازه خواهند داشت در مرزهای بین اوکراین و روسیه استقرار پیدا کنند و به دنبال آن، استقرار سامانههای موشکی، نیروها، کشتیهای جنگی و هواپیماهای ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه نیز امری بدیهی خواهد بود و این موضوع برای روسیه به لحاظ امنیتی پذیرفتنی نیست. وقوع این امر به معنای رسیدن ائتلاف ناتو به کمترین فاصله ممکن به مسکو پایتخت روسیه تا به امروز است (یعنی 600 کیلومتر) که قبلاً برای ائتلاف ناتو در حکم رؤیا بود!
همانطور که در نقشهی زیر مشاهده میکنید، کشورهای عضو پیمان ناتو به مانند چنگالهای یک خرچنگ از بالا تا پایین مرزهای روسیه را در بر گرفته اند و حال در قسمت میانی در حال گسترش هستند و بزرگترین شهرهای روسیه از جمله پایتخت آن مسکو و مرکز مهم اقتصادی، حمل و نقل، علمی و فرهنگی روسیه یعنی شهر سنپترزبورگ هم در نزدیکی مرزهای غربی کشور قرار گرفته است. حال جدا از نیروهای ناتو، آمریکا در ضلع شرقی [گسل ژئو استرتژیک شرقی] نیز با همراهی متحدین منطقهایش، این کشور را در قالب سیاست سدّ نفوذ (کانتین منت) احاطه کرده است و این موضوع سبب انقباض فضایی روسیه و محصورسازی آن در خاک خود و کاستن از تبادلات و ارتباطات با دنیای بیرون شده است و عملاً بر عملکردهای دفاعی، نظامی، سیاسی و اقتصادی روسیه تأثیر گذاشته است. بنابراین روسیه در هر دو ضلع دارای نگرانیهای امنیتی است با این تفاوت که در ضلع غربی یا اروپایی [گسل ژئو استرتژیک غربی]، خطر را در بیخ گوش خود میبیند، بنابراین طبیعی است که شدّت و سطح تقابل در این ضلع، بیشتر و وسیعتر خواهد بود.
محاصرهی روسیه توسط ناتو از سمت اروپای شرقی
بحث فوق در چارچوب مدل فضایی نظریه گسلهای فعال ژئواستراتژیک جهان جای دارد که در جملهی آغازین این نوشتار آمده است و بحثی کاملاً تخصصی در حوزهی ژئوپلیتیک است و جای تشریح آن در این نوشتار نیست، امّا دیدن شمای کلّی آن برای علاقهمندان میتواند دید جامعتری را نسبت به موضوع ایجاد نماید.
موقعیت ژئوپلیتیک اوکراین به سبب عبور خطوط لولههای گاز از روسیه به اروپا برای غرب، بسیار کلیدی و برای ائتلاف ناتو نیز مهمترین حلقه در زنجیرهی مهار روسیه است. کشور اوکراین تا قبل از فروپاشی شوروی سابق، بخشی از خاک این کشور بود و بعد از استقلال نیز در ۱۹۹۱ میلادی، مردمش همواره در دو جبهه، دستهای طرفدار روسیه و دستهای دیگر طرفدار غرب (اروپا) بودهاند و این کشمکش در دولتهایی که بر سر کار آمدهاند هم، همواره وجود داشته است. به لحاظ بافت جمعیتی نیز همانطور که در نقشه میبینید بخشهای وسیعی از مناطق شرق ، جنوب و جنوب شرق اوکراین که با طیفی از رنگهای آبی مشخص شده است، دارای بافت جمعیتی روسی است و جزو مناطق تحت نفوذ روسیه محسوب میشوند که از آن جمله میتوان به شبهجزیرهی کریمه [الحاقی به خاک روسیه] و یا مناطق دونتسک و لوهانسک اشاره کرد که روسیه قبل از آغاز جنگ به صورت یکطرفه، موجودیت آنها را به عنوان کشورهایی مستقل تحت حمایت خویش به رسمیّت شناخت.
نسبت جمعیتی اوکراین با زبان روسی
بنابراین با توجّه به وجود پتانسیلهای داخلی در اوکراین برای نفوذ، مداخله و تأثیرگذاری روسیه و غرب در تحولات سیاسی و داخلی این کشور، کلید خوردن انقلاب نارنجی از سوی اوکراینیهای مخالف روسیه و طرفدار غرب و تنشهای سیاسی متعدّد گذشته در تاریخ اوکراین، از این نظر قابل فهم است.
امّا در خصوص مناقشهی فعلی یعنی عضویت اوکراین در ناتو باید گفت که ویکتور یانوکوویچ، چهارمین رئیسجمهور اوکراین که از سیاستمداران نزدیک به مسکو بود، پیشتر اعلام کرده بود که کشورش نیازی به پیوستن به ناتو ندارد، چون در سال۲۰۱۰، پارلمان اوکراین رأی به وضعیت «غیر متعهد» این کشور داده است. امّا آرسنی یاتسنیوک، نخست وزیر وقت اوکراین پس از برکناری یانوکوویچ، اعلام کرد که در خصوص عضویت در ناتو، دیدگاه کشورش به کلی تغییرکرده است. تا جایی که پارلمان اوکراین لایحهای را در سال ۲۰۱۷ تصویب کرد که در آن عضویت در ناتو به عنوان یکی از اهداف کشور تعیین و دولت را ملزم به تلاش برای رسیدن به این هدف نمود، که در واقع امر، از نگرانیهای امنیتی اوکراین از جانب روسیه ناشی میشد. این موضوع از آن زمان تا کنون موجب گسترش دامنهی اختلافات میان این دو کشور گردیده و اکنون نیز تحرّکات اوکراین و سازمان ناتو در رابطه با پذیرش اوکراین به عنوان عضو جدید، علیرغم هشدارهای مکرّر پوتین و اعلام نگرانیهای امنیتی کشورش از گسترش روزافزون این ائتلاف به سمت اروپای شرقی [مرزهای غربی روسیه] سبب تنش و در نهایت حملهی روسیه به خاک اوکراین شد و در همان روزهای آغازین حمله، پوتین با تکرار این موضوع که اگر اوکراین از تصمیم خود برای عضویت در ناتو صرفنظر نماید و اقدام به اصلاح قانون اساسیاش در این زمینه شود، جنگ را متوقف خواهد نمود، که این خواسته از سوی زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین مورد قبول واقع نشد و بنابراین جنگ کماکان ادامه پیدا کرد.
بنابراین با توجّه به گسترش کمکهای اعضای ناتو به دولت اوکراین و تهدیدات پوتین، رئیس جمهور روسیه که در صورت به خطر افتادن موجودیت کشورش به انجام حملات شیمیایی و حتّی هستهای نیز اقدام خواهد کرد، تبعات احتمالی دامنهدار شدن این جنگ در صورت عدم توافق دو طرف، بسیار خطرناک مینماید تا جایی که احتمال رویارویی روسیه با ناتو و یا به عبارتی دیگر، تقابل نظامی قدرتهای جهانی با یکدیگر و به دنبال آن کشیده شدن پای قدرتهای منطقهای به عنوان متحدّین آنها به مثابهی جنگهای اول و دوم جهانی، دور از انتظار نخواهد بود.