تاريخ: ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۵۶ | بازدید: 5171 نظرات: 1 کد مطلب: 17881 |
یحیی صمدی
در زندگی همه انسانها خیلی چیزها زود فراموش می شوند اما عکسها سندی هستند که با ثبت یک لحظه، راوی زندگی و زمان میشوند و اجازه نمی دهند آن واقعه خوشایند و شاد یا حادثه تلخی که به ثبت رسیده به فراموشی سپرده شود و تعداد زیادی از این عکس ها به آثاری تاریخی مبدل می شوند.
لحظات کوتاهی که در قاب کوچک دوربین عکاسان ثبت میشوند، دنیایی از واقعیت، خاطرات خوش و شیرین و تلخی را برایمان ماندگار می کنند.
می گویند ماندگاری عکسها به خاطر کهنگی آنهاست اما جالب است هرچه عکسهایی از جنگ و واقیع ناخوشایندی مانند فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه کهنه می شود آزار و درد و رنج ها و غمگینی آن بیشتر و تازه تر می شود و تلاش و ماندگاری هنر ثبت کنندگان این حادثه ضد بشری و تاریخی بیشتر نمایان و ارزش پیدا می کند. (آنچه که در این یادداشت براساس منابع زیادی که گردآوری و تدوین شده و از همه کسانی که سبب ثبت و درج آن شده اند سپاسگزاری کرده و همچنین به دلیل عدم مشخصاتشان که زمینه ذکر آن فراهم نشد عذرخواهی می شود، به بررسی واقعیتی تلخ و تاریخی از بمباران شیمیایی حلبچه که در یک عکس بیشتر نمایان است پرداخته می شود)
بله گاهی یک عکس میتواند به اندازه یک یا چند کتاب و فیلم گویا و ناطق و مفهوم داشته باشد و به سمبل یک رویداد بدل شود، همانگونه عکس "عمرخاور" مرد حلبچه ای که به همراه فرزند پسرش به عنوان سمبل یک فاجعه ضد بشری و مظلومیت مردم حلبچه شناخته شد. بله نام «حلبچه» برای بسیاری از ماها یادآور یک تصویر است. تصویری از یک مرد با لباس کوردی که کودکی زیبا و شیرین را در آغوش فشرده و سجدهوار نقش بر زمین شده است.
مرگ مرد کورد حلبچه ای (عمرخاور) و فرزند شیرخوارش به مهمترین و تأثیرگذارترین عکسی تبدیل شد که به جهانیان اوج فاجعه حلبچه را نشان داد.
"عمر خاور" در جوانی در شهر حلبچه کوردستان عراق، نامی شناخته شده بود؛ وی بازیگری توانا در تئاتر، مردی اجتماعی و مورد احترام مردم بود. وی در اغلب مراسم ملی و آیینی شهر خود مشارکت داشته و در رقص کوردی نیز از مهارت خاصی برخوردار بوده است. همیشه ظاهرش آراسته بود و در هنگام شهادت همان لباس هایی را بر تن داشت که در عکس دیده می شود.
هنوز تصویر عمر خاور و فرزند شیرخوارش از خاطر روزنامه نگاران و عکاسان ایرانی (سعید صادقی، هدایت بهبودی، احمد ناطقی و شهید جان بزرگی) زدوده نشده است، آنها جزو اولین روزنامه نگاران و عکاسان ایرانی هستند که در زمان بمباران به حلبچه رفتند.
عمر محمد صالح (عمر خاور) در سال 1943 در حلبچه متولد شد. خانواده وی در اصل اهل گرمیان از توابع منطقه باوه نور بودند که شهر حلبچه را به عنوان محل اقامت خود برگزیدند و در میان برادرانش تنها وی با نام خانوادگی مادرش شناخته می شد.
وی در طول زندگی خود دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی فقط چهار ماه به طول انجامید. عمر خاور از ازدواج دومش از زنی به نام سامیه صاحب 10 فرزند شد.
عمر خاور بعد از هفت دختر صاحب پسری به نام "محمد شوان" می شود که سه سال بعد به علت بیماری جان خود را از دست می دهد و داغ این فرزند تا آخر عمر با وی همراه بود. درست یک سال بعد از مرگ محمد شوان، بخت به وی رو می کند و صاحب دو پسر دوقلو می شود. وی پسران خود را احمد و محمد نام نهاد اما معلوم نیست پسری که در آغوش عمر خاور جان سپرده احمد است یا محمد.
عمر خاور که در دوران زندگیش در شهر حلبچه چهره ای شناخته شده بود، پس از مرگش نیز و با تصویری که از او بر جای ماند و از روی این تصویر مجسمه و سمبل شهدای حلبچه ساخته شد وی تبدیل به سمبل شهیدان و مظلومیت حلبچه شد.
این عکس در نخستین ساعات بروز حمله ناجوانمردانه رژیم بعثی علیه مردم بی دفاع شهر حلبچه گرفته شده است و شهرتی جهانی دارد و امروز سمبل فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه است. فاجعهای که در 25 اسفندماه سال 1366 رخ داد و به دنبال آن حدود 5 هزار نفر از زنان، مردان و کودکان معصوم و بی گناه این شهر جان باختند و یکی از هولناکترین جنایات جنگی قرن بیستم لقب گرفت.
اما عکاس این عکس ماندگار «احمد ناطقی» عکاس پیشکسوت ایرانی است و از اولین کسانی بود که در نخستین ساعات بمباران شیمیایی حلبچه وارد این منطقه شد و عکسهای منحصر به فرد و تکاندهنده او از این فاجعه بشری، نقش بسیار مهمی در جهانی شدن این رویداد ضد انسانی داشت.
روایت دکتر احمد ناطقی از لحظه عکاسی از این عکس چنین است: «مردی با لباس کُردی در حالی که صورت خود را پوشانده، کودکی شیرخوار را در آغوش گرفته بود و معلوم بود لحظاتی پیش هر دو جان دادهاند. صورت کودک آنقدر زیبا و معصوم بود که انگار در خوابی شیرین پس از خوردن شیر مادر بسر میبرد. این عکس یکی از عکسهای تاریخی جهان شد و باوجود آنکه عکاسان زیادی از این صحنه عکس گرفتند ولی جاودانگی این عکس به چند دلیل شکل گرفت: اولاً آنکه عکس لحظاتی پس از فاجعه ثبتشده است و عکسهای سایرین و خبرنگاران خارجی دو روز پس از فاجعه و زمانی که قربانیان تغییر شکل داده و بر اثر عملیات پاکسازی صورتشان از گردهای سفید پوشانده شده بود گرفتهشده است و از سوی دیگر این مرد که بعدها فهمیدم نامش عمر خاوراست، از هنرمندان شهر بوده و فرم این عکس آن را تبدیل به تندیس یادبود حلبچه کرده و در چند نقطه شهر نصبکردهاند.»
احمد ناطقی متولد 1337 تهران است وی دانشآموخته رشته کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و در سال 1382 موفق به دریافت درجه دکترای هنر شد. ناطقی عکاسی را از دهه پنجاه در نوجوانی آغاز کرد و از سال 1362 به عنوان رئیس اداره عکس خبرگزاری جمهوری اسلامی مشغول کار شد و در طول 8 سال جنگ تحمیلی، آثار بسیاری را به ثبت رساند و مجموعه عکسهای او از بمباران شیمیایی شهر حلبچه در سال 1366 یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار او محسوب میشود که از شهرت جهانی برخوردار است.
ناطقی در سال 1369 وارد حوزه هنری شد و جشنواره بینالمللی عکس کودک و نوجوان را پایهگذاری کرد و به مدت چندین دوره دبیر این جشنواره بود. وی از طراحان اصلی و بنیانگذار خانه عکاسان ایران و انجمن عکاسان فردا است که تا پائیز 1384 نیز مدیریت خانه عکاسان ایران و عضویت شورای ارزشیابی هنرمندان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده داشت.
او در سال 1379 اولین نمایشگاه انفرادی خود را با موضوع مستند اجتماعی با عنوان «تولد در زندان» برپا کرد که کتاب آن با همین عنوان توسط خانه عکاسان ایران، چاپ و منتشر شد. پس از آن کتابی نفیس از مراسم «حج» در عربستان را به نام «مشق عشق» منتشر کرد. نمایشگاه وی به صورت خیابانی، بدیع و شگفت انگیز 21 سال پس از فاجعه حلبچه در سال 2009 میلادی در همان محل وقوع حادثه برگزار شد که با استقبال و شگفتی مردم اقلیم کردستان عراق و به ویژه حلبچه و رسانهها مواجه شد. احمد ناطقی در سال 1385 به عنوان چهره ماندگار جنگ شناخته شد و در سال 1388 نیز نشان عالی هنرهای تجسمی ایران را دریافت کرد.
در جريان جنگ تحميلى، چندین بار مناطقی غیرنظامی و مسکونی در کشورمان توسط این رژیم بعثی مورد بمباران های شیمیایی قرار گرفت که یکی از این مناطق که آسیب جدی و جانی زیادی بر آن وارد شد سردشت بود. شهر سردشت در روز هفتم تیر ماه سال 1366 در حالی که جنگ در اوج خود بود توسط حزب بعث صدام حسین، بمباران شیمیایی شد و اولین شهری بود که بعد از جنگ جهانی اول و تصویب کنوانسیون های منع سلاح های شیمیایی مورد حمله شیمیایی قرار گرفت و به مراتب بدتر و فاجعه آمیزتر از حلبچه بود چرا که عمق فاجعه درسردشت از نظر گازهای استفاده شده بیشتر است. رژیم صدام در بيست و پنجم اسفند ۱۳۶۶ بازهم در بى سابقه ترين جنايت جنگى، حلبچه را بمباران شيميايى مى كند و فجايعی غير قابل باورى را به بار مى آورد.
خبرنگاران ایرانی و خارجى به حلبچه می روند، همه از ديدن صحنه هاى تكان دهنده قتل عام مردم حلبچه شوكه شده اند. تصاوير قربانيان شيميايى حمله عراق به حلبچه افكار عمومى جهان را تحت تأثير قرار مى دهد.
بمباران شیمیایی حلبچه که توسط ارتش رژیم بعث عراق در 16 مارس 1988 میلادی (25 اسفند 1366) صورت گرفت نام رژیم صدام حسین را به عنوان سفاکترین رژیمی که مردم خود را به هلاکت رسانده است، در تاریخ ثبت کرد.
شهر حلبچه کردستان عراق همانند شهرهای ناکازاکی و هیروشیمای ژاپن و شهرهای ویتنام در ردیف مناطقی قرار گرفت که با سلاحهای مخرب کشتار جمعی مورد حمله قرار گرفت و بر اثر آن هزاران انسان بی گناه کشته و مجروح شدند.
حلبچه به وسیله بمب های میکروبی و شیمیایی که توسط شرکتهای کشورهای غربی از جمله آلمان در اختیار رژیم بعثی صدام حسین قرار گرفته بود بمباران شد و هزاران کودک، زن و مرد پیر و جوان در این حادثه قتل عام شدند و اهالی این شهر اکنون از سرطان پوست، بیماری های مجاری تنفسی، معده و روده هنوز رنج می برند و بسیاری نیز حتی تغییر قیافه یافته اند.
نتیجه تحقیقات نشان می دهد که در بمباران حلبچه و چندین روستای کردنشین دیگر، از گازهای خردل، لوست و گازهای اعصاب استفاده شده است.
در ظهر روز 25 اسفند ماه سال 1366 چندین فروند میراژ بمبافکن و هواپیمای رژیم بعث عراق با حرکت از افق غرب آسمان آبی حلبچه و گردش به سمت جنوب، هر یک، 4 بمب شیمیایی چند صد کیلویی را بر سر مردم بیپناه کُرد فرو ریختند و در عرض چند دقیقه ابر زرد رنگی بر آسمان حلبچه سایه انداخت و تراژدی جنگی و انسانی بیمانندی پس از جنگ جهانی دوم رخ داد که هزاران نفر از مردم بیپناه و غیرنظامی کُرد را در گام فرشته مرگ فرد بُرد؛ مرگ مردمان کُرد حلبچه مرگی با طعم خردل و با چاشنی تاولزای گاز اعصاب تابون و سارین و بوی مرگآور سیانوژن بود و امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه درد و بوی آن همچنان براساس اسنادی مانند تصویر ثبت شده "عمرخاور" همچنان به مشام می رسد.
34سال پیش، در روزهای چون امروز که تا نوروز تنها چند روز زمان مانده بود مردم شهر حلبچه مانند دیگر مردمان کُردستانی و به رسمی دیرینه و به پیروی از نیاکان خود به استقبال بهار و جشن نوروز می رفتند و برای ورود به سال نو منتظر عطر طبیعت بودند اما این جشن کهن و تاریخی کُردها با بمب های شیمیایی و دود و آتش و خون روبرو شد و هنوز بعد از این همه سال همچنان بوی این مهمانی فراموش نشده است و قطعا نخواهد شد چرا که یاد جانباختگان این فاجعه و ضجه و ناله کودکان و زنان مظلوم این واقعه تاریخی در تونل زمان ماندگار و ابدی است و تا کُرد و بشریت هست این جنایت نابخشودنی فراموش نخواهد شد.
![]() |