به گزارش هاژه به نقل از میگنا، «گلاسر» روانپزشک پیشرو و شهیر بین المللی، از جمله نیازهای اساسی انسان را «نیاز به عشق و احساس تعلق» میداند و معتقد است که نیاز به احساس تعلق و پیوند عاطفی داشتن با دیگر افراد، نیازی است که در همه انسانها وجود دارد.
«احساس تعلق خانوادگی» از جمله احساس تعلقهای مهم است که در آن افراد خانواده با این احساس تعلق میتوانند رابطه معنادار و رضایت بخشی با افراد مهم زندگیشان برقرار نمایند.
به اعتقاد «گلاسر» نداشتن رابطه و پیوند عاطفی، یا وجود روابط ناخشنود یا رابطهای که در آن رضایتی وجود ندارد، ریشه اصلی تمام مشکلات پایدار روانشناختی در افراد است. والدین باید به دقت مواظب حفظ و گسترش این احساس تعلق خانوادگی باشند و اخطارهایی که خبر از قطع و کمرنگ شدن این احساس تعلق خانوادگی میدهند را جدی بگیرند و سعی کنند در این مواقع رفتارهای پیوند دهنده را جایگزین رفتارهای مخرب نمایند. از جمله این پیوند دهنده های مهم، ضرورت سخن گفتن با یکدیگر و شنیدن و تحمل نظرات همدیگر در خانوادههائی است که شکاف عاطفی بین والدین و فرزندان در حال گسترش و بحرانی شدن می باشد. در این خانوادهها، فرزندان فکر میکنند که والدین، دنیای آنها را درک نمیکنند و با خواستههای شخصی و اجتماعی آنها نه تنها بیگانه هستند که مخالفند و از طرفی والدین و به خصوص پدران نیز میپندارند که فرزندان قدردان زحمات آنها نیستند، در حالی که همه تلاش خود را برای فراهم کردن یک زندگی آبرومندانه برای فرزندان بکار میگیرند اما با ناسپاسی آنها روبرو میشوند. حقیت این است که در چنین خانوادههایی پس از چند جمله رد و بدل شدن که هیچ کدام هم قانع نمیشوند، کار به جدل و قهر میانجامد و ادامه آن نیز همراه با سکوت طولانی مدت است که باعث دور شدن بیشتر فرزندان از والدین میشود.
باید بپذیریم که در دو سه دهه اخیر با موجی از سرعت تغییرات روبرو بودهایم که تاکنون در تاریخ بشریت سابقه نداشته است بطوریکه گفته میشود که اگر تا قبل از قرن ۲۱ علم و دانش در هر صد سال دو برابر میشد، اما در قرن ۲۱ به گونهای سرعت تغییر و تحولات سریع است که در هر ۲ تا ۵ سال علم دو برابر میشود. در این میان چه بسیار والدینی که در تکاپوی تامین معیشت برای خانواده از همگامی با این تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی بازمانده و همچنان در دایره بسته افکار سنتی خود زندگی میکنند و تلاش ناموفقی نیز برای نگهداشتن فرزندان در این دایره بسته دارند. در حالی که غافل از این موضوع هستند که سرعت تغییرات فرهنگی و اجتماعی به واسطه رشد و فراگیر شدن رسانههای مجازی و ارتباطات ماهوارهای چنان با شتاب در حال انجام است که بیش از هر زمان دیگر به تشکیل یک دهکده جهانی نزدیکتریم. برای همین عجیب نیست که نسل جدید سبک زندگی تازهای را دنبال میکنند و به دنبال مولفههای زندگی خصوصی و شخصی، آزاد و انسانی هستند و این گونه به زندگی مینگرند و دغدغه چگونگی استفاده حداکثری از روز به روز زندگی خود را دارند.
در این شرایط است که بسیاری از نوجوانان و جوانان بدنبال یافتن انواع راههای پیشنهادی و آزمایش بستههای مختلف رشد شخصیتی و اجتماعی هستند زیرا فکر میکنند در یک بار فرصت زندگی کردن که بدست آورده اند، این حق را دارند که از حداکثر بهرهای که مناسب آنهاست، استفاده ببرند. در این مسابقه سرعت، تغییرات فرهنگی و اجتماعی به نظر میرسد که والدین عقب افتادهاند و هرچه به سرعت نوجوانان و جوانان به واسطه آشنایی بیشتر و مجهز شدن به فنآوری و تکنولوژیهای جدید، افزوده میشود به همان اندازه فاصله آنها با والدین در این میدان بزرگ، بیشتر میشود. کاستن این فاصله از همدیگر جز با سخن گفتن و ارتباط و درک شرایط و اوضاع و احول و انتظارات منطقی، میسر نیست. طبیعی است که برای سخن و ارتباط با یکدیگر باید وارد دنیای همدیگر شد و از اینرو والدین باید دنیای نسل جدید را بشناسند، از دغدغهها و نگرانیهاو چشم انداز زندگی آنها مطلع شوند و همه اینها به سادگی و با تکیه بر تجارب ناقص و گاهاً تلخ گذشته امکانپذیر نیست بلکه والدین باید سعی کنند که با دنیای جدید و مهارتهای جدید فرزندپروری آشنا شوند و مهارتهای لازم زندگی در حال تغییر و تحول را بدست آورند و این مهارتها نیز ژنتیکی و ارثی نیست بلکه نیاز به آموختن و تمرین و مهارتورزی دارد تا در پرتو آموختن این مهارتهای زندگی و فرزندپروری و با درک نیازها و انتظارات دنیای جدید، صلاحیت پدر و مادری را برای تربیت و پرورش فرزندان بدست آورند.
خوشبختانه آن چه که والدین فکر میکنند باعث جدایی آنها با فرزندان میشود، در این راه به کمک آنها خواهد آمد. امروزه در فضای مجازی و دورههای آنلاین، حجم انبوهی از اطلاعات و سخنرانیها و کارگاهها و مطالب بسیار مفید مهارتهای زندگی به وفور در دسترس عموم است که سخاوتمندانه برای همگان قابل استفاده است و چنان چه به طور حرفهایتر بخواهند به آنها بپردازند میتوانند با هزینهای اندک به کتابهای مفید و دورههای تخصصیتر نیز دست یابند و بنابراین میتوان از این فرصت نهایت استفاده را نمود.
به جای این که در خانه بنشینیم و از ناسپاسی فرزندان غُر بزنیم و با ذکر خاطرات قدیمی و تکراری آنها را متوجه سختی زندگی گذشته و ضرورت قدرشناسی کنونی کنیم، باید همت کنیم و خود را از مواهب دنیای جدید بیبهره نکنیم و بدینوسیله سعی کنیم وارد دنیای فرزندان خود شویم و باب سخن و ارتباط را با آنها بگشاییم تا آنها نیز دغدغهها و نگرانیهای ما را در مورد تربیت و خوشبختی زندگی خود درک کنند و متوجه راه پر فراز و نشیب پیشرو شوند و به این نکته مهم برسند که همگی به عنوان یک خانواده در این اوضاع سخت و شرایط نابسامان باید پشت به پشت همدیگر برای عبور از راه پر از سنگلاخ، حمایتگر همدیگر باشند و بدین وسیله احساس تعلق خانوادگی را نیز تقویت کنیم.