به گزارش هاژه به نقل از میگنا، چنانچه کودک درون سرکوب نشود و احساساتش پذیرفته شود، به منبع سرشاری از انرژی، خلاقیت و شادی تبدیل میشود و با خویشتن حقیقی و ارزشمند خود پیوند مجدد حاصل میکند و این باعث پیشرفت روزافزون وی در زندگی خواهد شد.
سهگام برای آشتی کردن با کودک درون وجود دارد:
گام اول: با کودک درون خود، ملاقات و آشتیکنید.
با کودکی خود دوباره ارتباط بگیرید. یکراه برقراری ارتباط با کودک درون این است که شما به تصویر خود در آینه یا یک عکس از دوران کودکی خود که به آن علاقه دارید را نگاه کرده و با دلسوزی و مهربانی با خود صحبت کنید. به کودک درون خود اطمینان دهید که در هر شرایطی دوستش دارید، حتی اگر کامل نباشد و باوجود عیب و نقصهایش بازهم در کنارش هستید و دوستش خواهید داشت و از وی محافظت خواهید کرد. سپس دوران کودکی خود را مرور کرده و نوع کودک درونتان را کشف کنید، زیرا هر کس دوران کودکی متفاوتی داشته است.
کودک رهاشده، کودکی است که از طرف والدین رهاشده و احساس تنهایی و ناامنی میکند.
کودک بازیگوش، کودکی است که معمولاً احساس گناه و اضطراب نداشته و این جنبه از زندگی که برای بزرگسالی لازم است، تجربه نشده است.
کودک وحشتزده نیز، کودکی است که مورد انتقادات و سرزنشهای بسیاری واقعشده و تأیید کافی دریافت نکرده است.
دقت کنید، ببینید شما کدام نوع از سه کودکی بالا را تجربه کردهاید. برای آنکه کودک درون خود را شناسایی کنید، خود را در موقعیتی آرام قرار داده و چشمهایتان را ببندید. حدود 20 دقیقه خود را کودکی بین سه تا هشت سال تصور کنید، درحالیکه با اعضای خانواده تعامل میکند و بعد خود را در ارتباط با همبازیهایتان که در همسایگی یا در مدرسۀ شما هستند، ببینید. توجه کنید که چگونه به اعضای خانواده واکنش نشان میدهید و یا چگونه با دوستان و همبازیهایتان کنار میآیید. آیا از بازی با آنها لذت میبرید؟ آیا خیلی جدی، غمگین یا ناامید از زندگی هستید؟ آیا پرانرژی یا هیجانزده هستید؟
اگر کودکی غمگین و جدی هستید، سعی کنید آخرین تجربۀ شادی را که بهعنوان یک کودک داشتید به یادآورید. این آخرین خاطرۀ شما بهعنوان کودک شاد از «کودک درون» است.
پسازآنکه نوع کودک درون شما برایتان مشخص شد، نامهای خطاب به او بنویسید. اگر احساس میکنید کودک درونتان را نادیده گرفتهاید، از او معذرتخواهی کنید و بگویید که میخواهید رابطۀ خود را با وی ترمیم کنید. حتی یک نامۀ ساده دربارۀ تمایل شما برای تقویت دوستی با کودک درونتان کافی است.
نوع و مشکل کودک خود را بیابید و متناسب با آن، با او صحبت کنید. مثلاً اگر از نوع کودک رهاشده است، به او بگویید هر کاری انجام دهد اجازه نمیدهید طرد شود و نگران و مضطرب نباشد زیرا همیشه در کنارش هستید و به او عشق میورزید. شما باید از این لحظه تصمیم بگیرید و به آن کودک قول دهید که اجازه نمیدهید کسی به وی آسیبی وارد کند. به او یادآوری کنید که او واقعاً ارزشمند و دوستداشتنی است، چون یک انسان خلقشده و از نعمت هستی برخوردار شده است و بدون او جورچین خلقت، ناقص است.
به او یادآوری کنید که نیازی نیست خودش را به کسی ثابت کند تا احساس ارزشمند بودن کند. با اینکه مانند هر انسان دیگری کامل نیست و عیب و نقصهایی دارد، ولی بااینوجود او را میپذیرید و در هر شرایطی به وی عشق میورزید. به او بگویید بابت تمام اشتباهاتش او را بخشیدهاید و با تمام وجود به او کمک میکنید تا اشتباهاتش را جبران کند و به بهترین کسی که ظرفیت و تواناییاش را دارد، تبدیل شود.
به او بگویید به وجودش افتخار میکنید و از اینکه نعمت حیات به وی دادهشده و نفس میکشد، خوشحالید. اگر در دوران کودکی بهاندازۀ کافی تفریح نکرده، به او قول دهید که به تفریح و گشتوگذارش اهمیت بیشتری میدهید. اگر در کودکی چیزهایی را که آرزویش را داشت، برایش نخریدند، همۀ تلاشتان را به کار میگیرید تا آنها را برایش فراهم کنید و به او یادآوری کنید که او شایستۀ احترام است و اجازه نمیدهید کسی به او بیحرمتی کند یا ارزش انسانیاش را زیر سؤال ببرد. همۀ تلاش خود را برای حفاظت از او به کار میگیرید و اگر به علت عدم آگاهی درگذشته به او آسیب زدید، از صمیم قلب از وی عذرخواهی کنید.
رشد دادن یک فضای باز و امن
کودک درون شما یک فرد آسیبپذیر است. قبل از اینکه خودش را نشان دهد، نیاز به یک فضای امن دارد. بسیاری از افراد، کودک درون خود را پنهان میکنند چون فکر میکنند آنها را ضعیف میکند. اجازه دهید وارد شود، سکوت کنید و بگذارید او حرف بزند، به احساسات خود گوش دهید. یکی از راههای مهم در ارتباط با کودک درون، توجه دقیق به احساساتی است که در زندگی روزمره به وجود میآید. ترس و ناامنی، احساس شادی یا تعجب و هر چیزی که در کودکی تجربه کردید، میتواند در بزرگسالی شما تأثیرگذار باشد.
مراقب منتقد درونی خود باشید
یکی از بزرگترین موانع ارتباط با کودک درون، کسی است که در درون شما مدام در حال انتقاد است: «تو انسان معروفی هستی، برای تو زشت است، تو دیگه پیر شدی، تو کامل نیستی». به این صدای سرزنشگر توجه نکنید و اجازه دهید کودک درون پذیرفته شود.
گام دوم: احساس شادی و خوشی را گسترش دهید
فعالیت بدنی داشته باشید و قدرت بازی کردن را درک کنید.موفقترین افراد بزرگسال در زندگیشان علاوه بر راهاندازی یک کسبوکار جدی، مانند کودکان اوقات خود را با بازی و تفریح پر میکنند و بازی را به هر چیزی دیگری ترجیح میدهند. اگر با افزایش سن و وارد شدن به سنین بزرگسالی توجه و اهمیتتان را به بازی کردن کم کنید، مانند این است که بهجای فراهم کردن شرایط رشد و شکوفا شدن برای یک انسان، مانع رشدش شوید. بعد از زمان کاری خود، برنامهریزی کنید تا یک ورزش گروهی انجام دهید و یا در اوقات بیکاری با دوستان خود جمع شوید و یک دست شطرنج بازی کنید، یا به تماشای فیلمهای خندهدار بنشینید. با این تفریحات کوچک اما تأثیرگذار، اعتماد به نفستان بالا میرود، ارتباطهای اجتماعیتان تقویت میشود، استرس پایین میآید و خلاقیت شما شکوفا میگردد.
در زمان حال غرق شوید، نه درگذشته یا آینده
بسیاری از بزرگسالان یا در دام خاطرات تلخ گذشته گیر میکنند یا تصورات بیمناکی از آینده دارند و به همین دلیل زمان حال را از دست میدهند. سعی کنید از چیزهای کوچک پیشپاافتاده و حتی بیارزش به هیجان بیایید و لذت ببرید. به آسمان آبی نگاه کنید. به لکههای سفید ابر در آسمان نگاهی بیندازید.
از قهقهۀ کودکان به نشاط بیایید و از صدای پرندگان، لذت ببرید تا کودک درون شما، فعالتر شود. از پاییز، بهار، گلهای بهاری، دشتها و کوهها لذت ببرید تا حس بهتری پیدا کنید، یعنی آشتی با طبیعت، سرلوحۀ برنامههای شما باشد. کودکانه به جستوخیز بپردازید، دست از رسمی بودن و کمالگرایی بردارید و خود را رها کنید. نترسید که شمارا احمق بپندارند. نگرانی از آینده و سنجش دیگران را به فراموشی بسپارید و خود و دیگران را ببخشید تا آزاده، رها و سرزنده باقی بمانید.
گام سوم: کودک درون خود را پرورش دهید.
کودک درون را جدی بگیرید. ممکن است بخواهید او را پس بزنید، اما این درست نیست. عمیقترین احساسات شما بهوسیلۀ کودک درون ایجاد میشود، به او گوش دهید و از احساسات وی دوری نکنید. احساسات کودک درون خود را بپذیرید. اگر او خشمگین یا ناامید است و روی شما تأثیر منفی میگذارد، بدون ترس احساسات منفی او را بپذیرید و با او صحبت کنید. تبدیل به پدر و مادری مهربان و مقتدر برای کودک درون خود شوید. والدین بهتر از هر کس دیگری میدانند که فرزندشان چه نیازهایی دارد. نیازهای او را کشف کنید.
هر چیزی که در کودکی میخواستید و نداشتید، برای او فراهم کنید. این را بدانید که در درجۀ اول این شما هستید که از این کارها، نفع میبرید و درنهایت سعی کنید در تمام جوانب زندگی کودک درونتان را فراموش نکنید و نگرش مثبت و فعال خود را نسبت به وی حفظ کنید و در تمام مراحل کاری و جوانب زندگی، حامی مهربان و قدرتمندی برایش باشید.
سرکوب کردن کودک درون چه نتایجی به دنبال دارد؟
حال که کودک درون خود را شناختید، بهتر است از برخی نتایج منفی سرکوب کردن کودک درون خودآگاهی یابید. وقتیکه ما بهعنوان یک بزرگسال، سعی میکنیم نیازها و علایق کوک درونمان را سرکوب کنیم، هرگز یاد نمیگیریم چگونه بازی کنیم، شادباشیم، آرامش بیابیم، استرس را در زندگی کنترل کنیم. یاد نمیگیریم که چگونه از زندگی قدردانی کنیم، نسبت به افرادی که از زندگی لذت میبرند بدبین میشویم، از صمیمی شدن با دیگران میترسیم و به آنها نزدیک نمیشویم مبادا از احساس ناراحتی و بیارزشی ما مطلع شوند. جالب است بدانید منشأ بسیاری از مشکلات روانی مانند وابستگی زیاد، اضطراب، افسردگی، غم و ... و بسیاری از مشکلات جسمانی و بیماریهای سخت لاعلاج، سرکوب کردن کودک درون و احساسات آن است. یک پژوهش بالینی نشان داد، افرادی که احساسات خود را بر زبان میآورند و ترسهای خود را روی کاغذ میآورند، 30 درصد کمتر به بیماریهای سخت لاعلاج مبتلا میشوند.
اگر کودک درون سرکوب نشود و احساساتش پذیرفته شود، به منبع سرشاری از انرژی، خلاقیت و شادی تبدیل میشود و با خویشتن حقیقی و ارزشمند خود پیوند مجدد حاصل میکند و این باعث پیشرفت روزافزون وی در زندگی خواهد شد.