تاريخ: ۱۴۰۰ يکشنبه ۵ دي ساعت ۱۰:۷ | بازدید: 1772 نظرات: 5 کد مطلب: 17245 |
رحیم ابراهیمی، پژوهشگر و کارشناس ارشد برنامه درسی
مقدمه ای بر گفتار:
تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش مبتنی بر آرمان های بلند نظام اسلامی باید معطوف به چشم اندازی باشد که در افق روشن 1404، ترسیم گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویتی اسلامی انقلابی، الهام بخش جهان اسلام همراه با تعاملی سازنده و موثر در عرصه روابط بین المللی است.
تحقق ارزشها و آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی مستلزم تلاش همهجانبه در تمام ابعاد فرهنگی، علمی، اجتماعی و اقتصادی است. احراز عرصه تعلیم و تربیت از مهمترین زیرساختهای تعالی پیشرفت همهجانبه کشور و ابزار جدی برای ارتقاء سرمایه انسانی شایسته کشور در عرصههای مختلف است. به این ترتیب تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی ایران مانند احیای تمدن عظیم اسلامی، حضور سازنده، فعال و پیشرو در میان ملتها و کسب آمادگی برای برقراری عدالت و معنویت در جهان در گرو تربیت انسانهای عالم متقی و آزاده و اخلاقی است. تعلیم و تربیتی که تحقق بخش حیات طیبه، جامعه عدل جهانی و تمدن اسلامی ایرانی باشد در پرتو چنین سرمایه انسانی متعالی است که جامعه بشری آمادگی تحقق حکومت جهانی انسان کامل را یافته و در سایه چنین حکومتی ظرفیت و استعدادهای بشر به شکوفایی و کمال خواهد رسید.
تحقق این هدف نیازمند ترسیم نقشه راهی است که در آن نحوه طی مسیر، منابع و امکانات لازم، تقسیم کار در سطح ملی و الزامات در این مسیر به صورت شفاف و دقیق مشخص شده باشد. در تهیه سند ملی تحول بنیادین آموزش و پرورش کوشش شده است تا با الهامگیری از اسناد بالادستی و بهرهگیری از ارزشهای بنیادین آنها و توجه به اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران، چشمانداز و اهداف تعلیم و تربیت در افق 1404 هجری شمسی تبیین شود.
بهره گیری از جدیدترین یافته های علمی در زمینه تغییرات و تحولات آموزشی، یعنی تلفیقی بودن، مشارکتی بودن و مبتنی بودن بر محیط (مدرسه محوری) و انجام عملی طرح براساس آنها ایجاد تحول در نظام آموزشی براساس چرخش های اساسی و تحول آفرین سند تحول بنیادین یعنی حرکت از حافظه محوری به مهارت محوری و پرورش خلاقیت (راهکار 17-3و راهکار ، 16-1).
بررسی آسیب شناسی این راهکارها در سند تحول بنیادین نشان می دهد که با اجرای این طرح حرکت از حافظه محوری به سوی مهارت محوری و پرورش خلاقیت دانش آموزان منوط به طرح مدرسه خوانا نیست،ایجاب می کند که در نظام آموزش و پرورش و به تبعیت از آن در چیدمان عناصر برنامه درسی: ( نیازسنجی،اهداف،محتوی،روش های تدریس،ارزشیابی،معلم،دانش آموزان ،تکنولوژی و محیط های آموزشی ،تغییرات پایدار و پیوسته علی الخصوص در محتوی کتاب های درسی به صورت متمرکز صورت بگیرد.
اهداف طرح:
نتایج در کوتاه مدت: سبب بهبود و ارتقای مهارت های خواندن و نوشتن و آداب و مهارت های زندگی دانش آموزان گروه نمونه (نتایج مستقیم) و یادگیری های دروس دیگر (نتایج غیرمستقیم) شود.
در بلند مدت باعث تقویت زبان ملی در مناطق دوزبانه،توسعه عدالت آموزشی و تربیتی و تقویت هویت ایرانی اسلامی گردد.
خواندن: به فراتر از روخوانی برسند، وقتی متنی را می خوانند، پیام آن را بفهمند، استدلال های مستتر در متن را درککنند، قادر باشند متن خوانده شده را به زبان خود و با صدایی رسا و بلند بیان کنند، با نگاهی نقادانه متن ها را بخوانند.
نوشتن: به فراتر از رونویسی برسند یعنی بتوانند خواسته ها، احساسات، نظرات و ایده های خود را بنویسیند، خلاصه و ایده های داستان، متن یا پیام های خوانده شده را بنویسند، درباره محتواهای خوانده شده خود با نگاهی نقادانه متن بنویسند، داستان نویسی کنند.
صحبت کردن: بتوانند با دیگر به راحتی ارتباط کلامی برقرار کنند و نظرات، ایده ها و دیدگاه های خود را به روشنی و با صدایی رسا و قابل فهم بیان کنند، محتواها و داستان های خوانده شده را به زبان خود بیان کنند، داستان گویی کنند، بتوانند درباره یک موضوع خاص، مطلبی را آماده کرده و در اجتماعات ارائه نمایند.
گوش دادن: فعالانه به دیگران گوش دهد، نظرات و دیدگاه های دیگران را بفهمد، تا اتمام صحبت های دیگران منتظر بمانند و در زمان های موردنیاز، بازخورد نشان بدهند.
مهارتهای زندگی: به چهار مهارت اساسی زندگی یعنی ادب، صداقت، عزت نفس و مسئولیت پذیری دست پیدا کنند.
به نظر اینجانب که بیش از دو دهه تلاش علمی و آموزشی در سطوح مختلف نظام آموزش و پرورش را دارم و باعشق و علاقه ،مشغول به تدریس و فعالیت های آموزشی به عنوان آموزگار ،دبیر،مربی،مدرس دانشگاه،در خدمت دانش آموزان و آینده سازان این مرز وبوم بوده ام ،خدا را شاکرم که توانسته باشم به رسالت ملی و دینی خود عمل کرده باشم ،کوتاه سخن ضروری است، فارغ از اهداف کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدتی که برای اجرای این طرح "مدرسه خوانا "متصور است،ایجاب می کند با نگاهی چند جانبه و چند بعدی تارو پود این طرح را با توجه به آیتم ها و اهداف مختلف آن آسیب شناسی و مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرد...
البته لازم به ذکر است در بررسی و ماهیت این طرح باید با نگاهی عمیق و ظریف به مسائل حقوقی،زبان مادری،جامعه شناختی و روانشناختی به ابعاد آن،به خوبی ماهیت و کارکرد اهداف برنامه درسی پنهان و آشکار این طرح،کیفیت بخشی به عناصر برنامه درسی، را عمیقا بررسی و تحلیل کنیم.
اینجانب عمیقا اعتقاد دارم که به جای طرح مدرسه خوانا و برنامه ویژه مدرسه (بوم) به صراحتا اصل 15قانون اساسی در راستای آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی و ملی ، اجرایی و پیاده شود.چه بسا هزینه های غیرضروری و پیامدهای احتمالا ناگوار چنین طرح های صرف بهبود و توسعه کیفیت بخشی به برنامه های درسی و محتوی رسمی کتب و منابع درسی گردد، قطعا از لحاظ علمی و فنی حداقل در شرایط فعلی توجیه پذیراست و عقلانیت بیشتری دارد.
در نگاه اول:
به لحاظ اقتصادی آنچنان که اسناد ومدارک حکایت می کنند و با توجه به تجربیات طرح های مصوب در گذشته و زمان حال و با در نظر گرفتن گستردگی و گسترش موقعیت جغرافیایی در مناطق مختلف ایران و علی الخصوص در میان مناطق دو زبانه ، قابل پیش بینی هست که منابع مالی مطلوب در سطوح مدارس و کف کلاس ها برای مجریان طرح در نظر گرفته نشده است،چنانچه منابع مالی هم بر اجرای طرح متصور باشد ،بسیار ضعیف و ناچیز است و شواهد نشان می دهد به خوبی نمی تواند اهداف طرح را پوشش و تامین کند.
به نظر می رسد در عالم مقایسه طرح مدرسه خوانا و طرح بوم با همدیگر( برنامه ویژه مدرسه) موازی کاری است،در نظام آموزش و پرورش فعلی ایران به لحاظ عدم کارآیی و تاثیر گذاری ضعیف و خیلی مسبوق به سابقه است،که این موازی کارها باعث اتلاف انرژی ،منابع مادی و انسانی و درواقع به نحوی موجبات دلسردی و ناکارآمدی رادر سطوح مختلف مدیریتی و آموزشی به وجود می آورد.
فلذا ضرورت دارد که در اجرای این طرح به لحاظ تخصیص منابع مالی،شرایط زمانی و مکانی ،آموزش نیروی انسانی ماهر ،بسترهای اجرایی طرح،مقبولیت و پذیرش همگانی، تجدید نظر و عنایت ویژه گردد.
در نگاه دوم:
زبان نخست یا زبان مادری به نخستین زبان یا زبانهایی گفته میشود که کودک سخن گفتن به آن را یاد میگیرد یا آن را پیش از سن بحرانی میآموزد، یا میتوان گفت زبانی که فرد توانایی اندیشیدن و سخن گفتن به آن همانند دیگر سخنوران آن زبان را دارد. زبان نخست افزون بر زبان بومی زبان شخصی است که معمولاً از کودکی آن را آموخته و به بهترین وجه ممکن صحبت میکند و اغلب معنایی برای همسانی جامعهشناسی زبان است. زبان مادری یک اصطلاح است و لزوماً به معنی زبانی که مادر انسان به آن سخن میگوید نیست. در بعضی از کشورها، اصطلاح زبان مادری بیشتر به زبان قومی فرد دلالت میکند تا زبان اول او. در برابر زبان نخست، زبان دوم زبانی است که هر فردی متفاوت با زبان نخستش صحبت میکند.
از نظر عصبشناسی زبان نخست در مقایسه با زبانهایی که فرد بعداً در بزرگسالی میآموزد (زبان دوم) جایگاهی متفاوت را در قشر مغز اشغال میکند، به طوری که در بسیاری موارد آسیبهای مغزی محدود ممکن است سبب اختلال شدید در یکی از این دو زبان (نخست و دوم) شوند، در حالی که مهارتهای زبان دیگر هیچ آسیبی نبینند.
در سکتههای ایسمیک مغزی آسیب رایجتر به ناحیه زبان دوم وارد میشود و فرد معمولاً ابتدا تواناییهای زبان دوم را از دست میدهد، در حالی که هنوز میتواند به زبان نخست نیز صحبت کند(ویکی پدیا،دانشنامه آزاد).
با این استدلال علمی و پزشکی چگونه می توانیم نقش زبان مادری را کم رنگ جلوه دهیم و به تبعیت از آن در راستای تقویت زبان دوم ( ملی) کوشید،پر واضح است که اینجانب معتقدم در همه ی شرایط زمانی و مکانی ما باید در راستای تقویت و تعمیق بخشی به زبان ملی (رسمی) در عرصه های بین المللی و فرامرزی بپردازیم ولی دلیل براین نیست که از ظرافت های زبان مادری در مناطق دو زبانه بکاهیم و در واقع زبان مادری را به عنوان زبان دوم معرفی کنیم.
به عنایت به تحقیقات انجام گرفته در سطح ملی و بین المللی و به پاس احترام به حقوق بشر از هر نوع نژاد و قومی،لازم است که با زبان شیرین مادری می توانیم داستان ها،حکایت ها،شعرها ،افسانه ها و....را بهتر بازگو کنیم و به روشنی پیام خودمان را به مخاطب انتقال دهیم که بیشترین تاثیرگذاری به لحاظ روحی وعاطفی را داشته باشد.
در نگاه سوم:
به نظر اینجانب در شرایط فعلی که سایه شوم گسترش ویروس کرونا به جهان و کشور ما ایران سایه افکنده است،عملا آموزش و تدریس ،موضوعات درسی از طریق شبکه آموزشی شادانجام می پذیرد،لاجرم ماهیت موضوعی طرح مدرسه خوانا ایجاب می کند، با توجه به اهداف و کارکردهای آن قطعا باید در کف کلاس و درجهت همپوشانی و تعاملات سه رکن اساسی خانواده،مدرسه،جامعه شکل بگیرد.
توصیه می گردد در شرایط فعلی اجرای به صورت مسکوت نگه داشته شود و بادر نظر گرفتن تمامی شرایط و عوامل انسانی و مادی،محیط های آموزشی و ابزارهای تکنولوژی به مقطعی دیگر از تاریخ فرایند تعلیم و تربیت واگذار گردد
در نگاه چهارم:
موضوع یادگیری مهارت های زندگی بایستی عملا و ماهیتا در بستر های اساسی خانه،مدرسه،جامعه رشد و نمو پیدا کند.مهارت های زندگی اعداد و ارقام ریاضی و فرمول های فیزیک و شیمی نیستند،که بتوانیم برای آن نمودار و فرمول ترسیم کنیم.
موضوع مهارت زندگی، انسان است،موجودی که فوق العاده پیچیده و حتی غیر قابل شناسایی است.
سازمان بهداشت جهانی تعریف مهارتهای زندگی را به صورت زیر ارائه میدهد:
مهارتهای روانی – اجتماعی که به ما کمک میکنند با نیازها و چالشهای زندگی روزمره بهتر کنار بیاییم.
در نتیجه در شرایط فعلی به استناد مدارک و شواهد علمی ،آموزش مهارت های زندگی در بستر شبکه آموزشی شاد ،قطعا ناقص وضعیف، آموزش خواهد داده شد،که جبران آن خیلی هزینه بر و نگران کننده است.
در نگاه پنجم:
اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است».
زبان فارسی میراث مشترک همه مردم و اقوام ایرانی است و سهم اقوام ترک و کرد و بلوچ و...در این زبان و آثار ادبی آن اگر بیشتر از دیگران نباشد، قطعاً کمتر نیست.
اشکالات وارده بر اجرای طرح مدرسه خوانا در رابطه "عدم همسویی" زبان رسمی و مادری به شرح زیرمی باشد :
در واقع نقش زبان مادری در مهارت های گفتاری و خوانداری و شنیداری آنچنان که مورد نظر طراحان طرح مزبور می باشد،خیلی کم رنگ و ضعیف نشان داده است ،به صورت آشکار و ضمنی در جهت تقویت زبان ملی ( رسمی) گام بر می دارد که قطعا مورد تایید ما معلمان و مجریان می باشد،البته به شرطی که زبان مادری که حاوی بهترین و شیرین کلمات و واژه ها در انتقال مفاهیم ،درست صحبت کردن،استدلال کردن،گوش دادن وغیره....می باشد،به بوته فراموشی سپرده نشود و از آن غفلت نگردد.قطعا ضرورت ایجاب می کند که نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی با هماهنگی شورای عالی فرهنگی و دولت در زمینه پیاده کردن و اجرای اصل15قانون اساسی اهتمام و توجه ویژه ای داشته باشند که در حقیقت با اجرای این اصل(15)،ماهیت طرح های از این قبیل دست که در شرایط فعلی خام و نارس هستند ،خودبخود و به صورت ماهیتی و شکلی ، از درجه اعتبار ساقط می شوند.
لازم به ذکر است که با اجرای این طرح، "عدالت آموزشی" آنچنان که بدان اشاره شده است،محقق و تحقق پیدا نخواهد کرد؛ بلکه زمینه های رشد و گسترش بی عدالت در زمینه" نادیده گرفتن زبان مادری "را به ارمغان می آورد.
درضمن اهداف آشکار این طرح بیان می کند که در زمینه زبان آموزی به معنای واقعی کلمه یعنی مهارت های درست صحبت کردن،درست استدلال کردن،با دقت گوش دادن،با سعه ی صدر استدلال کردن،با نگاهی باز و عمیق انتقاد کردن،آزادانه فکر کردن و... درراستای برگزاری" آزمون های بین المللی پرلز"دچار افت شدید و قابل ملاحضه ای نسبت به کشورهای منطقه و جهان هستیم،که این موضوع به نظر شخصی اینجانب ناشی از افت علمی ماست نه افت تحصیلی دانش آموزان
البته در این گفتار مجال آن نیست که به آسیب شناسایی ،کمیت و کیفیت های آزمون های بین المللی پرلز بپردازیم و با نگاهی علمی و نقادانه آن را موشکافی کنیم،چون در حقیقت عوامل بیشماری در گرفتار شدن وضعیت نظام آموزش و پرورش ایران و برنامه های درسی دخیل هستند،که نیازمند به تحقیق و کار کارشناسی بیشتر و عمیق تری دارد،تا جوانب پنهان امر بیشتر روشن و نمایان گردد.
|