اگر در آثار سترگ فلسفه اخلاق بهدنبال جواز نالیدن و ابراز نارضایتی باشید، چنین پاسخی خواهید یافت: «هرگز»! نالیدن امری است که فیلسوفان توصیه نمیکنند. البته برخی نیز پشتیبان ناله و شکایت سازندهای هستند که به بهترشدن جهان بینجامد، اما گلهکردن و نقزدن روزمره درباره رنجهای شخصی هرگز نباید روی دهد. دلیل عمده نیز آن است که این کار چیزی را تغییر نمیدهد.
من دراینباره با بیشتر فیلسوفان مخالفم (هرچند در این موضع تنها نیستم) و میخواهم از آن دسته از ابراز نارضایتیهایی دفاع کنم که به نظر سودمند نمیرسد. به گمان من، گزارش دردها و رنجها میتواند از نظر اجتماعی سودمندتر و از لحاظ اخلاقی سخاوتمندانهتر از آنچه مخالفان این شیوه میاندیشند باشد. البته همه انواع گلهکردن یکی نیستند و نالیدن در همه زمینهها بهترین گزینه نیست. شکایت خوب مهارتی پیچیده است که باید اندکی بیش از «هرگز» و قدری کمتر از زیادهروی به کار برده شود.
وقتی این دیدگاه را در مصاحبهای مطرح کردم، میزبانم افرادی را توصیف کرد که در پاسخ سادهترین پرسشِ «چطوری؟» انبوه رنجهای خود را همچون یک «تهدید» بر شما فرو میریزند. این مثال مرا به خنده انداخت. ابراز نارضایتی ممکن است با بیمبالاتی همراه باشد یا ناخواسته انجام شود، اما درعینحال این امکان وجود دارد که غرولندهای معمول تأملبرانگیز باشند. این شیوه بیان گاه بسیار مفید از کار درمیآید که من این موقعیتها را نوعی وظیفه احساسی توصیف میکنم، بدان معنا که در مواقعی باید حساس و سازگار با محیط عاطفی پیرامون خود باشیم و شکایتکردن را بهعنوان راهی برای همبستگی به دیگران ارائه دهیم. شما نباید طوری رفتار کنید که گویی با کسی نقطه مشترکی ندارید؛ بلکه باید آسیبپذیری خود را گسترش دهید و بگویید «بیا رنجمان را با هم تقسیم کنیم.»
برای انجام موفق عملیات شکایتکردن نیازمند مهارت مناسب هستیم. برای دستیابی به هر مهارتی، در سطح عالی، تمرین امری ضروری است تا بهخوبی بدانیم چه مواردی ما را به گله وادار میکنند. این موارد شامل موقعیتهایی است که تصور کمک به شخص دیگر را از طریق دعوت او به ابراز نارضایتی در سر دارید؛ چراکه باور دارید چنین کاری به او یاری خواهد رساند. مقاله من با عنوان «نمیتوانم شکایت کنم» داستان دو همکار را بیان میکند که زیر باران و سرما در دو جهت مخالف شروع به کار کردهاند. این دو رفتهرفته به لرزه میافتند تا زمانی که یکی میگوید: «عجب هوای وحشتناکی است.»
او با گفتن این جمله درواقع بابی مشترک باز میکند تا شخص دیگر نیز احساس راحتی کند و ابراز نارضایتی را آغاز نماید. این اقدامی دوستانه است، اما مهمتر آنکه دیگران برای آشکارساختن آسیبپذیری و ناخشنودی به بازشناسی نیاز دارند، حتی اگر ناخشنودی صرفاً از وضعیت آبوهوایی باشد. ممکن است برخی برای رعایت ادب از شکایت خودداری کنند یا بیندیشند که شما با گله و ناله آنها همراه و موافق نیستید. بدینگونه آغاز روند نقزدن راهی برای نشاندادن موافقت با بیان رنج و اقدامی جمعخواهانه و انساندوستانه است.ابراز نارضایتی به بهبود انزوا و پیوند میان افراد کمک میکند، از تنهایی میکاهد و ما را به گونهای بر یکدیگر آشکار میسازد که بتوانیم ارتباط برقرار نماییم. ساختارهای اجتماعی و محل کار اغلب برای منزویکردن ما ساخته شدهاند. دانشجویان به حرفهها و مشاغلی روی میآورند که خطر فرسودگی بالایی دارند و مانع توجه و مراقبت از دیگران میشوند. کارفرمایان نیز نمیتوانند به ما کمک کنند و ترجیح میدهند ما بدون شکایت و ساکت بمانیم.
بهتر است که کارمان را از دست ندهیم و در مواجهه با آسیبپذیری، در زمان انجام کار یا اقدام به کسبوکار تسلیم احساسات خود نشویم، اما من بر این باورم که محل کار، بهعمد یا ناخواسته به سوءاستفاده و منزویکردن کارگران گرایش پیدا میکند و همین دلیلی دیگر برای ایجاد فضایی برای سخنگفتن و اهمیت شکایتکردن است، نهتنها برای اینکه محیط کاری را بهتر کنیم، بلکه از آن روی که روابط کاری را به نحوی بسازیم که بتوانیم به یکدیگر اعتماد کنیم و یک روز بدِ کاری را برای همکارمان درکپذیر کنیم.
با کمال تأسف باید یادآور شوم که راههای بسیار بدی برای شکایتکردن وجود دارد، حتی در ملاقات با کسانی که دوستان مورداعتماد شما برای غرولندکردن هستند. یک اشتباه رایج این است که هر وقت ابراز نارضایتی میکنیم بابتش عذرخواهی هم بکنیم. در لحظاتی که شما باید در روابط مشارکت داشته باشید و رنج خود را فاش بگویید، عذرخواهی از نالیدن چندان مناسب نیست. این درواقع به معنای تأیید بد و ناپسندیدهبودن گلهکردن است. علاوهبرآن، اگر بابت نالیدن خود عذرخواهی کنید، درواقع بهطور ضمنی به دیگری میگویید که او نباید در واکنش ناله سر دهد. از سوی دیگر، عذرخواهی در این مواقع فرهنگ ضدیت و ممنوعیت شکایت را تقویت میکند.برخی در رسانههای اجتماعی ابراز نارضایتی خود را با این جمله آغاز میکنند که «بله میدانم که وضع مردم دیگر بدتر است، اما…» میخواهم این کسان را تشویق کنم تا بفهمند که زندگی هیچکس بدون رنج و بیبهره از دردسر نیست؛ بنابراین همه میتوانند کمی شکایت کنند. ما باید به یکدیگر کمک کنیم تا در کنار هم آسیبپذیری را تاب آوریم. انسانها حتی آنگاه که حس قدرت نداشته باشند درکنار یکدیگر قویتر هستند.اگر بخواهیم ماهرانه به هنگام شکایت تأیید بگیریم، نیازمند تمرین و مداومت هستیم. این یعنی باید دوستی را آگاهانه توسعه دهید و بگویید «تصور میکنم شما کسی هستید که میتوانم به او اعتماد داشته باشم و گهگاه پیش او ابراز نارضایتی کنم؛» اما، آنگونه که ارسطو گفته است، دوستی مانند عادتهای خوب است و باید پرورش یابد. بهطور مثال، رسانههای اجتماعی به من کمک کردند تا آگاهانه وارد برخی از شبکههای کوچک و دوستیهای صمیمی شوم؛ جایی که در آن توافق کردهایم که بهطور منظم از حال هم باخبر شویم، درباره وضعیت زندگی بپرسیم و به یکدیگر صادقانه پاسخ دهیم.