تاريخ: ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۰ خرداد ساعت ۱۲:۴۵ | بازدید: 1551 نظرات: 0 کد مطلب: 16205 |
رابطه عاشقانه، رابطهایی است که خاطرات شیرینی را میتواند به همراه داشته باشد، خاطراتی که یادآوری آن نیز بسیار هیجان انگیز است اما همیشه این رابطه عاشقانه دوام ندارد و گاه به شکست منجر میشود.
سندروم «ضربه عشق» را چگونه مهار کنیم؟
ادبیات کهن ما مملو از داستان های عاشقانه است داستان هایی که فرد عاشق در فراق یار نوحه سرایی می کند و از بی وفایی محبوب شکایت دارد.
به بیانی دیگر یکی از سخت ترین و فراگیرترین تجربه های فقدان را می توان ناشی از فروپاشی روابط عاشقانه دانست. به دلیل فراگیر بودن آن در سنین نوجوانی و جوانی از دو نفر از متخصصان حوزه سلامت روان دکتر امید رضائی روانپزشک، فلوشیب بیماری های روان تنی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و دکتر معصومه محسنی کبیر روانشناس سلامت، زوج درمانگر و درمانگر تحلیلی توضیحاتی را در این باره جویا شدیم.
آقای دکتر رضایی سوگ عاطفی چیست و چه علایمی دارد؟
دکتر رضایی: نشانگان «ضربه عشق» (love trauma syndrome) درد هیجانی ناشی از تجربه شکست عشقی و فقدان فردی است که دیگر در زندگی ما حضور ندارد. از دست دادن فرد مورد علاقه یکی از شدیدترین ضربه هایی است که ممکن است برای افراد جوان رخ دهد و شامل مجموعه ای از علایم ونشانه های شدیدی است که پس از فروپاشی یک رابطه عاشقانه بروز می کند و عملکرد فرد را در زمینه های متعدد مختل کرده ومدت زیادی ممکن است باقی ماند.
علایم سوگ ناشی از شکست عاطفی شباهت زیادی با علائم سوگ پس از مرگ عزیزان دارد و از لحاظ هیجانی ممکن است حتی بیشتر از سوگ نیز ادراک شود چون فرد مورد علاقه زنده است ولی در زندگی فرد سوگوار حضور ندارد و چه بسا با فرد دیگری رابطه رومانتیک جدیدی را آغاز کرده است.
در دوران سوگ ناشی از مرگ عزیزان هیجان های منفی خشم، غم و اضطراب به شدت افزایش می یابد. فرد دچار گیجی، سردرگمی وناامیدی است. فروپاشی عاطفی نیز با افسردگی، نامیدی، خشم، بی اعتمادی احساس درماندگی، گناه، هراس، ناامیدی، بدبینی، بی قراری، افکار خودکشی و حتی اقدام به خودکشی همراه است. همچنین نشانه های جسمی مانند سردرد و آشفتگی در خواب، کابوس های شبانه، بی اشتهایی یا پرخوری ایجاد می کند.
تجربه شکست عاطفی را در افراد متفاوت می دانید؟
دکتر رضایی: بسته به اینکه فرد از چه روش های مقابله ایی استفاده می کند، چه ویژگی شخصیتی دارد، ارتباطش با خانواده چگونه است و داشتن یا نداشتن منابع حمایتی توان فرد برای مقابله با شکست عاطفی متفاوت است.
اگر فرد قدرت مقابله ضعیفی داشته و نتوانند خود را بخوبی باشرایط موجود تطبیق دهد، ممکن است دچار مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب و استرس شود. به طور کلی فرد شکست خورده اغلب با احساساتی مانند شرم، خشم، افسردگی، اضطراب، حس قربانی شدن ونشانه هایی مشابه آنچه که در اختلال استرس پس از سانحه مانند بیقراری، اجتناب از روبروشدن با هر نشانه ای که شکست عشقی را تداعی می کند، مرور مکرر خاطرات و بی حسی عاطفی دیده می شود و حتی در بعضی از موارد ممکن است تا حد نشان دادن نشانه های اسکیزوفرنی هم پیش رود.
در مورد علت نیاز به درمان در این افراد توضیح دهید.
دکتر رضایی: ضربه عشقی اکنون به عنوان بخشی از موقعیت های روانپزشکی، مانند افسردگی یا اختلال انطباقی در نظر گرفته می شود. این تغییرات هیجانی شدید می تواند توانایی فرد را برای درست اندیشیدن و رفتار کردن مختل کند و هر لحظه امکان دارد آنها کنترل خود را از دست داده و رفتارهای مخربی مانند اعتیاد به مواد مخدر و روانگردان ها، سوء مصرف الکل و خودکشی یا دیگرکشی را نشان دهند بنابراین برای جلوگیری از چنین رفتارهای پر خطر و کم شدن علائم و نشانه های ناتوان کننده این افراد نیاز به کمک های روانپزشکی و روانشناختی دارند و از دارو و روان درمانی برای بهتر شدن حال خود می توانند بهره ببرند.
نشانگان ضربه عشق از دیدگاه روانشناسی چگونه تحلیل می شود؟
دکتر معصومه محسنی کبیر از دیگر ویژگی های روانشناختی شکست عشقی یا نشانگان ضربه عشق را مشابه سوگ می داند و می گوید افرادی که دچار فروپاشی در رابطه عاشقانه خود می شوند مراحلی مشابه سوگ را طی می کنند. حتی این سوگ ممکن است شدیدتر نیز تجربه شود زیرا معمولا به تنهایی و در سکوت طی می شود و خانواده ها یا بی خبر هستند یا نقش حمایتی ندارند یا از آن بدتر فرد را سرزنش می کنند.
انکار واقعیت اولین واکنش فرد شکست خورده است. قسمت های دردناک رابطه انکار می شود و فقط به قسمت های خوشایند در رابطه پرداخته می شود و از روبرو شدن با هر نشانه ای که پایان رابطه را تداعی می کند خودداری می کنند. بنابراین باور ندارند که این رابطه تمام شده و در ذهن خود احتمال بازگشت و ایجاد دوباره رابطه را نوید می دهند. خشم مرحله بعدی است این خشم می تواند معطوف به هر کسی شود از طرف مقابل گرفته تا خود، دنیا و هر کسی که به شکلی در این اتفاق تاثیر داشته است.
گاهی خشم به تنها کسی که معطوف نیست معشوق از دست رفته است در واقع فرد خشم به معشوق را سرکوب می کند و مایل است او را مبرا از اشتباه بداند. برای فرد سوگوار راحت تر است که خود را مسئول این شکست بداند و این نشان می دهد که طرد شدن از جانب معشوق آنقدر دردناک است که فرد اینگونه برایش راحت تر است که خود را مقصر بداند. گاه این خشم باعث می شود فرد اقدام به خودکشی کند. اما گاه خشم به طرف مقابل کاملا آشکار است و می تواند اشکال متفاوتی داشته باشد از پرخاشگری کلامی تا صدمه جسمی وبردن آبرو و برانگیختن حسادت می تواند گسترده باشد. مرحله بعد چانه زنی است که با انکار مرز بسیار باریکی دارد در این مرحله فرد دوباره می خواهد رابطه را شروع کند و ممکن است از هر راهی برای شروع رابطه اقدام کند.
افسردگی مرحله دیگراست و آن زمانی است که فرد در می یابد رابطه برای همیشه تمام شده است و امیدی برای احیای آن وجود ندارد. غم هیجان پایدار این مرحله است ممکن است فرد گرایش به تنهایی و انزوا پیدا کند و سبک زندگی اش محدود شود و از موقعیت های اجتماعی اجتناب کنند و در نتیجه در روابط اجتماعی و حرفه ای کمتر موفق باشند و مرحله آخر پذیرش است در این مرحله فرد پذیرفته است که گرچه رابطه به پایان رسیده ولی زندگی همچنان ادامه دارد. هر چند ممکن است گاه گاه به یاد معشوق و خاطراتش بیفتد اما دیگر برایش خیلی آزار دهنده نیست و کم کم فعالیت های اجتماعی و روابط خود را از سر می گیرد.
تفاوت هیجان های تجربه و ابراز شده در شکست عاطفی چگونه است؟
دکتر محسنی کبیر: شاید بتوان گفت عشق از جمله نیازهایی است که ارضا یا عدم ارضای آن می تواند بر سلامت روان هر دو طرف در یک رابطه تاثیر بگذارد. از نظر روانشناختی فردی که رابطه را خود قطع کرده با فردی که رابطه علیرغم میلش پایان یافته ممکن است عواطف و هیجانات گوناگونی را تجربه که می تواند متفاوت باشد این به معنای آن است که پایان رابطه در هر صورت آن تجربه ناخوشایندی برای هر دو طرف در یک رابطه عاشقانه است.
فردی که خود رابطه را تمام کرده است هیجاناتی مثل احساس گناه، عذاب وجدان، دلسوزی و احساس منفی در مورد خود مثل بی معرفتی، بی وفایی، سنگدلی و خشم را تجربه می کند و اما فردی که رابطه را به اجبار به پایان برده عواطفی مثل تحقیر شدن، طرد شدن، دوست نداشتنی بودن، خشم، تنفر، غم و عشق را تجربه می کند و البته به دلیل تنیده شدن هیجانات متفاوت اینکه دقیقا فرد چه حس هایی را تجربه می کند برایش واضح نیست و فقط شاید غم و عشق را با وضوح بیشتری ادراک کند در واقع پس از جدایی فرد آشفتگی فراوانی را تجربه می کند.
در مورد لزوم درمان توضیح دهید.
دکتر محسنی کبیر: بسته به میزان فراگیری، پایداری علائم ومیزان تخریبی که این علائم ایجاد می کند شکست عاطفی یا سندرم ضربه عشق می تواند الویت متفاوت برای درمان داشته باشد. به طور مثال فراگیری مرتبط بامرحله افسردگی می تواند به طور فزاینده وآزاردهنده ای در جنبه های مختلف زندگی در افراد دچار این نشانگان دیده شود. پایدار بودن و مقاوم بودن علایم می تواند در موارد حاد روزها و هفته ها و در موارد مزمن ماه ها و حتی سال ها ادامه یابد حتی فرد تا آخر عمر ممکن است هیج رابطه عاطفی دیگر را تجربه نکند.
این علائم اغلب در طول زمان افت و خیز دارند و بیماران پس از یک دوره بهبودی با برگشت شدید علائم روبرو می شوند بنابراین ممکن است از بهبودی کامل ناامید شوند و اینگونه تصور کنند که هیچ گاه از آن رهایی پیدا نخواهند کرد. میزان تخریب هم بستگی دارد که تا چه حد فرد در عملکرد اجتماعی یا حرفه ایی خود دچار مشکل شده است. بنابراین اگر نشانگان ضربه عشق فراگیر و پایدار باشد و همچنین عملکرد اجتماعی و حرفه ایی فرد را تخریب کند نیاز هست که از درمان دارویی و روان درمانی کمک بگیرد.
مرجع : خبرگزاری ایرنا