یادگار نویسی در آثار تاریخی، چهره ای زشت و نامناسب از از این آثار و فرهنگ مردم ارائه میدهد که علاوه بر آسیب های فنی به ابنیه تاریخی باید از آن به عنوان یک آسیب اجتماعی نیز یاد کرد.
یادگارنویسی روی آثار تاریخی در چارچوب پدیده ای جای میگیرد که امروزه از آن تحت عنوان (وندالیسم) یاد میشود. وندالیسم به معنای تخریب کنترل نشده آثار فرهنگی و باارزش یا اموال عمومی است که یک ناهنجاری اجتماعی به حساب میآید.
افرادی که از آثار باستانی دیدن میکنند اکثرا دو دسته هستند ، یک دسته کسانی که با شناخت کافی و مطالعه از این مکان ها بازدید کرده و دسته دوم کسانی که به صورت رهگذری و بدون آگاهی تنها به این منظور که اگر روزی آشنایی گذرش به آنجا افتاد اسم آنها را ببیند و در واقع با این حرکت می خواهند تنها ردپایی از خود به جا بگذارند.
کسانی که روی آثار تاریخی یادگاری مینویسند در واقع با مقوله میراث فرهنگی و ملی آشنایی نداشته و ارزش آنها را نمیدانند به طوری که زمانی که با ین دسته میراث برخورد میکنند به صورت فردی عمل کرده و شخصیت خود را بروز میدهند.هر فرد عضوی از جامعه است و جایگاهش در فعالیت های اجتماعی مشخص است ، به طوری که با فعالیت های جمعی و ارزش فرهنگی کاملا آشناست و میداند که در مقابل اثری قرار گرفته که متعلق به جامعه است . اما فردی که فارغ از جمع است به محض مواجه با این آثار میخواهد به نوعی خود را جمع بازشناسی و معنا کند.
قسمت عمده ای از واکنش این افراد در برخورد با آثار تاریخی ناشی از مسائل روانی و بروز ناخودآگاه افراد در موقعیت های مختلف است. حکاکی کردن و نوشتن یادگاری بر روی آثار تاریخی در واقع به جنبه روانی افراد باز میگردد چرا که در ناخودآگاه جمعی بشر کندن و خلق آثار وجود دارد. این دسته از افراد به دلیل نداشتن آموزش در مواجه با این آثار، خود را جزءای بزرگتر از آن دانسته و با کاهش تنش و هیجان در واقع خودش را جزء آن اثر ثبت و امضا میکند. افرادی که از اعتماد و عزت نفس کافی برخوردار نیستند با اینگونه واکنش ها چسپندگی روانی ایجاد میکنند تا کاستی های خود را بپوشانند. در واقع آثار و بناهای تاریخی یکی از راههایی است برای افرادی که نیازهای درونی ارضا نشده داشته به محض برخورد با این آثار بروز داده میشوند.
متاسفانه در چند روز اخیر شاهد وقوع این امر در مهاباد و بر روی دیواره های مسجد جامع (مسجد سور) و بنای سنگی فقرقا بودیم. امری ناخوشایند و نوعی از تعرض و تخریب آشکار آثار فرهنگی و تاریخی .مطمئنا کسانی که این عمل را انجام داده اند جزئی لاینفک از این جامعه بوده و بروز این رفتار جدا از بحث فردی و روانی جنبه اجتماعی نیز دارد. باید از خود بپرسیم که چرا و چگونه کسانی که از بطن این جامعه رشد کرده و در فرهنگ و تاریخ آن سهیم هستند سعی در تخریب این آثار میکنند. ذکر کردیم که جدا از بحث کمبود عزت نفس و ارضای آن (خودنمایی ) برای این افراد ،در بعضی موارد برای تفریح و سرگرمی و موارد دیگر ،نقش اجتماع نیز در بروز این رفتار دخیل است . جامعه ای که با فرهنگ خود بیگانه میشود آن را در برابر سایر فرهنگ ها ضعیف و شکننده میداند به طبع آن، خود کم بینی نیز در آن رشد میکند.به عنوان مثال جامعه ای که تحت تاثیر سریال های تلویزیونی ساخت کشورهای همجوار، پوشش، آداب و رسوم، فرهنگ و عرف ، و زبان خود را فراموش کرده و حتی نام و اسامی فرزندانشان را بر اساس شخصیت و داستان آن فیلم ها انتخاب میکنند ، بدون شک دچار سردرگمی و از خود بیگانگی شده و فرهنگ جوامع دیگر را بر فرهنگ خود ترجیع میدهد . امری که از آن به عنوان تهاجم فرهنگی یاد میشود.نتیجه چنین امری احساس کمبود به دلیل رشد در این جامعه به اصطلاح عقب افتاده و در نتیجه کمبود شخصیتی است. جامعه ای که خود را دچار این تناقض ببیند بدون شک نمادهای آن را نیز نشانه عقب افتادگی دانسته و سعی در تخریب آنها میکند تا به اصطلاح خود را امروزی تر نشان دهد.
نمیخواهم بحث به درازا بکشد به همین دلیل خلاصه میگویم یک جامعه برای حفظ خود و فرهنگش در این بحبوحه به اصطلاح جهانی شدن باید به تعریف همیشگی خود بپردازد.تعریفی از آنچه یک جامعه را میسازد که در این میان تاریخ و فرهنگ و آثار آن نقش اساسی دارند. برای رسیدن به این هدف باید به افراد جامعه اموزش داده و سعی در حفظ این آثار به عنوان نشانه وجود یک جامعه و ملت کرد. امروزه متولیان سازمان میراث فرهنگی کشور تلاش زیادی در راستای حفظ این آثار میکنند اما باید پذیرفت که امکانات ، بودجه و منابع مالی و ساز و کار لازم برای تحقق کامل این هدف وجود ندارد. بحث دیگر خلا قانونی در زمینه برخورد با مجرمان این حوزه است.اگرچه در قانون مجازات اسلامی تخریب آثار تاریخی که یکی از مصادیق آن یادگار نویسی است، جرم محسوب میشود و مجازات آن یک تا سه ماه حبس و پرداخت جزای نقدی است اما به طور عملی این قانون اجرایی نشده و ضمانتی برای آن وجود ندارد.
اما بهترین راهکار در این مورد آموزش جامعه و افراد آن است. آموزش حرفه ای و معرفی هوشمندانه به طوری که مردم با این آثار احساس قرابت کرده وآن را بخشی از هویت خود قلمداد کنند. آموزشی که با همکاری مراکز مختلف آموزشی - فرهنگی از قبیل آموزش و پرورش نهادهای فرهنگی ،صدا و سیما و سازمان آموزش عالی با سازمان میراث فرهنگی میباشد که در آن باید ملاحظات روانشناختی ، جامعه شناختی و جغرافیای تاریخی هر منطقه لحاظ شود.
در پایان یاداوری میکنم جامعه ای پویا و رو به رشد است که از گذشته خود با خبر بوده و بداند تاریخ و فرهنگ آن چگونه رشد و نمو پیدا کرده و با عبور از چه روالی به اینجا رسیده تا بتواند با درس گرفتن از اتفاقات گذشته و بر طرف کردن ضعف های موجود گام در ایجاد جامعهای بهتر بردارد. که در آن شاهد مواردی از قبیل یادگارنویسی بر ابنیه تاریخی وآلوده کردن محیط زیست(برای مثال حاشیه سد مهاباد و ریختن زباله های تفریح خانوادگی در آن) مغضلات ناشی از ترافیک و الودگی هوا و ... نباشیم.