تاريخ: ۱۳۹۵ شنبه ۴ دي ساعت ۱۱:۲۲ | بازدید: 1900 نظرات: 6 کد مطلب: 2540 |
فريا يونسى
شب یلدا، حركتی جالب از كانون همدلى دانشگاە علوم پزشكی كردستان دیدە شد كه بر خلاف دیگر دانشگاھھا در شھرھای كوچك استان همچون بانە و سقز و... كە روسای آنها بە تحكیم پست ھای ریاستشان می اندیشند و با كسانی نشست می گذارند كە در راستای تحقق پیدا كردن ھمین امر تداوم میز ریاست، یاورشان باشند؛ در اقدامى مردم پسند، زحمتكشان كانون، بستەھای غذايی و خوراكی را، ميان نيازمندان توزيع كردند.
تمام سخن ما شايد اين باشد كه لااقل وقتی نمیتوانیم در ھیئت نھادی چون دانشگاە، بە روشن فكری و روشن نگری در جامعە كمك كنیم و سیاست ھای خرد مدیران پوپولیست شھرھای كوچك را با خود ھمسو كنیم، بهتر نيست در صدد پیوند با اقشار بی بضاعت جامعه باشيم و شبانە از پشت درھای خانەھا، بە زنان و كودكانشان، مایحتاج زندگیشان را برسانیم؟
آنچه هر روز بيش از پيش نمك به زخم عميق جامعه ما ميزند، همين نشست های پوپولیستی با صاحب منصبانى است كه به خاطر بقاى خود هزار چهره به خود گرفته و هر لحظه به رنگى در مى آيند.
كسى نیست به اين بچەھای میزپسند بگوید: دانشجو دین گریز نیست، برادر. دانشجو دانش پذير است و بنيان دينى او هيچ دخلى به پژوهش محورى هايش ندارد. همين كارها را كرديم كه روى هر چه مدرك دانشگاهى است در اين مملكت قيمت گذاشتەایم و اگر جایی كسی از آن بضاعت برخوردار نبود كه مدارك آماده چند ده میليونى بخرد، به مدارك خورده پا در طول تحصيل قناعت مى كند كه هم هزينەشان كمتر است و ھم نیازی ھم بە دانش پژوھی ندارد.
این اواخر ھم كە كار بە جایی رسیدە كە دانشگاەھایمان ید طولايى در برگزارى شوهاى طنز و آواز در سايه شو من هاى دست دهم مملكت دارند و دريغا كه هنوز جايى به خبرى از جلسات نقد و بررسى كتابى در حوزه دانشگاه برنخورديم، چه برسد به اينكه از آقايان مقالەای مطلبى در ستايش روشن نگرى در جامعه بخوانيم و كمى روشن شويم. انگار قحط الرجال است كه چند بچه قد و نيم قد، تنها به اين دليل كه عصاى دست فلان مسئول يا وكيل و نماينده در سطح دانشگاه است و خوب بلد است چگونه جو را آرام كرده و همه را به خوبى و خوشى در كنار هم بخنداند؛ رئيس يا هيئت علمى دانشگاه ها شوند و هر كجا هم تقى به توقى خورد، خبرنگاران آماده خود را احضار كرده و نشست هاى تحكيم افزايشان را پوشش دهند كه چه دلسوزانه به دين محورى دانشجويانشان فكر ميكنند و حتى پا را فراتر هم گذاشته و به دين گريزى ديگر جوانان جامعه نيز خرده مى گيرند تا اين گونه و با اين منش همه را از خود راضى كرده باشند.
اگر پاى آمار و ارقام را به متونى از اين دست باز كنيم جز خجلتى مهلك در برابر تاريخ مسموم خود، به نتيجەای نخواھیم رسید. شاید نتیجە ھمین حركات مردم پسند دانشگاھیان است كە ھر خانوادەای در ھمین جامعە ما یكی دو بالشجو و بی كار در كنج خانەاش دارد. بالشجویانی كە سالھا قبل بر اساس ھمان نورم قدیمی علم محور در دانشگاەھا، ھم درس میخواندند و ھم جنبش ھای بزرگی در كشور طراحى میكردند كە ھمە میدانستیم ریشە اصلی آن در دانشگاه است و ھیچ محوری جز تفكرات يك دانشجو بر تداوم اين جنبش تاثير گذار نيست.
سوال اين نيست كه آن دانشجوها كجا هستند و چه بر سر تداوم آن جنبش انديشه محور آمد؟ بلكه بايد به آن اتفاقات نمادين پرت شدن دانشجو از پنجره هاى دانشگاه فكر كرد و در عوض پر شدن دانشگاه ها را از بالشجويانى ديد كه تا لنگ ظهر خواب بوده و شب هايى پر از جنگ و شادى را در كنار هم خواهند گذراند. انگار ميدانند تمام مشكلات يك دانشجوى امروزى با پول حل خواهد شد و هر گونه نگرانى در هر موردى بى مورد است.