در اصل و اساس مشکل واقعی وضعیت اسفناک معیشت و فرهنگ است .
معیشت جوانان و خانوارهایی که مستقیم اشتغالشان به مرز وابسته است و از راه داد و ستد و حتی کولبری و رنجبری که از سرناچاری و نداری مرز منبع ارتزاق ۱۰۰/۰۰۰ نفر میشود و به ناگاه بسته میشود .
وقتی بصورت کامل مرز بسته میشود و تنها آب باریکه ی مردم جنوب استان در شهرستانی بدون زمین های بایر کشاورزی و یا کارخانجات صنعتی و دارای محدودیت ارتباطی و جاده ای و همان هم بسته میشود چه انتظاری داشته باشیم که مردم به جنگل رحم کنند!
به همین سبب خیل عظیم بیکاران با ارتزاق از زمین های منابع ملی جهت پر کردن شکم خانوادیشان بر می آیند .
بخش دیگر هم زمینخواران هستند که با هر روشی اقدام به زمینخواری میکنند و یا شرکت های تعاونی که نام تعاون را با طاعون عوض کرده اند و خون مردم را در شیشه کرده اند.
در این وضعیت تقسیم و تخصیص بودجه در استان بصورت نابرابر و غیر اصولی و ناعادلانه صورت میگیرد و بزرگترین ضربه را سردشت در جنوبی ترین نقطه ی استان با دارا بودن ۹۳٪ جنگل های بلوط استان میخورد .
مشکلات و محدودیت منابع طبیعی بسیار زیاد است :
نیروی انسانی محدود
امکانات محدود
وسایط نقلیه نامناسب
نبود امکانات اطفاء حریق
عدم همکاری نزدیک با سمن ها
پراکندگی و صعب العبور بودن جنگل های سردشت
و و و و...
و نهایتا خود ما مردم ...
اگر تمام نظام بخواهد جلوی مردم را بگیرد موفق نمیشود چون چاره ی راه زور نیست ، زر نیست ، جریمه نیست، فرهنگ درست و ارزش و هنجار مناسب است.
امید است روزی خود مردم پاسبان همین جنگل ها باشند.