تاريخ: ۱۳۹۹ چهارشنبه ۶ فروردين ساعت ۱۱:۳۹ | بازدید: 1877 نظرات: 0 کد مطلب: 14425 |
صلاح عزیزیان
درحالیکه ویروس کرونا شهر مهاباد را به تعطیلی کشانده سالمندان این شهرستان در بیشتر خیابانها و میادین شهر در روزمرگی غرق شدهاند.
اگرچه در شرایطی که کرونا بیشتر شهرها را فرا گرفته، حضور در بیرون از خانه و تجمع بنا به هر دلیلی منطقی و پذیرفتی نیست، لیکن هر رویداد و معلولی حاصل یک یا چندین علت است.
باید توجه داشت بیشتر برنامههای فرهنگ سازی و آگاه سازی بر روی نسل جوان با استفاده از رسانهها و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی درجریان است، درحالیکه فضای ارتباطی سالمندان بیشتر چهره به چهره و حضوری است. در واقع سالمندان و پا به سن گذاشتهها از فضای شبکههای اجتماعی، رسانه به اندازه سایر ردههای سنی برخوردار نبوده و از اطلاع رسانیهای مربوط به کرونا بهرهمند نیستند.
پرواضح است سالمندانی که به زبان خارج از زبان مادری تسلط ندارن سهم اندکی از اطلاع رسانیهای صداوسیما و سایر برنامههای مربوط به فرهنگ سازی، آگاه سازی و آموزشی نصیب آنها میشود.
برای بررسی موضوع به میان آنها رفتم و در لابلای تهیه گزارش با انها هم صحبت شدم و به انتقاد، اظهار نظر و دیدگاهشان نسبت به وضع موجود گوش فرا دادم.
سالمندان مهابادی که روزانه در برخی میادین و مکانها تجمع میکند بیش از هرچی از گرانی میگویند و مدام کرونا را بر گرانی ترجیح میدهند، از بی تابی در منزل، نبود فضای ویژه برای سالمندان سخن میگویند.
چند نفری که ماسک زده بودند و دستکش بدست داشتند میگفتند 30 هزار تومان برای آن هزینه کردهام هیچ ویروسی از آن عبور نمیکند، برخی هم به آن باور نداشتند و برخی هم آنقدراز زندگی ناامید بودند کرونا و یا هر ویروس دیگری را با آغوش باز پذیرا بودند.
کسادی بازار موجب شده بود برخی از این افراد در طول هفته گذشته بدترین روزها را تجربه کنند وحتی برخیها هیچ درآمدی نداشته باشند.
وقتی صحبت از بازار میشد یا بغض در گلو داشتند یا فریاد اعتراض سر میدادند، آنها احساس میکردند مورد ظلم واقع شدهاند و کسی به فکر آنها نیست، بیشتر آنها ضمن انتقاد از گرانی بازار و نااگاهی از اپیدمی ها و ویروسها، کرونا را بر گرانی بازار ترجیح میدادند، در واقع آنها از مرگ نمی هراسند و احساس میکنند فراموش شدهاند.
غم نان و عدم حمایت بیمهای و درآمدی
کرونا حتی بر کسادی بازار تسبیح فروشان که اغلب آنها سالمند بودند کاملا مشهود بود و برخی از آنها چند روزی بود که هیچ گونه درآمدی حتی اندک نداشتند.
گفتگوهای بریده بریده آنها حاکی از آن بود که بسیاری از آنها برخلاف تصور بسیاری از شهروندان غم نان دارند و در درد دلهایشان بارها از عدم پشتوانه برای زندگی، امنیت زندگی و عدم حمایت سخن میگفتند.
بسیاری از افرادی که مشغول تسبیح فروشی بودن با بیان اینکه منبع درآمدی ندارند، کسب درآمد اندک روزانه را از دلایل اصلی حضور در میادین اعلام میکردند، در واقع بسیاری از سالمندانی که در میادین تجمع میکنند فاقد هرگونه بیمه و منبع درآمد و حقوق بازنشستگی هستند و حتی آنها هم به پایین بودن مبلغ یارانه و بالا بودن مخارج انتقاد داشتند.
تحت پوشش قرار نداشتن سالمندان مهابادی زیر چتر بیمه و سازمانهای حمایتی و ناتوانی در کارهای عادی بسیاری از آنها را به سوی تسبیح فروشی به عنوان تنها تخصص و علایق دوران کهن سالی خود سوق داده، اگرچه در بین سخنان آنها بیان نمیگردید اما رفتار و تأکیدشان بر تسبیح فروشی حاکی از آن بود که این افراد یا به این کار علاقه ویژه دارند و یا به آن به عنوان تنها مکان برای بسر بردن اوقات فراغت و روزانه استفاده میکنند تا ضمن هم صحبت شدن با هم سن و سالان خود روز را به شب برسانند و دست خالی به منزل نروند.
دست خالی مهاباد برای سالمندان
حسن تعلق و وابستگی به مکان تکراری جزو خصیصههای دوران کهن سال و سالمندی است که به سادگی نمیتوانند آنرا تغییر دهند و میادین شهر مهاباد به همچون فضایی تشکیل شدهاند.
در بسیاری از شهرهای جهان، فضاهای مناسب و مخصوصی با توجه به علایق و خصیصههای سالمندان در نقاط مختلف شهر بصورت پارک، میدانچه و پیاده رو ایجاد شده و به پاتوقی برای سالمندان تبدیل شده است و این امر از تجمع یکباره سالمندان تنها در یک مکان از شهر جلوگیری میکند و به تبع آن ساماندهی و یا اجرای برخی دستورالعملهای کرونایی آسانتر است.
بسیاری از افراد در این مکانهای استاندارد هم صحبتان خود را میِیابند و حتی وسایل و امکاناتی برای آنها فراهم شده است اما در این شهر وضع به گونهای است که شهروندان جوان نیز فاقد فضاهای مناسبی در سطح شهر میباشند و در این شرایط سالمندان به کلی فراموش شدهاند و در یک محل اجتماع میکنند و بیشتر یکدیگر را نظاره میکنند.
بیشتر پا به سن گذاشتههای مهاباد که بیشتر آنها فاقد تحصیلات و سواد کافی هستند نمیتوانند از برنامههای تلویزیونی استفاده نمایند و یا ساعتها در بین شبکههای مجازی زمان خود را بگذارنند و یا دست کم جدول و کتاب بدست بگیرند، بیشتر آنها از بی تابی در منزل و اشتیاق به هوای آزاد سخن میگفتند همواره این جمله مشترک را میگفتند«جایی نداریم کجا بریم؟ چکار کنیم».
بیان این جملات حاکی از آن است تاکنون زمینه و یا فضایی برای بسر بردن اوقات فراغت سالمندان و پا به سن گذاشتههای شهر مهاباد فراهم نشده و باید برای درک مسأله ویژگیهای روحی، سلیقهای، روانی و عقیدتی آنها را هم بررسی کرد.
سرخوردگی یا سپاردن خود به تقدیر
گفتگوهای کوتاه این افراد سرشار از تسلیم شدن به تقدیر بود به نحوی که قناعت پیشگی و باورهای دینی این افراد به نحوی سرگذشت آنها را تلسم کرده بود احساس میکردند کاری برای انجام ندارند، هدفی نمانده و زندگی زیبا ندارند.
اگرچه اعتراض جوانان همواره عریان و تهاجمی است اما سالمندانی که هیچ امیدی ندارند، سرخورده و افسرده همواره خود را تسلیم تقدیر یا همان مرگ میکنند.
زندگی پر رنج آنها پر از محرومیتها و اتفاقهای دردناک، جنگ، نا امنی، ظلم، ستم، گرسنگی و فقر است، بیشتر آنها از زندگی در این جهان فراری هستند و با سپردن خود به تقدیر، امیدی برای آرامش روحی ایجاد کردهاند.
ناآگاهی و لزوم ورود روانشناسان و خیرین سلامت به موضوع
بسیاری از افراد سالمندی که در این تجمعهای انسانی بدون دلیل حضور داشتند از مثال، تفسیر و مقایسه کرونا با برخی موضوعات دیگر همچون از بین رفتن بیماری با وضو، عدم تفاوت ویروس با زباله و پسماند، امتحان الهی و انکار استفاده میکردند و این امر ناشی از ناآگاهی آنها به اپیدمی و مشکلات مبتلایان بود به نحوی که بیشتر آنها تصور میکردند با این ویروس همانند یک سکته بی سر و صدا از جهان فانی به جهان واقعی منتقل میشوند، لذا ورود روانشناسان، پزشکان و شخصیتهای دینی تاحدود زیادی میتواند آنها را از این ناآگاهی نجات دهد و توصیههای انها را جدی بگیرند.
متأسفانه سالمندان به فضاهای مجازی، رسانهها، شبکههای اجتماعی دسترسی ندارند و تهیه گزارش از آنها صرفا برای افراد غیر از آنهاست تا کاری برای سالمندان انجام دهند.
از سخنان و اظهارنظرهای آنها یک چیز را میتوان استنباط کرد، سالمندان مهاباد اگرچه پیگیر نیستند و صدایشان به جایی نمیرسد اما آنها هم مطالباتی دارند که پاسخ داده نمیشود، امید به زندگی ندارند، سازمانهای حمایتی آنها را تحت پوشش قرار ندادهاند، منبع درآمد برای گذران زندگی ندارند و یا تحت پوشش بیمه نیستند، مکانی برای پیدا کردن هم صحبت ندارند، خدمات مشاور روانشناسی، بهداشتی و مذهبی ندارند و کم سوادی آنها موجب ناآگاهی شده است.
در شرایطی که نیروهای زیادی در موضوعات مختلف بصورت خیرخواهانه ورود کردهاند شاید با در نظر گرفتن تمام مشکلات مطرح شده لازم است متخصصین و مشاورین به موضوع ورود کرده حداقل آنها را ساماندهی کنند تا فاصله های بهداشتی را رعایت کرده و در صورت امکان ضمن ارائه مشاورههای بهداشتی ماسک و دستکش در اختیار آنها بگذارند و در آینده مطالعات ویژه بر وضعیت آنان صورت بگیرد و طرحهای علمی و اجرایی برای افزایش و بهبود کیفیت زندگی آنها در شهر پیاده گردد.
|