بهنام یکتای بیهمتا
بیست وپنجم اسفند است
کم کم صدای پای بهار میآید
چقدر صدای پایش آشناست!!!
دقیق مثل بیست و پنجم اسفند 66
همان تاریخ شوم لعنتی که حلبچه نتوانست نفس بکشد
یادمان نرفته که؟؟
رفته؟؟!!!
قتل عام بیرحمانهی صدام را میگویم و
ریزش گاز خردل و سارین و سیانوژن
خس خس سینهی تاریخ حلبچه را میگویم و
اصابت گازهای سمیو
ریزش اشک بشریت را
یادمان رفته؟؟؟!!!!
مرگ عمر خاور چی؟؟
مگر میشود فراموش کرد؟
به گمانم هرگز
وامسال هم تاریخ دارد تکرار میشود
اینبار کرونا خردل و سیانوژن شده و
پزشکانو کادر درمانی هم عمرخاورتاریخند
بااین تفاوت که عمر خاور حلبچه خواست جگر گوشهی خود را از چنگال مرگ برهاند و عمرخاورهای ما دارند عزیزان مارا جانی دوباره میبخشند
ماهایی که بیدلیل و گاهی از سرلجاجت و چشم و گوش بسته و بدون توجه به هشدارها در خیابانها پرسه میزنیم و گاهی همچون گذشته بانی تجمعاتیم بی انکه بدانیم
داریم صدام تاریخ میشویم
بیایید همپیمان شویم و نگذاریم این دیار بیشتراز این حلبچهو
پزشکان و کادر درمانی بیشتر از این عمرخاور و
ما بیشتراز این صدام شویم
بادرخانه ماندن سرور راباردیگر جایگزین سوگ برسرسفرههای هفتسینمان کنیم و امیدرا از حکیمان حاضر حاذق دیارمان دریغ نکنیم
بهار همان جامعه شاد و مسرور گذشته را میطلبد
التماس میکنم درخانه بمانید تا دیگر شاهد پرپرشدن عمرخاورهایمان و عزیزانمان نباشیم
صدای پای بهار میآید