تاريخ: ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۸ آذر ساعت ۱۰:۵۸ بازدید: 1338      نظرات: 1      کد مطلب: 13002

نگاهی بر نوع نگرش منتقدین بر حوادث اجتماعی و خطری کە واقعیت را در مقابل حقیقت قرار می دهد

سارا صادق زادە


 

در جهان توتالیتر معاصر، شکل تازەای از خردگرایی بر پایەی تکنولوژی شکل گرفتە کە شالودەی این تفکر را بر پایەی منطق جدید ریختە است. فرایندی کە عقل انسان را تنها در این حوزە خردمندانە می داند.

واقعیت امر این است؛ عقل ما امری عینی است نە ذهنی.

طبق تعاریف فلسفی، عقل نیروی شناخت انسان است کە با آن میتواند اندیشەی درست را از نادرست تشخیص دهد. کە همین قدرت تشخیص از نخستین شرایط انسان بودن و اولین گام در شناسایی واقعیت بە شمار می آید.

بر پایەی همین معادلە، ذهن انسان برای حقیقت ارزش قائل است.

و اما حقیقت چیست؟

امروزە در ذهن ما حقیقت چیزیست کە دائم در معرض تهدید اندیشەهای تکنولوژی زدەی صنعتی قرار می گیرد مبانی ویرانگری کە انسان را در مقابل طبیعت، چیزها ومکانها قرار می دهد و در این کشاکش، واپس ماندگی جوامع و انسانِ مغلوب، نشانی از پیروزی این مبانی( اندیشەهای تکنولوژی زدە) دیدە میشود، مبانی ویرانگری کە خطر نابودی نیز بە همراە دارد.

بر پایەی این نظریەی افلاطون کە می گوید: "در جامعەای کە حکیمان فرمانروایی کنند بردگان شایستگی خواهند داشت تا حقیقت را چون ارزشهای ثابت ریاضی بە دست آورند" 

 می توان گفت: در جامعەای کە مردمانش برای رسیدن بە حداقلهای زندگی ( آرامش، آسایش و رفاە ) کوشش می کنند و مجالی برای اندیشیدن نمی یابند؛ یک بخش معادلە مجهول می ماند.

در واقع حقیقت حالتی برای اندیشیدن و روشنگریست و تنها در ذهن اندیشمند طرح و تحقق می یابد. و متاسفانە واقعیت این است؛ انسان امروزی برای بە دست آوردن حداقلها، حقیقت زندگی را از دست دادە است و در قلمروی بستەی کار، تولید، توسعە و... توجیهی خردمندانە پیدا کردە است کە شالودەی آن بر پایەی اندیشەهای تکنولوژی زدەی صنعتی شکل گرفتە است.

بررسی شکل سنتی تفکر و جنبەهای منطق تکنولوژی، جنبەهای متضادی را در هنگام وقوع حوادث آشکار می سازد.

با این واقعیت کە ذهن آدمی برای حقیقت ارزش قایل است و فکر امری شخصی بە شمار می آید، این تضادها غیرقابل بیان می شوند و برای هماهنگی با نظام موجود در جامعە مسکوت می مانند. بنابراین شخص پیوستە در جدال با طبیعت،مکانها و چیزها در کشاکش می ماند.

حقیقتی کە ذهن را در خود میگیرد با واقعیتی کە درست یا نادرست آن بە عوامل بستگی پیدا می کند، روابط و مناسبات می تواند آن را در قالب منطقِ توجیهی، در مقابل هم قرار دهد.

 تصور چنین حقیقتی کە با کلمات و رفتارهای توجیهی شکل تازەای بە خود می گیرد روح انتقادی و تجرد یافتە را از حوزەی عمل خارج و تفکر انتقادی را غیر سازندە و حتی ویرانگر می خواند.

 چنین جامعەای انسانها را بە چیزهای عادی و بی ارزش مبدل می سازد کە موجودیت خود را در آنچە بە خود وابستە میدانند می یابند.

نحوەی ارتباط با جامعە در وسایل ارتباط جمعی و در حوزەی تفکر شخصی و مدرک گرایی خلاصە می شود قلمروی خاصی کە فرد را در اختیار می گیرد و عملا آزادی فکری را از او سلب و تفکرش را بر نیازمندیهای درست و نادرست تقسیم بندی می کند. البتە آزادیهای گمراە کنندەای هم برای تفکر فردی در نظر گرفتە می شود کە مانند ارزش گذاری کالایی نرخ گذاری می شود.

خطر چنین ارزش گذاری جامعەای را کە بە دنبال چارە جویی دشواریهای خود است را بە نابودی می کشاند.

  باید پذیرفت در چنین جامعەای کە معنویات بشر بە امکانات مادی زندگی تنزل یافتە و فرهنگ متعالی انسانی جزئی از فرهنگ مادی بە شمار می آید مفهوم حقیقی اخلاقی و فرهنگ عالی خود را از دست دادە و در قالب تراژدی کە تعالی روح و بلند پروازی فکری در آن از میان رفتە است زندگی را در زندە بودن توجیە می کند.

بخش دیگری از این تراژدی، عدم تساوی انسانها و رنج و مشقتی مضاعف است کە در قالبهای گوناگون همچون جنسیت، قومیت، باور و... انعکاس می یابد. چنانکە آثار و علائم آن جایگاە، زمان و مکان را هم تغییر میدهد و بنابر نقش و محتوا، نیازمندیها و حوائج، شرط تامین سایر خواستها می شود.

ما اکنون در جهانی زندگی می کنیم کە دنیایی از ارتباطات بر اذهان حکمرانی می کند و بیان اندیشە بە گونەایست کە می تواند واقعیت را در چند فعل و فاعل و صفت بە نابودی بکشاند و با عناصر افسون کنندە و سخنان مرسوم آگاهی ببخشد و تفاوت حقیقت و واقعیت، هستی و ماهیت و تاثیر آنها را تعریف کند. در این میان حتی رابطەای دیالکتیک برابر وجود ندارد و در حقیقت شکل رابطەها بر یک دور تسلط گرایانە محدود می شود.

بنابراین انگشت اتهام بسوی فردیت، جامعە را بە تمامی زیرورو می کند زیرا فرد در تنگنای واقعیت گرفتار شدە است در حالی کە آزادی فردی و خصوصی برای شکل دادن بە زندگی خصوصی و جمعی حقیقی را نداشتە است.

اینگونە ارزش گذاریها نمی تواند در راە بهبود معنویت فردی و مصلحت اجتماعی گام بر دارد.

در جامعەی تکنولوژی زدە و در قلمروی تکنیک، بار دیگر پرداختن بە مسائل اخلاقی با توجە بە علل غائی، منطقیست کە نادرستی آن آشکار است زیرا تفسیر در آرامش گونەایست حال آنکە در مواجە گونەای دیگر.

مهندسی روانکاوانەی رویدادهای اجتماعی باید با در نظر گرفتن حقوق فردی و بر پایەی واقعیت ها انجام پذیرد.

و اما سوال اینجاست: چرا مهندسین روح بشر ( بدترین تعبیر روانکاوی) در جامعەی تکنولوژی زدە، انگشت اتهامشان بە سوی فردیت و اخلاقیات نشانە می رود؟!

حال آنکە قوانین، نظامات، رویدادها و بسیاری چیزهای دیگر نتیجەی قهری فعالیت همەی نیروهای اجتماعی است.




ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران

0
0
پاسخ به این اظهارنظر

۱۳۹۸/۹/۱۹
سلام. ببخشید منظور شما چیست؟ چرا با زبان ساده و قابل فهم، مسایل را بیان نمی نمایید؟

نظر خود را براي ما ارسال كنيد