در قسمتی از کتاب «شهریار کوچک» اثر «آنتوانت دوسنت اگزوپری»، وقتی شهریار کوچک داستان ما در سفر به سیارهی اول، با پادشاهی تنها ملاقات میکند، پادشاه برای فرار از تنهایی ملال آور و طولانیاش از شهریار میخواهد که پیش او بماند و به او وعدهی انتصاب به سمت وزیر دادگستری میدهد، اما شهریار کوچک نمیپذیرد و به پادشاه پاسخ میدهد: «اینجا کسی برای محاکمه کردن وجود ندارد!»
پادشاه به شهریار میگوید: «خودت را محاکمه کن. این کار مشکلتر هم هست. محاکمه کردن خود از محاکمهکردن دیگران خیلی مشکل تر است. اگر بتوانی در مورد خودت قضاوت درستی داشته باشی، معلوم میشود یک فرزانهی تمام عیاری».
نمیدانم در سالهای آینده، «محمدمهدی شهریاری» در خصوص عملکردش در استان آذربایجان غربی چه قضاوتی خواهد داشت و چگونه خود را به پای میز محاکمه خواهد کشید، اما شواهد و قرائن نشان میدهد که مهدی، بر خلاف بسیاری از استانداران اسلافش از این محکمهی وجدانی، سربلند بیرون خواهد آمد.
در اینکه منتقدان امروزی شهریاری دوربین هایشان را روی نیمهی خالی لیوان زوم کردهاند و کاری به نیمهی پر لیوان ندارند شکی نیست، منتقدانی که گمان میرود هیچگاه به سراغ محاکمهی خویشتن نرفتهاند و تمام فکر و ذکرشان، یافتن سوژههایی به منظور جنجال سازی و سیاه نمایی در خصوص وضعیت مدیریتی استان آذربایجان غربی است! منتقدانی که تا چند روز پیش ادعا میکردند: اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور میخواهد در چند هفتهی آینده، یکی از استانداران استانهای شمال غرب کشور را تغییر دهد و مشخصا منظور آنها محمدمهدی شهریاری بود.
اما جهانگیری که چهارشنبه و پنجشنبه مهمان آذربایجان غربی بود و از نزدیک شرایط استان را رصد میکرد، آب پاکی را روی دستان منتقدین ریخت، جهانگیری طی سخنانی شفاف روند توسعه در آذربایجان غربی را جدی و چشمگیر ذکر کرد.
او همچنین با مثبت خواند حضور شهریاری در استان تاکید کرد: «با وجود ایشان یک جریان توسعهای قوی در آذربایجان غربی شکل گرفته است». جهانگیری با صحه گذاشتن به خروج استان از انتهای جدول شاخصهای توسعه و بهبود چشمگیر وضعیت، طرح های اجرا شده و در حال اجرای استان را گویای روند مثبت توسعه آن دانست.
جهانگیری در حضور کوتاه خود در آذربایجان غربی با هوشمندی تمام به یکی از مشکلات اصلی عقب ماندگی استان اشاره کرد و عنوان کرد: «در این استان تنوع اقوام و مذاهب ظرفیت خوبی است و نیاز است تا از این ظرفیت در مدیریت و توسعه آن استفاده شود». اشارهی مقام دوم دولت به استفاده از این ظرفیت درحالی اتفاق میافتد که سالهای طولانی آذربایجان غربی توسط حلقهی انحصاری، بسته و تک قطبی اداره شده است، مدیریتی که محصول مشخص آن وضعیت فاجعه بار سالهای اخیر استان بود.
اما این همهی ماجرای سفر اخیر معاون اول رئیس جمهور و تعدای دیگر از وزراء و معاونین رئیس جمهور به آذربایجان غربی و کارنامهی استاندار نیست، استانداری که منتقدانش هرجا کم میآورند با بازی کردن با کلمات و درست کردن ترکیبهای تازه، سعی در جبران مافات دارند، یکی از این واژگان، استاندار غیر بومی و مهمان است، واژهای که در یک کلیت تصویری تکه تکه از کشور به نمایش میگذارد و نحوهی ادارهی مملکت را فدرالی نشان میدهد!
ماجرا وقتی جالبتر میشود که استاندار غیر بومی! در جلسهی ستاد احیای دریاچهی ارومیه، فاش میکند؛۱۵۰ میلیون متر مکعب آب زرینه رود به منظور شرب به آذربایجان شرقی سرازیر میشود و صرف امورات کشاورزی میشود.
وی سینه سپر میکند که ۲۰۰ میلیون مترمکعب حق آبه آذربایجان غربی از رود ارس، سر از استانهای همجوار در میآورد.
اکنون سوال اساسی این است که کسانی که ادعای دلسوزی، بومی بودن و حتی مادری آذربایجان غربی را دارند، کجا هستند؟ این افراد به کدام مرض لاعلاج چشم دچار شدهاند که عکس استاندار با مستر تستر را در حاشیهی بازدید شهریاری از یک مراسم معمولی میبینند، اما میلیونها متر مکعب آب مردمان آذربایجان غربی که صرف توسعهی کشاورزی استانهای همجوار میشود را نمیبینند!
داستان ندیدنهای این افراد بظاهر بومی! به حق آبه دریاچه ارومیه و حق و حقوق قانونی مردمان این استان از این مایهی حیاتی ختم نمیشود، ندیدن مبارزهی تمام عیار شهریاری با مافیای سوخت استان و بازگشت میلیاردها تومان به بیتالمال و بهبود شاخصهای اشتغال، سرانهی بهداشت، ورزش ، آموزش و ... را نیز به مرض نابینایی اقتضایی اضافه کنید، تا راست و دروغ گفتهها آنها بیشتر مشخص شود.
تکلیف خود قضاوتی شهریاری با وجود رسیدن شاهدهایی مانند: جهانگیری، لاریجانی، وزراء و حتی بیشتر نمایندگان آذربایجان غربی در مجلس که عملکرد و حرکات نمایندهی عالی دولت در استان را زیر ذره بین قرار دادهاند، مشخص است، شاهدهایی که در یک نمونهی دیگر جهانبخش محبی نیا نمایندهی مردم میاندواب، شاهیندژ و تکاب، دیروز او را سرآمد استانداران کشور خواند.
اما داستان شهریار کوچک یک بُعد تاریک هم دارد، زرشک طلایی و روسیاهی طرف دوم این داستان در پای میز محاکمهی دشوار وجدان خویش، در آیندهای نه چندان دور به منتقدانی میرسد که ادعای بومی بودن داشتند و یا کور بودند و یا همیشه نیمهی نه چندان خالی لیوان را میدیدند!