در چهل سال گذشته به استثنای چند سال محدود در اوایل پیروزی انقلاب، سبک مدیریت ارشد در استان آذربایجان غربی، متدی ناکارآمد و پسگرا با ترکیبی متغیر از رانت و امنیت بوده است، با گذشت زمان از میزان چاشنی امنیتی در مدیریت استان کم و سهم رانت در این معجون افزایش پیدا کرده است، اکثریت کارشناسان و صاحبنظران بر این مسئله اتفاق نظر دارند که مسبب وضعیت نابهنجار و ته جدولی کنونی استان در شاخصهای توسعه و رتبههای صدر جدولی در انواع آسیبهای اجتماعی، نتیجهی این شیوه در ادارهی استان است.
«آبراهام مازلو»؛ بنیانگذار نظریهی سلسله مراتب نیازها، عقیده دارد که سازمانها در هر لحظه دو انتخاب بیشتر ندارند، مازلو انتخاب اول را حرکت به سمت جلو و به سوی رشد و انتخاب دوم را عقب گَرد به سمت امنیت، ذکر میکند.
استان آذربایجان غربی از استانهای مستعد به منظور انتخاب دوم مدیران است، ترکیب متنوع نژادی، استراتژی غالب در ادارهی استان را در طول زمان به قومیت هراسی به بهانهی حفظ امنیت، تغییر داده و این استراتژی غالب، سالهاست که فرصت هم مرزی با سه کشور منطقه را به تهدید تبدیل کرده است.
بدون شک این شرایط جغرافیایی خاص و طبیعت ممتاز و تنوع قومیتی در طول تاریخ میتوانست منشاء جذب گردشگران داخلی و خارجی و توسعهی صنعت توریسم در استان باشد، صنعتی که علاوه بر تحول اقتصادی باید باعث جذب سرمایه گذاری میگردید و به تنهایی به عنوان یک عامل غالب، میتوانست به ارتقای بسیاری از شاخصهای توسعه در استان کمک کند.
اما در عمل آنچه در استان آذربایجان غربی تا کنون اتفاق افتاده است کاملا بر عکس نتایج مورد انتظار است، کارشناسان شرایط وخیم کنونی استان را آش شلم شوربایی میدانند که بیشتر از آنکه بر پایهی ظرفیتهای بکر و خدادادی استان پخته شده باشد، محصول تنگ نظری و به نحوی قبضهی قدرت، جهت سوء استفاده از مواهب آن( رانت) ارزیابی میشود.
در حالیکه با این اوضاع، آذربایجان غربی میتوانست قطب گردشگری کشور و حداقل سه کشور همسایه با نزدیک به ۱۰۰۰ کیلومتر مرز مشترک باشد و از طریق این صنعت در کنار ظرفیتهای معدنی و تجاری، رتبههای ممتاز جذب سرمایه گذاری و به تبع آن اشتغال کشور را داشته باشد، چرا این امر مهم محقق نشده است؟ و حلقهی مفقودهی این زنجیر چیست؟ حلقه مفقودهای که در همهی این سالها علیرغم ماهیت کذایی که دارد، آثار آن خام فروشی، فقر ، بیکاری و محرومیت مردم استان بوده است.
امنیتی نشان دادن فضای آذربایجان غربی و ساختن تصاویر ترسناک از قومیتها و مذاهب آن بر خلاف روح ساری و جاری در همزیستی مسالمت آمیز مثال زدنی موجود در استان، شاید تنها دلیل این عقب ماندگی و عدم توسعه یافتگی باشد که از یک طرف سرمایههای استان را به خارج از آن هدایت میکند و در حالت حادتر باعث فرار سرمایهگذاران خارجی نیز شده است.
در دوسال اخیر فضای مدیریتی آذربایجان غربی با آمدن یک ارادهی فسادستیزی تکانی خورده است و پیاده سازی سبک جدید ادارهی استان به انسداد بسیاری از مجاری رانت و فساد سیستم دورهمی ادوار قبلی منجر شده است، این انسداد به معنی کم شدن چاشنی رانت در آش مدیران پشت پرده است، مطلبی که به هیچ عنوان به مذاق این افراد که اکنون پوستشان کلفت شده است و صاحب ثروت و تریبون و رسانه و منصب هستند، سازگار نیست و بیگمان در صدد جبران آن بر خواهند آمد.
از طرف دیگر این تلطیف فضا باعث رشد سرمایهگذاری در انواع پتانسیلهای موجود در استان شده است که طبق آخرین آمار در شش ماههی ابتدای سال جاری ۲۰ هزار میلیارد ریال توسط بخش خصوصی ذکر شده است.
یکی دیگر از مصادیق این تلطیف فضا، خبر «محمد حضرتپور»؛ شهردار ارومیه از جذب یک سرمایهگذار خارجی با سرمایهای بالغ بر ۳ هزار میلیارد ریال در یک پروژهی مشارکتی با شهرداری این شهر است، رقمی که با یک احتساب سرانگشتی معادل با ۶۰۰۰ اشتغال براورد میشود و بدون شک در بهبود فضای کسب و کار در ارومیه و حتی استان آذر بایجان غربی تاثیرگذار خواهد بود.
صد البته یکی از الزامات بدون چون و چرای جذب سرمایهگذاری، امنیت است، هیچ عقل سلیمی در یک فضای نامطمئن، میرا و با ریسک بالا حاضر به هزینه کردن نخواهد بود و مخصوصا اگر ارقام این آوردهی شخصی بالا باشد، با کمترین امواج منفی عطای سود سرمایهگذاری را به لقای مخاطرات آن خواهد بخشید، باید این نکته را هم پذیرفت که امروزه، سرمایهگذاران با توجه به شرایط رقابتی در میدان جذب سرمایه، چندان هم بی مشتری نیستند و امکان جذب آنها در کوتاه ترین زمان ممکن امری معمولی تلقی میشود.
همانطور که در ابتدا ذکر شد با قطع شدن دستهای پشت پرده از چاشنی رانت مدیریت استان، تعادل آش شلم شوربای قدرت سنتی برهم خواهد خورد و البته این عدم تعادل باید به نحوی با افزایش چاشنی امنیتی نشان دادن فضای استان جبران شود، پروژههایی از این دست با مشارکت سرمایهگذاران خارجی و با ضریب اشتغال بالا در نوع خود باب طبع عالیجنابان سایه نشین نیست،
بیگمان پوشیدن لباس هویت و سر دادن فریاد وامصیبت شهر فروشی و خاک فروشی و شرف فروشی به منظور فراری دادن رقیب از میدان و ادامهی تکتازی یک سناریوی تکراری است که نمایش آن هیچ جای تعجبی ندارد.
هوچیگرایان قومیتی به منظور حفظ اقتدار و انحصار خود بر اقتصاد استان، راهکارهای فراری دادن سرمایهگذاران را به خوبی میدانند و تا زمانیکه خود مردم آذربایجان غربی اقدام به شناسایی، رسوایی و حذف این افراد نکنند، اسب زمامداری هوی و هوس از طریق تهییج و دوقطبی سازی خواهند تازاند.
به راستی ۳ هزار میلیارد ریال پول در برابر سرمایههایی که این افراد از استان فراری دادهاند رقمی نیست، این اعداد در برابر کارخانههایی که با پول متمولین آذربایجانغربی در تهران و اصفهان و تبریز و دیگر نقاط کشور ساخته شده است، قطرهای در برابر دریاست، در برابر مشارکتهای اقتصادی سرمایهگذاران استان در ترکیه و عراق و اقلیم کوردستان و جمهوری آذربایجان و ارمنستان و ... رقمی به غایت ناچیز است.
با این استثناء نقض قاعده ممکن نیست، بگذارید این سرمایهگذار هم به ترکیه و ارمنستان و آذربایجان و یا تهران فرار کند، تا هنگامی که قاعدهی کلی جذب سرمایهگذاری در استان بر ریل قانون قرار نگیرد، با استثناء و مستثنی کاری از پیش نمیرود.
و این داستانی است که در خلال ماجراهای آن، عدهای هر روز فربه تر میشوند و حال و روز مردم آذربایجان غربی، فقر و کورههای آجر پزی و کولهبری و در یک نگاه کلی، محرومیت است.
کرد هراسی، ترک ستیزی، ارمنی گریزی، آشوری انکاری، داستان واقعی مردم آذربایجان غربی نیست، حکایت این مردم دوستی، برادری، عشق، صمیمیت و همزیستی و صلح و قرابت است و این افسانهها، ساخته و پرداختهی اذهان متعفن افرادی است که کاسبیاشان از فروش جهل و نشانی دکانشان در بازار قومیتگرایی، راستهی تفرقه افکنان است.