تاریخ: ۱۴۰۴/۸/۲۲
فهرست بازیگران فیلم Cry to Heaven به کارگردانی تام فورد
این فیلم اقتباسی از رمانی با همین نام اثر آن رایس است

این فیلم اقتباسی از رمانی با همین نام اثر آن رایس است

بازیگران این فیلم عبارت‌اند از:

  • نیکولاس هولت
  • آرون تیلور جانسون
  • ادل
  • کیارن هایندز
  • جرج مک‌کی
  • مارک استرانگ
  • کالین فیرث
  • پل بتانی
  • اوون کوپر
  • دنیل کوین توی
  • هانتر شیفر
  • جوزفین تیسن
  • تندیوه نیوتن
  • تئودور پیرین
  • داریا مک‌کورمک
  • کسین بیلتون
  • هاوک هانمن
  • لوکس پاسکال
  • از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد
  • گریه به سوی آسمان

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

«گریه تا بهشت» رمانی از نویسنده آمریکایی آن رایس است که توسط انتشارات آلفرد ای. ناپف در سال ۱۹۸۲ منتشر شد. داستان در ایتالیای قرن هجدهم اتفاق می‌افتد و مسیر دو همکار غیرمنتظره را دنبال می‌کند: یک نجیب‌زاده ونیزی و یک استاد کاستراتو از کالابریا، که هر دو سعی در موفقیت در دنیای اپرا دارند.

خلاصه‌ای از داستان رمان

"گریه تا بهشت" که در ایتالیای قرن هجدهم اتفاق می‌افتد، بر دو شخصیت تمرکز دارد: گوئیدو مافئو، یک دهقان زاده، که در شش سالگی برای حفظ صدای سوپرانو خود اخته می‌شود، و تونیو ترشکی پانزده ساله، آخرین پسر یک خانواده اشرافی از جمهوری ونیز ، که پدرش، آندره‌آ، عضو شورای سه نفره لا سرنیسیما است. اگرچه گوئیدو در نوجوانی ستاره اپرا می‌شود، اما در هجده سالگی، مانند بسیاری از اخته‌شدگان، صدای خود را از دست می‌دهد. پس از یک اقدام به خودکشی، او معلم موسیقی در کنسرواتوار ناپل می‌شود. از سوی دیگر، تونیو متوجه می‌شود که برادر بزرگترش کارلو به دلیل شرمسار کردن خانواده تبعید شده است. اگرچه آندره‌آ تلاش می‌کند کارلو را از خانواده جدا کند، کارلو پس از مرگ آندره‌آ بازمی‌گردد و نقشه می‌کشد تا جایگاه اصلی خود را بازیابد. او با آشکار کردن اینکه تونیو در واقع پسر نامشروع اوست، تونیو را اخته می‌کند و او را به همراه گوئیدو برای تحصیل به ناپل می‌فرستد .

اگرچه همه در ونیز تمایل دارند باور کنند که کارلو پشت اخته کردن اوست، تونیو نمی‌تواند او را به این جنایت متهم کند زیرا انجام این کار منجر به انقراض خانواده ترسکی می‌شود. پس از کمی تعمق، او تصمیم می‌گیرد در ناپل بماند و زیر نظر گویدو تحصیل کند و انتقام را تا زمانی که کارلو و مادرش (که او نیز معشوق کارلو و بعدها همسر او بود) بچه‌دار شوند، به تعویق بیندازد تا نسل خانواده تضمین شود.

با قدرت صدای سوپرانوی تقریباً غیرانسانی تونیو، گویدو از افسردگی‌اش بیرون می‌آید و او را به عنوان یک دانش‌آموز نمونه می‌پذیرد. تونیو در درس‌هایش به سرعت پیشرفت می‌کند. گویدو همچنین تونیو را به اجرای برخی از ساخته‌های اصلی‌اش وا می‌دارد که کم‌کم مخاطبان کنسرواتوار را تحت تأثیر قرار می‌دهد .

تونیو، به نوبه خود، برای کنار آمدن با وضعیت کاستراتو بودنش تقلا می‌کند؛ در ذهن خودش، او «کمتر از یک مرد» است. در ابتدا، حتی معاشرت با دیگر کاستراتوها برایش دشوار است. با گذشت زمان، او با پسر کاستراتو دیگری به نام دومنیکو رابطه عاشقانه برقرار می‌کند و پس از رفتن دومنیکو، با خود گویدو. او بر هنرستان تسلط پیدا می‌کند - علاوه بر اینکه یک دانش‌آموز نمونه است، خیلی زود با تمام پسران همسن خود دوست می‌شود و به نوعی رهبر و محرم اسرار آنها می‌شود.

تونیو همچنین تحصیلات خود را در شمشیربازی و سلاح گرم ادامه می‌دهد، که به گفته گویدو، او را به یک "قهرمان" برای همکلاسی‌هایش تبدیل می‌کند، به خصوص پس از آنکه در دفاع از خود، دانش‌آموزی را که قسم خورده بود او را بکشد، می‌کشد. از آنجایی که او به عنوان یک جنتلمن بزرگ شده بود و از آنجایی که نسبتاً دیر اخته شده بود، برخلاف ژست‌های زنانه‌تر پسران اخته ، همچنان مانند یک مرد رفتار می‌کند . با وجود اینکه او یک اخته است، حتی اشراف محلی نیز به او هم به عنوان یک حریف تمرینی و هم به عنوان یک دوست احترام می‌گذارند.

با این حال، گویدو و دیگران باید نقشه بکشند تا تونیو را بالاخره از کنسرواتوار بیرون بیاورند و به صحنه بیاورند. پس از اولین اجرایش، گویدو و تونیو برای اولین اجرای اپرایش به رم سفر می‌کنند . در آنجا او حمایت یک کاردینال قدرتمند به نام کالوینو را به دست می‌آورد و با یک کنت قدرتمند از فلورانس به نام دی استفانو دوست می‌شود. اگرچه او به خاطر نادیده گرفتن ستاره اپرا، بتیچینو، تقریباً از صحنه بیرون رانده می‌شود، اما موفقیت بزرگی را به دست می‌آورد و هم او و هم گویدو آینده‌ای روشن در پیش دارند. تونیو حتی با یک زن اشرافی و بیوه انگلیسی به نام کریستینا عاشق می‌شود و ظاهراً او را به جایگاه سابقش بازمی‌گرداند.

با این وجود، تونیو نمی‌تواند از میل انتقام از کارلو رهایی یابد. پس از داشتن دو فرزند از کارلو، مادر تونیو، ماریانا، می‌میرد. کمی بعد - و قبل از اجرای اپرای ماردی گراس - آدمکش‌هایی که توسط کارلو فرستاده شده‌اند سعی می‌کنند او را بکشند. تونیو برخلاف میل همه دوستانش، قسم می‌خورد که به موقع برای اپرای عید پاک برگردد، اما سپس ناپدید می‌شود.

در ونیز، کارلو به یک آدم بدبخت و الکلی تبدیل شده است. تونیو با لباس مبدل زنانه (ترفندهایی که برای اپرا یاد گرفته بود)، موفق می‌شود پدرش را "اغوا" کند و او را به دام بیندازد. کارلو که مست شده، نه تنها لعنت می‌کند که دیگر هرگز به ونیز برنگردد، بلکه می‌خواهد جای تونیو را بگیرد و شهر را فاسد و محدود می‌یابد. اگرچه قول می‌دهد که دیگر هرگز به تونیو آسیبی نرساند، اما در اولین فرصتی که پیدا می‌کند، سعی می‌کند او را بکشد. در پاسخ، تونیو سرانجام کارلو را می‌کشد. سپس او به نزد دوستانش بازمی‌گردد و بالاخره می‌تواند زندگی خود را به طور کامل دنبال کند.