آبانماه سال ۸۴ طی مسافرتی که به کشور کویت داشتم به همراه جمعی از دوستان یمنی و اروپایی چند ساعتی که خدمت دکتر طارق سویدان از اندیشمندان بنام دنیای اسلام و نظریەپرداز در دنیای ابداع و نوآوری رسیدیم. بنده باتوجه به پیشینهای که از فعالیتهای هدفمند و موثر ایشان داشتم به شخصه در خصوص هدفمند بودن و تبعات مخرب بی هدفی پرسیدم و ایشان در جواب، نکاتی را در این خصوص یادآوری کردند که نظر به اهمیت ذاتی آن و جهت استفاده بەطور مختصر به هدفگذاری میگردد:
عناصر تولید:
۱- تولید در هر زمینه ای جدایی از علم و آگاهی به مهارتها برمیگردد. برای نمونه زبان انگلیسی مهارت است چرا که زبان علم و زندگی و سیاحت است.
مهارتهای برنامه ریزی، اتخاذ تصمیمهای کلان، فن سوال و پرسش، مدیریت تیم کاری، قدرت واگذاری مسوولیت به دیگران و مهارتهای ویژه برحسب موقعیت کاری، از مهمترین شاخصهای مهارت محسوب میشوند. لذا اگر کسی توانایی انجام کاری به لحاظ نبود آگاهی و یا فقدان مهارت نداشته باشد قادر به تولید نخواهد بود؛ اما نکته مهم این است کە قبل از اینکه تولید به میزان آگاهی و داشتن معلومات وابسته باشد، محصول و نتیجه مهارتها است.
مهارتهای اثرگذار:
فن بیان
فن آموزش دادن
فن مصاحبه های رسانه ای
فن تالیف
فن روزنامه نگاری
۲ _تمرکز
تولیدگر در راستای رسیدن به اهداف روشن، بیان رسا و اتخاذ تصمیم درست، به تمرکز ذهنی نیاز دارد. آمار نشان میدهد تمرکز در یک زمینه کاری و قبل از پرداختن به کار دیگری،کارایی و اثرگذاری آن به مراتب بیشتر است.
۳_زمان
بدیهی است تولید نیازمند زمان است. تولیدی بزرگ زمان بیشتری را می طلبد. طبعا کسی که بیشتر به امور اجتماعی میپردازد تولیداتش در مقایسه با کسی که بیشتر وقتش را صرف هدفش مینماید کمتر خواهد بود. در یک چارچوب کلی میتوان گفت: تولید باکیفیت عالی ایجاب میکند که انسان تولیدگر از مشغولیتهای اجتماعیش در حد توان و امکان بکاهد و از افراط و زیادەروی در پیگیری فوتبال و سریالهای تلویزیونی و شبکه های ارتباطات اجتماعی بپرهیزد.
۴_هدفمندی
کسی که ضمن برخورداری از تمرکز ذهنی و بدنی خوب، از مهارت و قدرت خوبی هم بهرهمند است اما چون هدفی را ترسیم و تعریف نکرده است نمیتواند تولیدگر خوبی باشد. بنابراین تولیدی بدون هدفی اساسی قابل تصور نخواهد بود.
چه بسا خیلی از مردم فعالیتها و مشغولیتهای گوناگونی داشته باشند اما با این اوصاف احساس خلا دارند و به تعبیری حلقه ای گمشده دارند. طبعا حق دارند نگران باشند؛ چرا که چرخ زندگیشان با سرعت هرچه بیشتر گذشته و هنوز درجامیزنند!
حلقه ی گمشدهی خیلی از مردم اهداف کاری و پروژهای تعریف شده نیست؛ بلکه نقشه زندگی است که در آن اهداف وجودشان نهفته است و به تعبیری "هر کسی را بهره کاری در جهان آورده اند"
انسان هرگز طعم واقعی سعادت و طعم تولید حقیقی را نمیچشد مگر آنکه فعالیتهای روزانهاش را در مسیر اهداف بلندمدت سوق دهد و مدیریت نماید. در این صورت است که یاد میگیرد در جواب برخی خواسته های افراد بگوید: نه! چون در ورای آن بله ای وجود دارد بزرگتر از آن!
بنابراین حقیقت تولید معادله ای چند وجهی است و متشکل از توانایی، تمرکز و زمان مشروط برآنکه هدفمند باشد.