کلنگ زنی و افتتاح دو برنامهی پیوسته و عجین با سیستم مدیریت روز ایران هستند، دردل تقویم هایی جلالی و جمالی! و کمالی! مناسبتهای فراوانی و ایام فرخندهای برای تجلی حس این دو حلاوت مخصوص ذائقهی مدیران، مابین هفتهی دولت الی هفته ملت [که البته هنوز در تقویم نتوانستهاست جایگاهی برای خود دست و پا کند]، وجود دارند که مدیران را دست به کلنگ و قیچی میکنند.
به جرات میتوان اذعان کرد زیباترین این مراسمات، آنهایی هستند که کلنگ بر زمین زده نمیشود و قیچی گلوی روبان را نمیبرد، اما صرف نظر از بعد خشونت آمیز بریده شدن گلو و زخمی کردن زمین، چرا این بعد قضیه زیباتر است؟
جواب ساده است؛ چون نه گفتن جرأت می خواهد! نبریدن جرأت میخواهد، کلنگ نزدن جرأت میخواهد و کلا همرنگ جماعت نشدن و در خلاف مسیر آب شنا کردن دل و جرأت خاص خود را میخواهد و سیستم تملقگرای گزینش مدیران این جرأت را بر نمیتابد.
سالهاست که سیاست «آسته بیا، آسته برو که گربه شاخت نزنه»، استراتژی غالب بر سبک مدیریت انفعالی کشور است، سیاستی که نفس هرگونه خلاقیت، تغیر، تحول و متفاوت اندیشیدن را در گلوی سازمان خفه میکند و باعث تکرار یک روند تجربهی ناموفق با کمترین هزینهی ظاهری میشود، البته که باید اعتراف کرد بروز روزمرگی در سازمانها اگرچه از منظر پوستهی پدیدهها کم هزینه است اما در دراز مدت نتایج فاجعه باری برای سازمانها و کشور دارد.
هر وجدان بیدار و آگاه اگر توفیق حضور در چند برنامه از این دست مناسبتها را داشته باشد، بدون شک با نگارنده همراه خواهد بود که بسیاری از این روبانها که قیچی میشوند در پس پنهان پرده در حقیقت پروژهها ناتمامی هستند که علیرغم صرف بودجههای سنگین و تخصیص اعتبارات کامل و حتی گاهی بیشتر، اما هنوز بخشی از آنها به سرانجام نرسیده است و یا در عمل کیفیت لازم و مورد انتظار را ندارد.
در حوزه کلنگ زنیها اما وضعیت بحرانیتر است، به دلیل هزینهی کم اولیهی کلنگ زنیها که شامل یک عدد کلنگ امانی و مقداری کج و چند جعبه شیرینی و تعدادی آبمیوه ارزان قیمت پاکتی است، اشتیاق برای کلنگ زنی بیشتر است، بلافاصله لحاظ کردن ارقام و اعداد ریالی پروژه که در اکثر موارد هنوز ردیف و محل تامین اعتبار آن مشخص نیست، در ترازنامهی خدمات جناب مدیر ، شوق دست به کلنگ شدن را صد چندان دلپذیرتر نشان میدهد!
یک بررسی اجمالی در میدان عمل پروژههای کلنگ زنی شده نشان میدهد که بسیاری از آنها به علت مشکلات سادهی از قبل چاره اندیشی نشده، مانند: عدم تکلیف سند و وجود معارض، نداشتن ردیف اعتباری، تغیر سلیقهی مدیریت جدید سازمان، در محدوده نبودن و مشکلات تغیر کاربری به تاریخ پیوستهاند، نمونههایی از هرکدام از این مشکلات به حدی زیاد است که نگارنده نیازی به ارائه مصادیق نمیبیند.
یکی از سابقههای درخشان و در نوع خود جالب "کلنگ نزنی" به سیدحسن هاشمی، وزیر سابق و با شهامت بهداشت کشور در مراسم آغاز ساخت بیمارستان ۱۸۰ تختخوابی فوق تخصصی سوانح و سوختگی در زمین مقوفه عمیدی در تهران بر میگردد که در آن مراسم هاشمی با وجود کمبود تخت و بیمارستان برای بیماران سوانح و سوختگی در کشور و علیرغم انجام مراحل مقدماتی کار، به علت مخالفت برخی از ساکنان و رعایت حال مردم این منطقه، کلنگ ساخت این بیمارستان را به زمین نزد.
محمدمهدی شهریاری؛ استاندار آذربایجان غربی نیز در سفر اخیرش به شهرستان تکاب علیرغم هماهنگی های انجام شده برای کلنگ زنی سالن سرپوشیدهی چند منظوره ورزشی، به دلیل خارج از محدودهی شهری بودن زمین آن، اجازه نداد این پروژه کلنگ زنی شود، شهریاری ضمن قول کلنگ زنی یک سالن ورزشی مجهزتر با جانمایی بهتر در آیندهی نزدیک، تاکید کرد که همواره دغدغهی محرومیت زدایی از چهره تکاب را داشته است.
صرفنظر از تجزیه و تحلیل پشت پردهی این جانمایی غلط که ممکن است اغراض و متامع گروه وافرادی را تامین میکرد، تمکین به قانون و رعایت کردن دقیق آن از وظایف اصلی مجریان بشمار میآید که با توجه به این اصل، بار منتی از طرف استاندار بر دوش مردم نیست، نکتهای که در ارائهی این الگوی رفتاری از طرف محمدمهدی شهریاری قابل تقدیر است، تسری این الگو به زیر مجموعهی مدیران تحت امر استانداری است که در برابر پشت پردهها، زیاده خواهی و متامع سودجویان و ذینفوذان سیاسی و اقتصادی، و از همه مهمتر در برابر هنجار شکنان، قدرت "نه کفتن" داشته باشند و بجای کلنگ تزویر و ریا و دروغگویی کلنگ صداقت و قانون در دل زمین بکارند.
مخالفان شهریاری حرکتهای فساد ستیزانه و اصلاحگر این مدیر با تجربه و دیپلمات را ناشی از شوآف و نمایش بظاهر مصلحت آمیز وی میدانند، صد البته حتی اگر این اصلاحات اساسی را شو آف هم بنامیم، شو آفی که منافع اکثریت مردم را تامین میکند و بصورت متناوب تکرار میشود خود نعمتی است که مانند نقمت بر سر مفسدان نازل شده است و منافع مادی ناشی از رانت و جایگاه تکصدایی-تک قدرتی آنها را در ساختار سیاسی استان بشدت تهدید میکند.
البته از زاویهای دیگر؛ این طرز تفکر از تعصبات خشک قومیتی نشأت میگیرد، بدون شک فارغ از تعصبات قومی، باید شهریاری را در شمار مدیران تکنوکرات قلمداد کرد که شعار و عمل توأمان و همراستا دارند، مدیری که حضورش موهبتی برای استان آذربایجان غربی است، موهبتی که در مدت دو سال حضور شهریاری با تضعیف حداکثری باند جرثومهی فساد و تقویت نخبگان و فعالان مدنی و سیاسی واقعی، صادق و دلسوز آذربایجان غربی همراه بوده است.