بیست و دوم فروردینماه بههمراه خانواده در کنسرت هنرمند توانای کرد «عدنان کریم» شرکت کردم، اگرچه قیمت گزاف بلیط نتوانستهبود مانع از حضور حداکثری مردم در سالن شود اما در یک نظر جای طیف وسیعی از مردم کمبضاعتتر در سالن خالی بود، بیشتر کسانی که آمده بودند یا متمول بودند و یا عاشق، به نوعی میتوان گفت کنسرت مختص داراها بود که تعدادی هم مردمان فرهنگی در لابلای جمعیت برای خود جایی دست و پا کرده بودند، پشت صحنه، حلقهای از افراد خودی و محرمتر وجود داشتند که بازار عکس و سلفی و امضایشان گرم بود، بدون اجازه و بدون رعایت کردن نوبت و البته با التماس و گاها فشارهای فیزیکی به استاد به کارشان مشغول بودند، خانمی میانسال با لباسی مرتب به همراه دخترک چهار، پنچ سالهی معصومش که معلوم بود با هزار ترفند خود را به آنجا رسانیده است با صدای لرزان که هیجان از کلماتش موج میزد گفت: "خیلی خوش آمدید، دل ما را روشن کردید، من و خانوادهام قربانت شویم، این دختر کوچکم فدای یک لحظهی شما استاد....."
اجازه بدهید چند روز به عقبتر برگردم و از ابتدای ماجرا این مسئله را کمی بازتر کنم.
در فروردینماه بهار امسال، «عدنان کریم» هنرمند اهل اقلیم کردستان عراق مهمان شهر مهاباد بود، عدنان که متولد سال 1963 در روستای «ژاژڵهی شارباژێڕ» در شهر سلیمانیه عراق است از سال 1992 کردستان را ترک کرد و همراه همسر و سه فرزندش در شهر اوپسالای کشور سوئد زندگی می کند، از این هنرمند خوشصدای کرد تاکنون چند آلبوم منتشر شده است، سبک غالب بر اکثر آلبومهای عدنان، موسیقی سنتی است که اشعارشان با وسواس و دقت کامل از شاعران مشهور کلاسیک کرد انتخاب شدهاست، بنوحی در کنار شعر کلاسیسم کردی یک روح معتدل مردمی نیز در اشعار منتخب این خواننده کرد جریاندارد.
عدنان در کارنامه خود کنسرتهای مختلف با همکاری هنرمندان سرشناس را روی صحنه بردهاست که از میان آنها به همکاری مشترک با گروه کامکارها و خانم تارا جاف میتوان اشاره کرد، تقریبا میتوان اذعان کرد که مشهورترین تراک این خواننده کرد آهنگ زیبای شب یلدا از آلبومی به همین نام است که شعر آن غزلی بسیار لطیف و زیبا از حضرت نالی شاعر گرانمایه اهل سلیمانیه اقلیم کردستان است.
تن صدای مخملی خاص عدنان کریم به همراه ریتم ملایم غالب بر آهنگهای وی از وجوه تمایز آثار او در برابر سایر هنرمندان معاصر موسیقی کردی محسوب میشود.
اجرای کنسرت عدنان کریم با همراهی ارکسترای فلارمونیک مکریان مهاباد به سرپرستی استاد کاوه فقیهزاده در بیست ویکم لغایت بیست و سوم فروردین ماه سال جاری با حاشیههایی همراه شد که نگارنده لازم دانست یاداشتی در راستای واکاوی و علل این حواشی و به منظور تنویر افکار عمومی منتشر کند.
با توجه به رزومه هنرمند عدنان کریم که در ابتدای یاداشت به بخشی از آن اشاره شد بدون شک جایگاه این هنرمند مردمی مشخص و محرز است که انتقاد از حواشی برنامه و عکس العملهای رفتاری بخشی از جامعه در قبال این کنسرت قطعا نمیتواند به منزله زیر سوال بردن درجه هنری ایشان و یا کم ارزش کردن پایگاه مردمی این هنرمند محبوب کرد تلقی شود، در حقیقت انتقاد از شیوه برگزاری کنسرت و به تبع آن مواجه بخشی از افکار عمومی با هنرمند مختص به عدنان کریم نیست و نخواهد بود، واکاویی چرایی و تنظیم رفتار حرفهای در برابر این رخدادها درونمایه و هدف غایی از این یاداشت است که امیداست خواننده گرامی با صبر و حوصله تا آخر با نگارنده همراه شود و از آن بهره لازم را ببرد.
لازم به ذکر است که مهاباد از لحاظ غنای فرهنگی از دیر باز به مهد شاعران، نویسندگان ، ادیبان و هنرمندان اشتهار داشته است، درخشش چهرههای هنری بزرگ در تمامی حوزهها نشان از ظرفیت بالای این شهر در هنرپروری دارد، اساتید بزرگی همچون ماموستا وفایی ، استاد هیمن، استاد هژار ، ماموستا محمد ماملی، محمد قاضی و ...که هرکدام به تنهایی در حوزه فعالیت خود یک قطب فرهنگی محسوب میشوند موئید این نکته هستند که مهاباد همیشه در حوزه فرهنگ حرفی برای گفتن داشتهاست، در میان اصحاب قلم و هنرمندان در قید حیات اساتیدی همچون عزیز شاهرخ، قاسم موئیدزاده، صلاحالدین خدیو، صلاحالدین آشتی، احمد بحری، ابراهیم قادری، احمد اسلامی، اسماعیل شاهی، مصطفی محمودی، رسول کریمی و ....همه و همه بیانگر ظرفیت بالای فضای ادبی و هنری مهاباد هستند.
نکته جالب در این خصوص عدم بسنده کردن هنرمندان و هنروران و نویسندگان به حفظ فضای صرف فرهنگی خالی در این شهر است، تولید محتواهای فاخر در تمامی حوزههای هنری و ادبی از نکات برجسته حاکم بر موقعیت فرهنگ این شهرستان است، انتشار مجله ، گاهنامه، کتاب تولید فیلم، برگزاری نمایشگاه ، گالری و کنسرت در کنار انجمنهای قوی حوزههای تخصصی از دیگر خصوصیتهای بارز فضای فرهنگی مهاباد به شمار میآید.
بر اساس خصیصه ذاتی حوزه فرهنگ، به خودی خود در امتداد این فضای فاخر هالهای از ژستهای روشنفکری عمومی به وجود میآید که باعث رشد و توسعه مطالبات عمومی و توجه بیشتر افکار عمومی به حقوق شهروندی خواهد شد، موئید ادعای نگارنده وجود و فعالیت طیفهای مختلف سیاسی و مدنی در گذشته و رشد بیسابقه نهادهای مردم نهاد سطح شهرستان در حال حاضر است، با یک تحقیق میدانی این فضای روشنفکری بوجود آمده را میتوان در سطح پارکها ، سالنهای آمفیتاتر، کتابخانههای عمومی، قرائت خانهها و محفلهای ادبی و هنری به راحتی جستجو کرد و دید.
اکنون با وجود همه نکات مثبتی که ذکر شد، سوال این است که چرا فضای فرهنگی و هالهی روشنفکری متاثر از این فضا تبدیل به رفتار فرهنگی عمومی نمیشود؟
استقبال غیر متعارف از طیفهای مختلف هنری و ادبی بیانگر چیست؟ در همین راستا دلیل انزوا و عدم استقبال افکار عمومی بومی از هنرمندان و نویسندگان مطرح سطح شهرستان در زمان حیات از کجا نشأت میگیرد؟ با تمام احترامی که نگارنده برای استاد عدنان کریم هنرمند خوشصدای کرد قائل میباشد به هیچ عنوان نمیتواند عکسالعمل بخشی از افکار عمومی را در مواجهه با پدیده حضور ایشان در مهاباد به عنوان یک رفتار متعارف فرهنگی بپذیرد.
بخش اول این ناهنجاریهای رفتاری به خود مردم برمیگردد، در کشوری که نمایندگان مجلس برای گرفتن عکس سلفی با موگرینی، فرستاده ویژه اتحادیه اروپا از سر و کول هم بالا میروند، قطعا یکجای کار میلنگد و نمیتوان از عموم مردم انتظار بیشتری داشت، غلبهی اینگونه رفتارهای هیجانی و هجوم برای عکسهای یادگاری و سلفی گرفتنهای مکرر در حالی از ابتدا تا انتهای حضور هنرمند در میان مردم تکرار میشود که در کشورهای دیگر سازوکار و نظام تعریف شدهای برای این امورات در حاشیه تمرین و برگزاری مراسم از قبل برنامهریزی میشود.
بخش دوم این چالش را میتوان در رفتار غیر حرفهای مدیران اجرایی برنامه جستجو کرد، عدم پیشبینی سازوکار نحوه مواجهه با طرفداران این هنرمند نیز از نکات قابل تامل در حاشیه حضور عدنان کریم در مهاباد بود، مجریان با درست کردن یک سد از طیف محدودی از همشهریان در اطراف خواننده ، بصورت ناخواسته فضای عدم دسترسی عمومی به هنرمند را تشدید کردند، این شدت و حدت نیز به گونهای رقم خورد که عطش دیدار و گرفتن امضاء و عکس با هنرمند را چند برابر کرد، بطوریکه حتی در شب اول برگزاری کنسرت شاهد چیدمان یک ردیف از صندلیهای اضافی برای افراد خاص و خارج از سیستم بلیط فروشی و حتی ظرفیت اسمی، در ردیف اول سالن وحدت شهرداری بودیم.
بخش سوم و بسیار مهمتر چالش فوق متاثر از عملکرد حوزه حاکمیتی فرهنگ کشور است، عملکرد نهادهای متولی فرهنگ و بلاخص دولت در چند دهه اخیر به گونهای رقم خوردهاست که اکثریت مردم نحوه تقابل و تعامل با رویدادهای فرهنگی را فراموش کردهاند،بدونشک بخشی از ذوق زدگی و ذوقمرگی به وجود آمده در اطراف فضای حضور عدنان کریم در مهاباد ناشی از محرومیت عمومی از رویدادهای فرهنگی از این دست است، هفت خوان صدور مجوز برگزاری کنسرتهای بومی و سنتی و رخدادهای فرهنگی و لغو مکرر آنها با برچسبهای واهی و بهانههای ارزشی به اندازهای در چند دهه گذشته تکرار شده است، که حتی برخورد بخش روشنفکر جامعه و عکسالعمل رفتاری آنها در برابر این رخدادها هیجانی است، به گونهای که در مورد اخیر نیز شاهد رفتار نامتعارف بخشی از مردم فرهیخته شهرستان در مواجهه با این حضور بودیم.
سانسور، تبعیت از سیاست حذف شادی از مراسمات، نگاه تهدیدی به مراسمات مختلط و خودسانسوری و محتواگریزی مردمی نیز چالشهایی هستند که مانند تابویی اصل مراسمهای فرهنگی را در احاطهی خود گرفتهاند، به گونهای که گاها حاشیهها را برای مخاطب از متن دلنشینتر جلوه میدهند و ناهنجاریهای رفتاری را در تقابل با مناسبتهای فرهنگی تشدید میکنند.
در نقطهی مقابل هنرمندانی مانند هنرمند خوب کرد «عدنان کریم» که اینگونه پرشور و بینظیر مورد استقبال قرار میگیرند، هنرمندان ، شعراء و نویسندگانی وجود دارند که از جنس و سنخ مردم شهر مهاباد هستند، افرادی محقق، دانشمند، صاحب سبک، خوشفکر، با ذوق و قریحهی مثالزدنی، با تولید محتوای موثر ، خاک گود فرهنگ خورده و حتی باشهرت جهانی و منطقهای، افرادی که هر روز از کنارشان رد میشویم، آنها را ظاهرا شاید میبینیم و در باطن نمیبینیم، هیچگاه با اجازه و حتی بدون اجازه با آنها عکس نگرفتهایم، آنها را افتخار ملت ننامیدهایم و قدر بودنشان را نمیدانیم، تا روزیکه دیگر نیستند، آنوقت بت میشوند، برایشان خاطره تراشی میکنیم، عکسمان را کنار عکسشان فتوشاپ میکنیم و با افتخار همشهری میخوانیمشان،دو سه دهه بیشتر از کوچ همیشگی ماملی و هیمن و هژار نمیگذرد، بقول قیصر امینپور « گاهی چه زود دیر میشود!»،انگار همین دیروز بود همین دور و برها بودند، در کوچه صدای آواز قطارهی ماملێ میآمد؛
«خاکی کووچەی یارەکەم ئیکسیری ساغی و ژینمه
جوانی رۆخسارو و نیگاری هێزی ئەژنۆ و تینمه
هەر وهکو پووش و پەڵاش کەوتووم له کووچەی یاردا
گێژه لووکەش نام فرێنێ چوونکه کەعبەی دینمه»
و ماموستا هێمن "غروب پاییز" را نجوا میکرد؛
«لە ئاسۆیەکی دوورە دەست
ئاوابوو زەردەی پاییزی
دەتگوت بووکێکی بێ نازە
پەردە جێ دێڵێ بە زیزی»
و استاد هەژار حماسهشعر بلند "عقاب" را فریاد میکشید:
«ڕاستە خۆ بۆ سەر و هەر بۆ سەرچوو
هـەردی جـێهـێـشت و لە هەوران دەرچوو
قەل هەزار ساڵــێ ژیـا بـەو تەرزە
سەرنەوی و، هێشتە هـەڵـۆ هەربـەرزە»
به واسطهی کارم هر صبحگاه در خیابان استاد مجدی با مرد پا بهسن گذاشتهای برخورد میکنم که از شیوه لباس پوشیدن معلوم میشود از آن کُردهای اصیل است، بر خلاف قدرت سحرانگیز صدایش، قامتی کمی کوتاه دارد، چرخ و تابی به سبیلهای خاکستریاش داده و آرام آرام قدم بر میدارد، چنان در دریای افکار و غوطهور است که بعضی وقتها دلم نمیآید حتی با یک سلام این فضای صمیمیی درونیاش را بشکنم، کمتر کسی است که با ترانه «کابوکی»، «آوات»، «از دست عشق» و «زمانهی» این هنرمند مردمی خاطره نداشته باشد، تسلط بیچون و چرای او به موسیقی و قطارههای کردی از این هنرمند باوقار استادی بیبدیل ساختهاست که مهمانانی فرهیخته را از دور و نزدیک روانه محضرش میکند، دم غروب اگر کذارت به مغازهاش افتاده باشد میبینی که دور و برش خلوت است و استاد مشغول مطالعه است، استاد «عزیز شاهرخ» جواهری در شهر است که خوشبختانه در قید حیات است و هنوز دست سیاه خاک نتوانستهاست او را از مردم مهاباد برباید، سالهاست که بسیاری از مردم مهاباد در انتظار طنین چریکهای این هنرمند خوشالحان در شهرشان هستند و افسوس از اراده و همتی، این در حالی است که چندی پیش ایشان در شهر سردشت کنسرتی برگزار کرد که با استقبال بینظیر مردمی روبرو شد، یک پیشنهاد مشخص نگارنده به متولیان و مجریان حوزه فرهنگی شهرستان مهاباد برگزاری کنسرت موسیقی عزیز شاهرخ به گونهای است که اقشار مختلف مردم توانایی تهیه بلیط و حضور در آنرا داشتهباشند.آرزویی که بر دل مردم مهاباد ماندهاست و ممکن است با امروز و فردا کردن در مرحله پیلهی حسرت بماند و به پروانهی پرواز آواز از آشیانه حنجره شاهرخ تبدیل نشود!
در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که پدیده «ذوق مرگی» یا «غش» در تقابل با هر طیف از هنرمندان و اصحاب قلم پدیدهای مزموم است، صدالبته رد این پدیده به معنی بیاحترامی و دیده نشدن هنرمندان و ادیبان نیست، مردم کرد مردمانی مهماننواز، خونگرم و با محبت هستند که در مواجهه با مهمان همیشه روی طلای سکه وجودشان را نشان دادهاند، وظیفه مردم در قبال مشاهیر حوزه فرهنگ و هنر حفظ تکریم و برخورد گرم صمیمانه در یک جاده دوطرفهاست بطوریکه شأن و منزلت خود آنها هم زیر سوال نرود، از طرف دیگر وظیفهی روشنفکران در قبال مردم آگاهی بخشی و بنیانگزاری زیرساختهای رفتاری صحیح در قبال ارتباط افکار عمومی و اصحاب فرهنگ و هنرمندان است به گونهای که مخاطب آداب مواجهه، نحوه ابراز احساسات و هیجان و شیوهی تجلیل در زمان حیات هنرمندان، نویسندگان و شعراء را بدانند تا خدای ناخواسته در زمان مرگ آنها مجبور به جبران مافات با ارزش گزاری مبالغه آمیز و ریختن اشک تمساح نشوند.