تدریس رسمی بە زبان مادری نیز همانند بسیاری دیگر از گرەها مشخص نیست در نهایت باز خواهد شد یا خیر و تا این لحظە نیز هیچ چشماندازی از اجرایی شدن اصول مرتبط در قانون اساسی در بخش مرتبط با آن یعنی وزارت آموزش و پرورش وجود ندارد اما آنچە تجربە شدە اینست کە تا کنون هیچکدام از دولتهای گذشته در این رابطه اقدامی عملی انجام ندادەاند تا سایر مردمان ساکن در جغرافیای ایران با زبان خود بخوانند و بنویسند. طبق اصل 15 قانون اساسی، خواندن و نوشتن سایر اتنیکها بە زبان مادری آزاد است و مشخص نیست ایندست قوانین و اصول اساسی تا کِی متروکە خواهند ماند و گردوخاک روی آنرا میپوشاند.
خواندن و نوشتن از حقوق بنیادین و ابتدایی محسوب میشود و طبق تمامی کنوانسیونها، معاهدات و میثاقهای بینالمللی واعلامیەهای حقوق بشری، لازم است تمامی شهروندان از آن منتفع گردند. دولتها موظفند شرایط را برای آموزش رایگان کە همچون حقوق ابتدایی شناختە شدە فراهم آورند و در این میان آموزش بە زبان مادری نیز در قانون اساسی ایران گنجاندە شدە است تا شهروندانی کە زبانی جدا از فارسی دارند بتوانند با زبان و ادبیات مختص بە خود بخوانند و بنویسند، اما تا کنون چنین شرایطی فراهم نشدە است.
نیازی نیست دنبال دلایل عدم کار با این اصول و قوانین، یا منشأ آن گشت چراکە دلایل امنیتی و تصور اینکە تدریس بە زبان مادری تهدیدها و عواقبی منفی بەدنبال خواهد داشت تعیین میکند سرمنشأ ایندست تصمیمات بە احتمال قوی برخی نهادهای محافظەکار هستند. در سال 1395 یکی از رجال سیاسی ایران از آشتی ملی سخن بە میان آورد اما با این بازخوردها مواجە گشت کە: کسی با کس دیگری قهر نیست تا چنین مبحثی مطرح شود. اما آموزش بە زبان مادری تنها یکی از دلایلیست در کنار دەها دلایل دیگری همچون تبعیض در اختصاص بودجە و توسعۀ اقتصادی استانها بە یک میزان، کە باعث شکاف و تیرگی روابط میان دولت و مردمانی با زبان و نژادهای مختلف گشتە است.
در هرکدام از کشورهای جهان کە قوانین مرتبط با احقاق حق خواندن و نوشتن بە زبان مادری برای سایر زبانها اجرا شدە میزان رضایت مردمی بیشتر، و میزان بازدهی علمی حاصل از آن نیز قابل توجە بودە است. جدا از مکالمۀ روزمرۀ مردم کە بە حفظ زبان میانجامد، ادارەکنندگان مملکت نیز بایستی از طریق حفظ آثار فرهنگی و چاپی، یا از طریق آموزش و پرورش از تضعیف سایر گویش و زبانهای دیگر جلوگیری کنند کە طبق قانون دولت مسئول است تا با اجرای اصل 15 قانون اساسی به وظیفۀ خود عمل کرده باشد.
در میان برنامەهای تحلیلی سال 1394 کە توسط یکی از رسانەهای تهران پخش میشد، نظر رسانە چنین بود کە یک اپیدمی جهانی است زبانها و گویشها بەمرور زمان در یکدیگر حل خواهند شوند و تنها چند زبان اصلی باقی خواهد ماند. اما برخلاف نظر این رسانە، در بیشتر کشورهای جهان بویژە کشورهای مترقی، مردم با کمک دولتها از این پدیدە جلوگیری کردەاند تا هویّتها گم نشوند چراکە زبان یکی از برگهای اصلی شناسنامۀ یک ملت است. این رسانە در تهران نوعی از توجیە برای عدم وجود ایدەای کە از محو سایر زبانها و گویشهای محلی و منطقەای جلوگیری کند را بیان میکرد و این نظریە تنها میتواند سرپوشی باشد برای کاستیها و تمهیداتی کە در این زمینە انجام نگرفتە است.
چنانچە از طریق رسانەهای استانی، گویندگان، زبانهای منطقەای را بەدرستی تلفظ کنند و از بکارگیری برخی کلمات و آواهای مربوط بە سایر زبانها خودداری کنند کمهزینەترین و ابتداییترین راە حل مناسب را انتخاب کردەاند اما آنچە مشاهدە میکنیم عدم رعایت آن و رفتاری متفاوت است؛ گویندگان رسانەهای محلی در رادیوها وشبکەهایی کە برای ساکنان استانها اختصاص دادە شدە یا خود آنرا رعایت نمیکنند و یا این سبک بە آنان تکلیف شدە کە طوری صحبت کنید تا شنوندگان سایر زبانها نیز متوجە شوند، کە این سبک بسیار اشتباە و مخرّب است.
یا برخی بەگمان اینکە دخیل دادن واژەهای بیگانە در میان زبان مادری نمودِ تسلط وی بر آن زبان دیگر است، زمینە را برای نابودی زبان خود فراهم میآورند؛ این رفتار توسط کسانی عادی اما ناآگاە و یا توسط نویسنگان و هنرمندانی کە آگاهانە بە آن میپردازند بەچشم میخورد با این تفاوت کە دستۀ دوم نقش بیشتری در این فرهنگسازی وارونە خواهند داشت و نوعی از به رُخ کشیدن تواناییهایشان است بە رُقبا.
مقولۀ حفظ زبان مادری در جوامع سنتگرا نسبت با جوامع مدرن متفاوت است بگونەای کە در جوامع سنتگرا بە سبب بستە بودن محیط و کاربرد کمتر رسانەهای اجتماعی زبان مادری بهتر حفظ شدە و کلمات کمتری از زبانهای بیگانە در آن رخنە کردە است اما این مقولە در جوامع مدرن بە دلیل موجی از شبکەهای اجتماعی کمی سنگینتر و پیچیدەتر است. در جوامع مُدرن که روابط گستردهتری با سایر جوامع وجود دارد وظایف بیشتری روی دوش نویسندگان، هنرمندان، فعالان مدنی و رسانەای سنگینی میکند؛ این اقشار از جامعە مدام در حال ارتقای سطح فرهنگ، آموزش و بازتولید فرهنگ صحیح و ارتقای سواد رسانەای مردم هستند.
در جوامع مدرن با تکیە بر همان شبکەهای اجتماعی و حُسن استفادۀ ابزاری از آن برای حفظ زبان مادری بهترین شیوۀ مقابلە با تهدیدات تضعیف زبان مادریست؛ چنانچە گردانندگان شبکەهای اجتماعی زبان مادری را بعنوان زبان اصلی انتخاب کنند و افراد جامعە نیز آنرا در مکالمات و پیامهای نوشتاری بکار گیرند آسانترین گزینۀ دمدست را برای حفظ هویت خود از این طریق انتخاب کردەاند. همچنین صحبت کردن با زبان مادری با کودکان و تشویق بە تلفظ صحیح کلمات توسط آنان از بدیهیترین وظایف والدین است، موردی کە در برخی خانوادەها رعایت نمیشود و همین امر باعث قطع شجرۀ خانوادگی خواهد شد و پس از چند نسل آثاری از آن شجرە باقی نخواهد ماند تا در نسلهای آیندە با افتخار از آن نام بردە شود.
بسیار ضروریست تا والدین مستمراً پیگیر نحوۀ آموزش کودکانشان در مهدکودکها و مراکز آموزشی باشند؛ هرگاە متوجە شوند فرزندشان واژەهایی غیرمتعارف و نامأنوس بکار میبرند پیگیر شوند و بویژە از گردانندگان مهدها و دبیرانشان بخواهند تا بر آموزش به زبان مادری تأکید داشته باشند. در سالهای گذشتە نیز کە بە همین مناسبت مطالبی ارائە دادە بودم بە واژەهایی همچون خالە و عمّه اشاره داشتم کە مربیان مهدکودکها بە تصور اینکە واژەهایی فارسی هستند در میان زبان مادری میگنجانند و بە بچەها یاد میدهند تا با آن اسمها صدایشان کنند درحالیکە این واژەها نە کُردی هستند و نه فارسی بلکه عربی هستند.
در مبحث زبان مادری، عدم اعتماد بەخود و خودکمبینی یکی دیگر از ابعاد اصلی تغییر بافت زبان هستنند و این رفتار در مادران و دختران نسبت بە مردان بیشتر جلوە میکند. زبانِ خود را کمترپنداشتن از زبان رسمی دولتی حاصل خودکمبینی و عدم اعتماد است بەخود، وگرنە طبق رتبەبندیهای جهانی هستند برخی زبانهایی کە اقلیتی نژادی در کشوری کە با آن مکالمە میکنند بسیار غنیتر و سرتر از زبان رسمی آن کشور بودە. خودکمبینی یکی از دلایلیست کە گاهی برخی افراد بجای استعمال واژۀ بومی، بە تصوّر اینکە بهتر میتوانند منظورشان را بیان دارند واژەهایی بیگانە را در میان سخنانشان وارد میکنند و بدین ترتیب تاروپود زبان مادریشان را بە هم میریزند.
تاریخ نشان دادە ملتی کە در حفظ زبان خود سهلانگار و کمتوجە بودە بەمرور زمان در سایر زبانهای همسایە محو شدە؛ پس از آنکە شخصی زبانش را تغییر داد بە مرور لباس، موسیقی، فرهنگ و پیشینەاش نیز بە فراموشی سپردە میشود در نتیجە میتوان گفت کە زبان مادری، مُهَیمن و مادر سایر داشتەهای ملّتیست کە نمیخواهد در سایر فرهنگهای تمامیتخواە محو و تجزیە گردد.