مبارزات سه دهەی اخیر خلق کورد در ترکیه از سال ١٩٨٠، مبارزه ای جهت شفاف گردانیدن مسئله ی موجودیت و هویت بوده است. به نظر می رسد با توجه به سیاست های اتخاذ شده توسط حکومت های مرکزی و احزاب به قدرت رسیده ی ترک نسبت به ملت کورد، در طول تاریخ هیچ موجود اجتماعی به وضعیت اسفبار کوردها در جمهوری مبتنی بر حاکمیت دولت - ملت مصطفی کمال سقوط نکرده و یا در رویارویی با چنین توحشی کمتر توانسته به حیات خود ادامه دهد.
امپراطوری عثمانی بعد از ٦ قرن سلطه بر بسیاری از مناطق خاورمیانه و قسمت هایی از اروپا به شکل ناقصی در اوایل قرن ٢٠ جمهوری ترکیه متولد شد. آخرین نماینده ی بزرگ هژمونی اسلام سنّی با ورود به جنگ جهانی اول، مساحت زیادی از مناطق تحت حاکمیت خود را از دست داد و مسله ی اقوام و اقلیت های دینی دیگر بە کابوسی برای نابودی همه جانبه ی رویای کوچ نشینان بیابانگرد در عرصه ی سیاسی تبدیل شد.
متعاقب تمام شکست های سیاسی و نظامی دو ملت کورد و ترک در خلال جنگ رهایی بخش ملی از سال ١٩١٩تا ١٩٢٣به عنوان دو عنصر اصلی در تحکیم و ثبات سیاسی نقش تعیین کننده و سرنوشت سازی ایفا نمودند. هم پیمانی آنها قدرت بازدارندگی عظیمی در استقرار و کاهش مداخلات خارجی و مشکلات داخلی به و جود آورد. اما آنسوی دیگر ماجرا در اثنای جنگ رهایی بخش ملی و بلافاصله بعد از پذیرش معاهده ی لوزان و با برقراری امنیت نسبی در پایتخت؛ سیاستهای امحا و انکار ملت کورد آغاز گشت.
واقعیت امر این است که مصطفی کمال از سال ١٩٢٥ به مدت بیشتر از یک دهه با به راه انداختن اخلالگری و اقدامات سیستماتیک علیه خلق کورد تمام دستاوردها و مطالبات سیاسی و حقوقی آنها را پایمال و نادیده گرفت. سیاست آسملاسیون و همگون سازی همه جانبه ی فرهنگی، ملی، اجتماعی و... بر شهروندان کورد تحمیل و با به راه انداختن جنگ علیه«شیخ سعید» در سال ١٩٢٥عملا روند قتل عام کوردها در بازه ی زمانی ١٩٢٥ تا ١٩٣٨ را شروع کرد کە تا به امروز ادامه دارد.
طبق مفاد معاهده ی لوزان استفاده ی آزادانه از هر زبانی توسط تمامی شهروندان در زندگی شخصی و تجاری ممنوعیتی نداشت - موارد دیگری از قبیل مسئله ی اقلیت ها، آزادی مذهب و برخورداری از کلیه ی حقوق مدنی و سیاسی در آن گنجانیده شده بود - اما ترک ها معتقد بودند که تکلم و خواندن به زبان مادری از جانب کوردها، گام نخست برای جدایی خواهد بود. سنگ بنای این کابوس بر این مبنا نهاده شدە بود که ملت کورد عنصری بیگانه و مخالف با تمامیت ارضی ترکیه است. بر این اساس سیاست های همگون سازی گسترده با همکاری ارتش در سطح وسیعی از مناطق کوردنشین آغاز شد و بە طور کلی در اولویت های استراتژیک دولت مرکزی قرار گرفت.
با وجود اینکه کوردها یکی از مولفه های اصلی خاورمیانه را تشکیل می دهند اما هویت کوردی همیشه در تقابل با یکپارچگی مرزهای مشخص رژیم دولت - ملت تعریف شده است. جمهوری ترکیه از همان اوان تاسیس مسئله ی کورد را معضلی نظامی قلمداد نمود و با نشان دادن چراغ سبز به نیروهای نظامی و ارتش عملا"در تمام شهرها و روستاها فضایی ملیتاریزه حاکم کرد. ارتش با توسل به خشونت و ایجاد رعب در جامعە صدها روستا را به آتش کشید، ده ها هزار نفر از مردم بی گناه را قتل عام کرد و کوچ اجباری صدها هزار نفر را از محل زندگی خود در طی آسملاسیون به اجرا در آورد. کوردها در چنین شرایطی خود را تماما" بیگانه فرض کردند و با وجود چندین قرن همزیستی در کنار هم شکاف عظیمی حس کردند.
قطار دموکراسی «حزب عدالت و توسعه» در تعامل و همکاری با کوردها توانست از سال ٢٠٠٢ دموکراتیزاسیون تدریجی ترکیه به سوی معیارهای ایدەآل و دموکراتیک را آغاز نماید. این حزب به مدت یک دهه با همسو شدن بیشتر با کوردها توانست گام های مهمی برای یک راه حل سیاسی بردارد. در این نوع نگرش مسله ی کورد از یک معضل اجتماعی یا فرهنگی به معضلی سیاسی تبدیل شد و گامی تاثیرگذار برای ارائه ی راه حل سیاسی این مسئله برداشته شد. این فرصت مهم تنها زمانی دست داد که هر دو طرف بر یک راه حل سیاسی نه نظامی هم رای بودند.
علیرغم تمامی اینها و با وجود تمام مذاکرات انجام گرفتە، "حزب عدالت و توسعه" نیز تمام تعهدات طرح صلح مسئله ی کورد را نادیده گرفت و در کنار چشم پوشی از اقدامات تروریستی داعش در خاک ترکیه برعلیه خلق کورد، یک جانبه شکست طرح را رقم زد و تمام مطالبات بر خلق کوردها را غیر قانونی قلمداد کرد و با موضوع ترور مرتبط دانست. البته چنین انتخابی دارای دو عامل اصلی می باشد:١- قدرت گرفتن کوردها در سوریه و نزدیکی ایدئولوژیکی با حزب کارگران کوردستان ٢ - اعتقاد به شعار «یک زبان، یک پرچم و یک ملت» از سوی دولت ترکیە کە بر اساس بە تسلیم درآوردن ملت کورد بنیاد نهاده شدە است.
حملات ارتش ترک چه در سوریه و چه در ترکیه تنها با هدف نابودی خلق کورد صورت می گیرد. سخنان جنون آمیز نخست وزیر ترک «بینالی یلدرم» در خصوص جنگ برعلیه «نیروهای مدافع خلق»(ی پ گ) و "حزب دموکراتیک خلق ها" نقطه مشترک تاریخی دارند و آن به زانو درآوردن اراده ی آزاد کوردهاست. این گونه مواضع در حقیقت به منظور به بردگی کشاندن و نابودی هویت و هستی کوردها طراحی و برنامەریزی شده که حزب عدالت و توسعه به نمایندگی هژمونی اسلام سنّی آنرا رهبری می کند.
با وجود این تفاسیر، در این شرایط حساس منطقه ای کورد و حامیان آنها باید بر راهکار دموکراسی رادیکال و سیستم ملت دموکراتیک تمرکز کنند که در فدراسیون روژاوا - شمال سوریه عملکرد مثبت آن به خوبی آشکار شده است. با توجە بە تغییرات شگرفی که خلق کورد و احزاب آنها در سیاست داخلی و خارجی پدید آوردەاند باید بر رهیافت خودگردانی دموکراتیک به روش انقلابی یا رفرمیست توجه داشته باشند. تاسیس «پارلمان خودمدیریتی دموکراتیک» در شهر«آمد» می تواند یکی از رهیافت های موثر و پاسخگوی رسیدن بە خواستەها و مطالباتشان باشد.