عبدالقادر نیازی
نگاە ما ایرانیان بە مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و تبیین این پدیدەها کە عمومن پایەهای اصلی جوامع را تشکیل می دهند، اغلب جنبە ایدئولوژیکی بە خود گرفتە است، طوری کە آثار این نوع از تبیین(ایدئولوژیکی)، ساحت فهم و درک پدیدەها و دانش ما را نیز تحت تاثیر خود قرار دادە است. اگر مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را بە عنوان فاکتورهای اصلی برای نظام مند کردن طبیعی جوامع در نظر بگیریم و درک و آگاهی از جهان برساختە را محصول ان قلمداد کنیم، قاعدتن ان هنگام بر ایدئولوژی نیز در کلیت خود، نباید زیاد سخت گرفت و یا حتا کارکرد رادیکال برای آن در نظر گرفت. لازمە این اصل در برخورد با ایدئولوژی، بدون شک ایجاد رابطە خطی و غیرخطی است بین پدیدەهای طبیعی و البتە مشترک میان جوامع، کە راە را بر هرگونە برخورد ایدئولوژیکی آنها با یکدیگر می بندد. در ایران اما، بە دلیل مرزبندیهای ناروشن و مبهم حوزە نظر و اندیشە، کە پایەهای اصلی تبیین و تفهیم و تساهل و تسامح بە شمار می آیند، بە وفور خاصیت ایدئولوژیک ان هم از نوع رادیکال ان بەخود می گیرند و بە جای حرکت در مسیر اصلی خود بە جولانگاە نزاع های قومیتی بین ما و دیگری تبدیل می شوند و بەجای انکە راهگشا باشند بە منازعات انتاگونیستی تبدیل می شوند و اصول اجتماعی را در دوئل های اتشین و غیرمنطقی کلامی قرار می دهد.
طبیعی است کە در چنین اشفتە بازار انتاگونیستی، نسبت دیگری با سایرین و حتا اندیشە ها و تئوریهای مدرن نیز تحت تاثیر دگماتیسم نقابداری قرار می گیرد کە ماحصل ان جز سیاسی کردن و لوث کردن مسائل ملیتی و بە محاق بردن حق دیگری نخواهد بود.
نحوە کنش و واکنش بە مسائل اجتماعی،سیاسی و فرهنگی کردها کە توسط عدەای از روشنفکرنمایان در فضای مجازی و سخنرانیها و سمینارها و روزنامەها دیدە می شود، از همین سنخ است. ان هنگام کە کردها از بازگشت اصالتشان و یا احراز یک پست کلان مدیریتی سخنی می گویند عدەای روشنفکرنما گویی تاریخ و جغرافیا و ژئوپولتیک و حتا قانون را جزو املاک شخصی خود می دانند، از ضرورت حذف و انکار کردها و نقش انها وسهم انها در ادارە مملکت سخن می گویند و مازاد تولید اندیشەهای خود را بە منزلە حقیقت، منتشر می کنند. اینان همان هایی هستند کە تنها خود را مورد ستایش قرار می دهند و در اندیشەهایشان بە زعم خود، خواهان توبە دیگری هستند. اینان همان هایی هستند کە تساهل وتسامح و همزیستی اقوام را نیز با تازیانە نکوهش نواختند و عدول از اصول بنیادین علمی و تاریخی ومعرفتی را افتخار قلمداد می کنند.
درک و حضور دیگری مبتنی بر گزارەها و تاملاتی است کە نیاز بە دانش و علم وسیاست و مدیریت دارد، فوبیازدەهای داستان ما هیچ گاە بە این مهم توجە نکردند کە دیگری های مورد بحث ان قدر خویشتن دار ومحجوب هست کە اصول تعامل وهمزیستی با دیگری را زیر پانگذارد، اما در چهارچوب قانون، هیچ گاە حاضر بە کوتاە امدن از موازین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وتاریخی اصیل خود نیست و بر خلاف مدعیان عقیم رشنفکری، نە عرصە تدبر و تامل و سیاست ورزی را خالی خواهد کرد و نە براساس افکار انها، قائل بە حذف دیگری است.
زوال اندیشە سیاسی و خصلت انتاگونیستی اینان، هیچ گاە اجازە مدرن شدن و جهانی شدن و عقلانی شدن را بە انها نمی دهد، زیرا دموکراسی کە زیر بنای زندگی جوامع است در اندیشە و ذهن اینان صرفن بە مثابە کالایی برای تغذیە و ترویج افکار غیرمنطقی و غیرقانونیشان از توهمات نارسیستیک است کە انها را در نهایت بە توهم توطئە و حذف دیگری متصل می کند.
سوال اساسی و مهمی کە مطرح می شود این است کە اینان چرا از رجعت بە افکار خود مبنی بر حذف و انکار دیگری منصرف نمی شوند؟ پاسخ بە این پرسش بدون شک ریشە در تجربە زیستە انها دارد کە فهم و اگاهی از جهان برساختە خود را نیز براساس خاصیت دیگری سازی و تمایز گذاری بنا نهادەاند کە ناگزیرشان می کند در افکار پوپولیستی و نامتوازن خود درجا بزنند، غافل از اینکە دیگر نمی توانند تحولات جهانی را بە حال خود رها و یا بر اساس پارامترهای غیرعقلائی خود بر دیگری تحمیل کنند و موجبات حذف دیگری را فراهم سازند.
بدون شک در پیشگاە تاریخ، عافیت طلبی بە مراتب سود بیشتری را عایدشان خواهد ساخت تا حذف دیگری و توهین و بی ادبی و انکار موازین سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و علی الخصوص تاریخیش.....