تاریخ: ۱۳۹۷/۱۱/۷
محرومیت زیر پوست مهاباد
جلال ابراهیمی
 
اینجا در جوار تپه کهن و با صلابت باغ شایگان مردان و بخصوص زنان محرومی هستند که برای امرار معاش فقیرانه خود دور هم گرد آمده و بازاری را تشکیل داده‎اند. بازاری که در نگاه اول انسان را به تکاپو و جستجوی چرایی هایی وا می‎دارد که شاید ذهن بیننده نافذ را به هر سویی هدایت کند. بازاری که هر پیرزن و پیرمردی بساط ناچیز خود را پهن کرده و از خداوند طلب لقمه‎ای حلال را دارد. این بازار بی‎رمق و بی‎رونق حکایت‌ها دارد، حکایت از فقر و بیکاری. بیکاریی که در منطقه باغ شایگان و پشت تپ بعد از تعطیلی و ورشکستگی کارگاه‌های آجرپزی دوچندان شده است. چرا که سالیان قبل بیشتر مردم این ناحیه به شهرهای دور و نزدیک جهت کارگری در کارگاه‌های آجرپزی روانه می‎شدند. مسئولین نیز تاکنون به هیچ وجه نتوانستەاند این قشر محروم و متروک را سامان دهند.
نگاه معصومانه و صورت‌های آفتاب‌سوخته و مادرانه این بانوان برای مخاطب خاص خود حکایت‌ها دارد. در شهر مهاباد هر چند در بسیاری از زمینه‎های رفاهی و عمرانی دودستگی و گاهی چنددستگی وجود دراد اما آنچه حائز اهمیت است در واقع تکلیف دودستگی فرهنگی شهر، گلایه های شهروندان از تزلزل امنیت و آسایش شهری و دلگیری حاشیەنشین‎ها از کمبود امکانات فرهنگی اجتماعی به شکلی زیر پوستی بدنه فرهنگ و اقتصاد شهر را خط می کشد و برای روی‌گردانی از این مهم مسئولین ذیربط باید چارەای بیاندیشند. هرچند این که مکان آنها در آینده‎ای نه چندان دور ممکن است تبدیل به مکانی شده تا این چهره ناخواسته از بین برود، اما این تغییر ظاهری نمی‎تواند مشکل‌گشای کسانی باشد که منبع درآمد و ارتزاقشان از این محل تأمین می‌شود. پس انتظار میرود قبل از اعمال هر برنامه‎ای زندگی و عاقبت این قشر از جامعه حاشیه مهاباد در نظر گرفته شود.