در حوزه ادبیات مربوط به دموکراسی، ارتباطِ میان دموکراسی و رسانه واقعیت مهمیست که به صورت مشخص این سوال را در ذهن ما مطرح می کند که رسانه ها چه نقشی در نظام های دموکراتیک دارند. و سر منشاء این سوال از آنجاست که دموکراسی ،نظام سیاسی شناخته می شود که در آن حاکمیت از آن مردم است و منشأ و خاستگاه قدرت مردم رسانه ها هستند. سیاست ها، برنامه ها، پالیسی ها(policy) و استراتژی ها در نهایت باید مورد پذیرش مردم قرار گیرند.
مك لوهان در كتاب «براي درك رسانه ها» مي گويد ارشميدس گفته است :يك نقطه اتكا در جهان به من نشان بدهيد تا من توسط آن دنيا را تكان بدهم ، مك لوهان معتقد است كه اگر امروز ارشميدس زنده بود حتماٌ رسانه هاي ما را با انگشت نشان مي داد و مي گفت : من چشمها ، گوشها ، اعضا و مغزهاي شما را به عنوان نقطه اتكا به كار مي گيرم و دنيا را آنگونه كه مايلم به حركت در مي آورم .
امروز یکی از تاثیر گذارترین ابزار در افکار عمومی و حوادث جامعه و حتی بین المللی از جمله انتخابات و جنگها ،رسانه های جمعی از جمله تلویزیون است که در عصر جدید محدوده فعالیت خود را به وسیله کانالهای ماهواره ای فراتر از محدوده کشورهایشان گذاشته اند .که این تبادل اطلاعات در حدی افسارگسیخته تر و غیر قابل کنترل تر و منعطف تر که خودِ مخاطب در ترویج و تبلیغ آن تاثیر مستقیم و به سزایی دارد فضای مجازی از جمله تلگرام و فیس بوک است .
امروز نوع تشریح یک شخص یا یک سیستم حاکمیتی از طرف یک رسانه میتواند آن را در ذهن بیننده و مخاطب بسته به نوع توصیفش بسیار مثبت یا منفی نشان دهد.
اگر به واقعیت و ماهیت و تعریف رسانه فارغ از اتفاقات و بده بستانهای پشت پرده مالکان رسانه ها در یک دید ایدآل گرایانه نگاه کنیم رسانه ابزاری برای اعلام واقعیتهاو اتفاقات حال و پیش روی جامعه همراه با شفاف سازی و تشریح تاثیرات یک اتفاق بر جامعه در آینده است.
اما به واقعیت امروز همه میدانند که در پشت پرده رسانه بده بستانهای سیاسی و اقتصادی وجود دارد و کمتر رسانه ای پیدا میشود که مستقل و بدون گرایش خاصی در جهان فعالیت داشته باشد .
ولی باید از خود پرسید چرا رسانه ها مخصوصا در غرب و کشورهای پیشرفته تاثیر گذاری بی نظیر و قابل توجهی در تحولات جامعه دارند و حتی نزدیک قریب به اتفاق ساکنان کشورهای در حال توسعه و جهان سوم نیز مخاطب و بیننده این شبکه های بزرگ خبری غربی هستند و کمتر به رسانه های جمعی داخلیشان توجه دارند . برای درک این واقعیت تشریح ساختار جوامع مورد نظر میتواند بهتر موضوع را برایمان روشن نماید .
۱.عدم وجود انحصار در رسانه های جمعی :
همانطوری که در اول نوشته اشاره شد در وابستگی اکثر رسانه های جمعی شکی نیست ولی تنوع در رسانه ها با افکار مختلف در کشورهای پیشرفته این امکان را به جامعه داده که با راستی آزمایی واقعیت را از بطن رسانه های موجود تا حدودی دریابد موضوعی که در کشورهای جهان سوم و اکثرا توتالیتر رسانه ها با توجه به محدود بودنشان و وابستگی به حاکمیت این امکان انتخاب و رسیدن به واقعیت را ازجامعه گرفته و همین شرایط مرجع اخبار قسمت اعظم جامعه جهان سوم را رسانه های خارجی قرار داده است
۲.تفاوت در محدوده جانبداری رسانه ها:
در جوامع پیشرفته محدوده جانبداری رسانه بیشتر در سیاستها و موضوعاتی با اولویت دوم و سوم است و در اولویت اول که معیشت و سیاستهای معیشتیست رسانه ها در راستای حل مشکلات جامعه و تحمیل خواسته های جامعه به دولتهاوحاکمیت همصدا نهایت تلاش خود را میکنند و در مقوله رفاهی حتی اگر بخاطر محبوبیتشان در جامعه باشد سعی در دفاع از حقوق شهروندان دارند در حالی که در کشورهای جهان سوم حتی برای کمبودهای اولیه جامعه رسانه با توجه به وابستگی به حاکمیت تلاش در توجیه کمبودها و کم رنگ نشان دادنشان دارد که این موضوع باعث نوعی بی اعتمادی به رسانه داخلی و وابستگی به رسانه های خارجی شده است.
۳.تفاوت در برخورد با اطلاعات :
در جوامع پیشرفته مدیریت و مسیر دهی به اطلاعات مبنای کار رسانه ها بوده که در واقع حق تفکر را در هر شرایط برای مخاطب باز میگذارد واقعیتی که در کشورهای جهان سوم و شرقی مانند روسیه بیشتر فعالیت رسانه و فضای مجازی با توجه به انحصاری بودن برمبنای کنترل و حذف اطلاعات از دید جامعه میباشد که فیلترینگ شبکه های مجازی مانند تلگرام و فیس بوک و اینستاگرام یکی از این واقعیتهاست. اتفاقات چند روز گذشته سودان یک نمونه بارز جایگاه رسانه در دید حاکمان جهان سوم است.
ولی به واقعیت حاکمان و سیاستگذران با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تبدیل کره زمین به یک دهکده جهانی و حذف مرزها در تبادل اطلاعات یک راه بیشتر پیش رو ندارند وآن تلاش برای بهبود معیشت و تامین نیازهای اولیه جامعه و تطبیق خود با استانداردهای موفق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در حاکمیت است.