تاریخ: ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
از خانواده شروع کنیم
سیامک برزنجی
رهبر جنبش استقلال هندوستان گاندی بزرگ در مصاحبه ای میگوید من میخواستم ملتم را از چنگ ظلم نجات دهم در حالی که تمام فعالیتهای همسرم زیر سایه امر و‌نهی من بود پس در اولین قدم سعی کردم خودم و‌ دیدگاهم را در خانواده اصلاح کنم و آزادی را قبل از جامعه در خانواده‎ام نهادینه سازم.
تک تک پدران و‌ مادران ما از مشکلاتی حرف میزنند که به شدت دامنگیر جامعه شده و‌ همین موضوع بهانه‎ای برای شیوع تک فرزندی و‌ هراس از رشد و‌ تربیت فرزندان قوی و سالم شده است. غافل از این که اگر همه ما وظیفه خود را در قبال فرزندان به عنوان پدر و‌مادر درست انجام دهیم ترس از جامعه ناسالم به کمترین میزان خود میرسد. متاسفانه طی دو‌ دهه اخیر تزریق افکار تئوریک روانشناسانه به جامعه، والدین را دچار توهم‌ شدید تسلط بر روانشناسی کرده و‌ در برابر هر کنشی که مربوط به تربیت فرزندشان باشد یک واکنش ظاهرا علمی و روانشناسانه و در واقع بی اساس نشان میدهند که این وضعیت در چند سال اخیر به طرز وحشتتاکی افزایش داشته است.
پدر بزرگان و‌مادر بزرگان ما هیچ دانشی در مورد تئوریهای روانشناسی نداشتند ولی به مقتضای زمان و مکان خود ‌فرزندانی به مراتب قویتر از آنچه که ما امروزه میبینیم تربیت کردند. لازم است قدری از تئوری فاصله بگیریم و درخور شرایط کنونی با عملی کردن این تئوریها برای پرورش فکر و‌جسم کودکانمان تدابیری بیاندیشیم . ارزشهایی از قبیل احترام به بزرگتر، احساس مسئولیت، نوع دوستی، احترام خواهر و برادر به طور متقابل، حس میهن پرستی، پایبندی به عرف و قانون، پرهیز از دخالت در حریم خصوصی افراد همه و همه باید از طریق رفتار مقتضی به کودک انتقال یابد و در این راه توصیه های قابل اجرا از جانب افراد آگاه میتواند مفید باشد. تعریفهای بی اساس و اصطلاحا من در آوردی از واژگان و مفاهیم ‌و سوادها و دانشهای تلگرامی و اینستاگرامی آفت فرایند تربیت شده اند تربیت کردن دختران و پسران قوی لازمه جامعه سالم است، پسران باید یاد بگیرند که در آینده نه‌چندان دور آنها باید مردانی قدرتمند و داری پشتکار و متعهد به جامعه و ستون قابل تکیه در خانواده باشند و‌ دختران نیز به این درجه از فهم و درک برسند که ضعف جسمی آنها به نسبت پسران دلیل بر ضعیف بودن آنها نیست و‌ باید چنان عزت نفسی داشته باشند که هیچ مردی به آنان دید ابزاری نتواند داشته باشد و احترام به زنانگی‎اش را در خانواده بیاموزد. و همه اینها میسر نخواهد بود جز با رفتار صحیح از جانب بزرگترهای خانواده و انتقال تدریجی این ارزشها به کودکان‌ و نوجوانان خانواده که در حال ورود به جامعه هستند. فرزندان در خانواده باید یاد بگیرند که دختران حق تصمیم گیری برای آینده خود را دارند و‌مردهای خانواده ‌افکار خود را نباید به آنها تحمیل کنند. دختر خانواده باید چنان در خانواده احساس امنیت و عزت نفس کند که خلا آن را با سرابهای جامعه پر نکند و پسر خانواده باید خود را آماده‌پذیرش مسئولیت کندتا در جامعه نیز بتواند وظایف خود را بدرستی انجام‌ دهد کوتاه سخن اینکه جامعه بیمار ما برای تیمار نیاز به دختران‌و پسران قوی دارد که از دل خانواده های سالم و قدرتمند بیرون‌می آیند. پس وظیفه بدون قید و شرط والدین است که این امر خطیر را به بهترین نحو‌ممکن به انجام برسانند و تا بیشترین حد ممکن برای فرزندشان وقت بگذازند در غیر این صورت باید برای همیشه از دست جامعه ناسالم بنالیم که در این شرایط میگوییم خود کرده را تدبیر نیست.تا دیر نشده است کاری بکنیم...