در اینکه سد مهاباد جاذبه گردشگری بی بدیل منطقه است جای هیچ شکی نیست اما در مورد فنس کشی اطراف سد که اخیرا از سوی مدیران شهری مهاباد مطرح شده و اهمیت و علل آن شک و شبهه های علمی و مستدلی فراوانی وارد است که در ذیل چند نکته در این زمینه مطرح می شود:
۱- توسعه پایدار: توسعه ای است که با بررسی و برنامه ریزی دقیق هر سه بعد اقتصادی- اجتماعی - زیست محیطی پروژه را در نظر گرفته و به فراخور موضوع باعث جلوگیری از ابطال یا اتلاف هر کدام از سه جنبه فوق شده، بهترین سینرژی ممکن بین آنها را پیدا کرده و در جهت حفظ منابع و سرمایه های اقتصادی، طبیعی و انسانی برای نسل حاضر و نسل های آینده گام برمی دارد.
۲- سد مهاباد همچون هر جاذبه گردشگری دیگری آمیخته ای از ابعاد عدیده ی انسانی و طبیعی است که دارای جنبه های مختلفی بوده و هر برنامه ریزی ای و با هر هدفی در صورت نیاز به موفقیت لزوما و اجبارا باید تمامی آنها را مد نظر قرار دهد. من جمله:
- مالکیت زمین های اطراف سد
- حریم قانونی و حریم زیست محیطی سد
-آلودگی های وارده به سد و منشا تولیدی
-مباحث فرهنگی منطقه و تمایلات مردم منطقه
- جانوران و گیاهان بومی و شیوه حفظ آنها
- اقلیم منطقه
- نوع استفاده و کاربری سد
- دسترسی های شهری و روستایی به سد
- توپوگرافی منطقه حاشیه سد
- مسایل ایمنی و امنیت سد
۳- از حیث روانشناسی محیطی فنس کشی حاشیه سد، دید و منظر طبیعی و بکر سد را تخریب کرده و بجای آن منظری مصنوعی، زندانی و گرفتار در فنس و توری بجا می گذارد.
۴- پایداری و دوام: ایده فنس کشی دوام نخواهد داشت و نیاز به ترمیم مجدد دارد. اقلیم منطقه ایجاب میکند که جهت جلوگیری از زنگ زدگی و اکسید شدن، فنس نیاز به رنگ آمیزی دوره ای دارد (رنگ منبعی غنی از سرب و سرب عنصری سنگین و عناصر سنگین شدیدا سرطان زا هستند). علاوه بر آن، کَنده یا اریب شدن پایه های فنس (که با توجه به بارش های فصلی و اشباع بودن خاک حاشیه سد از آب، دور از انتظار نیست) بازدید و مدیریت روزمره و مرتب را می طلبد.
هزینه رنگ آمیزی و نظارت مدوام باعث تحمیل هزینه دائمی و غیرمعقول جهت حفظ فنس شده که به هیچ وجه اصولی و حرفه ای نیست.
۵- بر خلاف ادعاهای مطرح شده، فنس کشی مشکل آلودگی های سد را نه تنها حل نمیکند بلکه تشدید(به علت رنگ آمیزی و فعالیت های مصنوعی الزامی) هم میکند.
ریشه اصلی آلاینده های سد مهاباد:
- زمین خواری اطراف سد و عدم نظارت مستمر امور آب بر حوزه کاری و جلوگیری از تغییر کاربری زمینهای حاشیه سد
- ماهیهای گوشتخوار غیربومی و غیرلجن خوار اضافه شده به سد در چند سال اخیر
- نشت و نفوذ فاضلاب روستاهای بالادست به سد
- ورود گل و لای حاصله از روانابهای زهکشی بارش فصلی به سد(در فصل بارش ورودی های آب به سد کاملا گل آلود است که این خود سندی بصری دال بر این است که یکی از عوامل آلودگی سد همین گل و لای شسته شده از کوهپایه هاست). احداث سدهای گابیونی در بالا دست شدیدا نیاز است تا گل و لای در آنجا تثبیت شده و از حرکت با پایین دست پیشگیری شود.
در این حین رواناب بارش وارده به سد فضولات حیوانی ناشی از دامداری سنتی را هم به آب سد وارد خواهد کرد.
- آبشویی کودهای کشاورزی زمین های بالا دست سد علی الخصوص کود نیتروژن که قابلیت جذب در زمین ها را ندارد، نیز آبشویی سموم مزارع و باغات بالا دست، علی الخصوص که این سموم آب دوست و متمایل به حل شدن در آب باران هستند.
- استفاده های غیر صحیح گردشگران (شستن ماشین، ریختن زباله و ...)
هر چند که در سالهای اخیر فرهنگ سازی زیادی در این زمینه صورت گرفته و روند نزولی پیدا کرده است.
* شایان ذکر است که با توجه به حجم و مقیاس آب، شنا در آب سد هیچ گونه آلاینده ای چه از نظر علمی و چه شرعی به آب اضافه نخواهد کرد*
با توجه به مطالب بیان شده، فنس کشی سد نمی تواند دلیلی منطقی و مستدل بر کنترل ورود آلاینده ها به آب سد باشد.
همچنین نیاز به هزینه نظارت و ترمیم مجدد هم دارد.
از طرفی منظر بکر و طبیعی سد را هم از بین می برد.
لذا به هیچ وجه از نظر اصول توسعه پایدار نمره قابل قبول جهت اجرا را نخواهد گرفت.
جهت کنترل آلاینده های وارده به سد می توان موارد زیر را اعمال کرد:
۱- با اختصاص و هزینه بسیار کم فاضلاب روستاهای بالادست و نزدیک به سد کنترل شود.
۲- با غرس ردیف هایی از درختان توانا به پاک سازی آب و خاک ( فیتورمیدیشن) با اشکوبندی مناسب، در تمام حاشیه سد اقدام به جلوگیری و کنترل ورود گل و لای و آلودگی های حیوانی و مصنوعی به سد شود.
۳- نیازها و ترجیحات فرهنگی و اجتماعی را در نظر گرفته و محل هایی را به شنا و محل هایی را به ماهیگیری اختصاص دهند.
۴- به جای هزینه ی دوره ای ترمیم و نگهداری فنس، هزینه آن به استخدام تیم نجات غریق و پایش محدوده های اختصاص داده شده به شنا و ماهیگیری داده شود.
واقعا به کجا داریم میرویم؟
نقل قولی از آقای صنعتی در سایت هاژه توجهم را جلب کرد: "در جلسه امروز نیز راهکارهای لازم ارائه و در دست بررسی است. عملیات فنس کشی سد مهاباد با توجه به اهمیت موضوع درحال تأمین اعتبار است."
سوال این است که پس این همه نقد و انتقاد متخصصین امر، مسئولین امر چرا در تفکر فنس کشی سیر میکنند و گمان میبرند تنها راه حل مشکل است؟! کدام کارشناسی بر ایراد این نظرات کاملا ناشیانه مهر تایید خواهد زد؟!
حلقه گم شده بین مسئولین و نظرات کارشناسان و عدم ارتباط بین آنان کجاست؟
نیز بر طبق اظهارات قبلی و پوشش رسانهای ریکار، مقرر است آبزی پروری را به جای دیگری انتقال بدهند ( و آنجا هم در نتیجه اثرات ناآگاهانه توسعه فیزیکی نابود کنند).
مثلا انتقال به سد یوسف گُند و یا هر جای دیگری!!!
عمق تراژدی در اینجاست که هر چقدر در آبزی پروری به پایین دست حوزه آبریز مهاباد نزدیک تر شوند خطرات بیشتری گونه های در حال حفاظت کانی برازان را تهدید میکند چونکه بدانجا نزدیک تر شده و امکان انتقال جانوران مهاجم و تبعات وجود آنها مثل آلودگی ها بیشتر خواهد شد.
اگر مثل سد مهاباد در پایین دست هم با ریختن گونه های مهاجم به آب ، گونه های بومی را منقرض کردند،
یعنی غذای پرندگان (ماهی های بومی) را از بین بردند و آلودگی های نیترات و ... را به دلیل تبعات آبزی پروری افزایش دادند
یعنی دوستان مدیر شهری مهاباد موفق شدهاند و فاتحه همه چیز خوانده شده و تالاب کانی برازان هم به تاریخ خواهد پیوست.
منبع: دەنگی هاوشاری