دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا طی یک توئیت از خروج نیروهای امریکایی مستقر در سوریە خبر داد. دستور خروج این نیروها در حالیست کە این نیروها، بیشتر در مناطق کوردنشین شمال شرقی سوریه مستقر هستند. اما فرایند خروج نیروهای مذکور در چە بازە زمانی رخ میدهد، معلوم نیست. این تصمیم ترامپ در شرایطی اتخاذ شده کە اردوغان، تهدید کرده قصد حمله به نیروهای هم پیمان آمریکا در سوریه را دارد.
همچنین رئیس جمهور ترکیه مدتی قبل اعلام کرد که آنکارا قصد دارد، جهت پاکسازی شرق فرات از حضور تروریستها، عملیات خود در شرق فرات در سوریه را تا چند روز دیگر اجرایی خواهد کرد، منظور اردوغان از تروریستها نیروهای کورد هستند کە در شرق فرات حضور دارند. اردوغان طبق افکار متوهمانەاش کە ریشە در سیاستهای مبتنی بر بهانەسازی و توهم توطئە دارند، هیچگاە از نسبت دادن چنین برچسب هایی بە نیروهای کورد دریغ نکردە است، ضمن اینکە بیشتر کارشناسان و تحلیلگران کودتای ساختگی سەسال قبل در ترکیە را نیز ناشی از همین افکار نارسیستی و متوهمانە اردوغان قلمداد کردند.
این در حالیست کە نظرات بسیاری از کارشناسان و تحلیل کنندگان اوضاع سوریە، حاکی از آن است کە تهدیدهای ترکیه برای عملیات در شرق فرات با همکاری و تبانی مستقیم با آمریکا انجام میشود، در واقع عقیدە بسیاری از انها این است کە امریکا بار دیگر کوردها را بە ترکیە فروخت و همزمان با این تصمیم، ترامپ، مسالە تحویل فتح اللە گولن بە ترکیە را نیز دوبارە بررسی میکند کە مدتهاست کابوس رویاها و اوهام اردوغان شدە است و از او و جریان متبوعش بە عنوان دولت موازی در ترکیە یاد میشود.
جدا از همە این نظرات، امریکا موافقت خود را برای فروش سامانە پدافندی پاتریوت بە ترکیە اعلام نمودە و در این میان کوردها را بە نوعی وجەالمعاملە خود و ترکیە قرار دادە است. دور از ذهن نیست کە فروش پاتریوت و تحویل احتمالی گولن بە انکارا، علنن و عملن در راستای دور ساختن انکارا از تهران و مسکو است. اختلافات دیرینە روسیە و ترکیە و همچنین روسیە و امریکا و ضرورت بەرخ کشیدن اقتدار همدیگر، سە دولت مذکور را ناگزیر از انجام چنین اقداماتی در سوریە میکند.
با این حال نیز بە نظر میرسد کە با توجە بە تصمیم ناگهانی ترامپ، مبنی بر خروج نیروهایش از سوریە، بتوان بە این نتیجە رسید کە این کشور راهبرد مشخصی در سوریه و منطقه ندارد و بە نوعی دچار سردرگمی است، بخصوص اینکە دخالتهای روسیە و ترکیە و ایران کە هر کدام نیز طبق استراتژی و ادبیات خاص خود، از مدتها قبل حضور خود در سوریە را توجیە کردەاند، تا حد زیادی در پیشبرد استراتژیها و برنامەهای واشنگتن در سوریە اخلال ایجاد کردە باشد. حال آنکە در این میان ترکیە با وجود اشتراکات استراتژیک بیشتر با امریکا نسبت بە ایران و روسیە در ایجاد این اخلاها نقش بیشتری را ایفا کردە است.
با این حال بە نظر میرسد کە سیاست کنونی واشنگتن در قبال سوریە، بە نحوی از انحا ادامە سیاستهای دوران اوباما باشد، کە جنگ نیابتی و عدم دخالت مستقیم و نقش گردانی در سناریوی منطقە، نمونەهای عینی انند. باین تفاوت کە این راهبرد در دوره ترامپ به شکل جدیتر و البتە متفاوتتر بە اجرا در میآید. یکی از پایەهای این استراتژی واشنگتن ممکن است دوری یا عدم دخالت مستقیم واشنگتن و دخالت دادن هم پیمانانش در این معرکە باشد کە در نهایت هرکدام از طرفین بهرە خود را از ماجرا خواهد برد. طرفە اینکە مورد عینی این استراتژی امریکا در دولت قبل (اوباما)، خود را در قالب حملە نظامی عربستان سعودی به یمن نشان داد و در دوره ترامپ نیز در قالب چنین استراتژیهایی خود را نشان میدهد.
این راهبرد واشنگتن، فعلن در چارچوب یک استراتژی مبتنی بر مدیریت اوضاع، به شیوه مطلوب و مساعد خود را نشان دادە است ولی احتمال گذار به راهبرد دخالت مستقیم در آینده نیز توسط واشنگتن را نیز از بین نبردە است، بنابراین نباید از آن به عنوان پسرفت سیاست و نفوذ خاورمیانهای آمریکا بە آن یاد کرد بخصوص آنکە بهانە ترامپ برای خروج از سوریە، پایان داعش بودە است و از طرفی نیز داعش تحرکات جدی خود را در نقاطی از سوریە و عراق از سر گرفتە است، کە این خود میتواند دستاویزی باشد برای حضور مجدد و مستقیم امریکا در سوریە. از طرفی نیز کارشناسان و نمایندگان سنا، ایران را برندە این ماجرا میدانند و همزمان ترامپ را بە علت اینکە پشت هم پیمانانش (کوردها) را در سوریە خالی کردە است، مورد سرزنش و نکوهش قرار دادەاند. با این حساب از این سیاست و استراتژی غافلگیرکنندە ترامپ نباید بەعنوان یک استراتژی دراز مدت یاد کرد. از این رو، عقبنشینی احتمالی آمریکا از شمال و شرق سوریه به معنای دستکشیدن از سوریە نیست، هر چند تصمیم به عقبنشینی امریکا از سوریە، اگر رنگ واقعیت نیز به خود گیرد، باز اهداف کلان آمریکا در سوریه، چیزی نیست کە امریکا بە همین راحتی از آن دست بکشد. بر این اساس بە نظر میرسد کە احتمال تفاهم یا تروئیکای واشنگتن، آنکارا و مسکو، چندان نامعقول بە نظر نمیرسد. توافقی چند جانبە کە در آن نە بە انکارا و نە بە ارتش سوریە و هم پیمانانش اجازە پیشروی و عبور از محدودە خاصی را نمیدهد و از طرفی دست مسکو را در بررسی و تجدید نظر مجدد حضور در سوریە کمی بازتر می گذارد. چون بە نظر نمیرسد کە روسیه نیز با توجه به روابط خود با حزب کارگران کوردستان (پ ک ک)، و (ی پ گ ) و (پ ی د) و دیگر احزاب کورد بتازد، از طرفی نیز لزوم ائتلاف کوردها با روسیە باید مبتنی بر سیاستهایی باشد کە توافق میان کوردها و دولت اسد را آسانتر کند کە خلا ایجاد شدە ناشی از خروج نیروهای امریکا را نیز بە نوعی اگر پر نکند، حداقل از تاثیرات منفی آن بکاهد. اما بحث دربارە مقابله با حضور ایران در سوریه کمی متفاوتتر بە نظر میرسد و رسیدگی بە آن به طور اساسی به اسرائیل واگذار شده است. باوجود اینکە ایران در این ماجرا نزدیک بە سە هزار تن از نیروهایش را از دست دادە است و هزینە مالی زیادی (شش میلیارد دلار) را متقبل شدە است، باز ادامە حضور در سوریە را بەصرفەتر قلمداد می کند بخصوص آنکە حتی از طرف خود کارشناسان امریکایی نیز تا اینجا برندە این ماجرا بودە است. انچە کە در رابطە با تنش ایران و اسرائیل عجیب می نماید این است کە بە نظر می رسد اسرائیل در سایه همکاری روسها، برنامەهایش را در مورد ایران پیگیری میکند کە در صورت خروج نیروهای امریکا، اسرائیل نیز با تهدیدات مستقیم ایران اگر مواجە نشود، حداقل آنها را در بازە زمانی خاصی احساس خواهد کرد.
جدای از همە تنشهای فوق نباید از احتمال درگیری در نقاط نفت خیز سوریە غافل بود کە قطع بە یقین باعث ایجاد تنشهایی در منطقە خواهد بود. ضمن اینکە منابع مطمئن ادعا کردەاند کە امریکا نیروهای خود در سوریە را بە اربیل منتقل خواهد کرد، کە باتوجە بە وضعیت کنونی عراق کە در آستانە تشکیل کابینە جدید قرار دارد و همچنین اوضاع اقلیم کوردستان، منطقە آبستن حوادث جدید و غیرمترقبەای خواهد شد کە شاید مهار ان برای همە طرفها هزینەهای زیادی در بر داشتە باشد. اما آنچە در این میان مهم جلوە میکند ضرورت بەکارگیری استراتژی و راهبردهای مناسبی است کە کوردها در عراق و علیالخصوص در سوریە ملزم بە پرداختن بە آنها میباشند و بە نوعی در ادامە حیات سیاسی و اجتماعی آنها موثر خواهدبود.