نمایشنامهی «ههنارێ» نوشتهی سیمین چایچی اثری است که با زبانی شاعرانه بیانگر خشونتی سازمان یافته علیه زنان است، خشونتی که در نوع خود قابل توجه است.
داستان در واقع داستان زنی یا زنانی هستند که در جامعهای به شدت مرد سالار مورد تجاوزهایی بیرحمانه از سوی دیگران قرار میگیرند، موضوعی که شاید بتوان گفت یکی از موضوعهای قابل تأمل در گوشه و کنار جهان و بالاخص کوردستان است. چهار زن چهار داستان متفاوت را در دورانهای مختلف زندگیشان تعریف میکنند که جمع این چهار زن شاید داستان یک زن باشد. از لحاظ ساختار درام میتوان گفت که هریک از این داستانها میتوانستند یک نمایشنامه جدا از هم با ساختاری منسجمتر باشند چرا که داستانهایی که در کار برای مخاطب روایت میشوند به تنهایی خود یک نمایشنامه هستند اگر چه نمایشنامهنویسی سعی دارد که این داستانها را به هم متصل کند و از آن یک داستان واحد بسازد اما در واقع ساز و کاری را برای پیوند دادن این داستانها اتخاذ نکرده است و فواصل بین این داستان تا داستان دیگر خلائی وجود دارد که مخاطب را در دنبال کردن داستان دچار سرگردانی میکند، یعنی آنچنان که نمایشنامهنویس درگیر ذهن شاعرانهی اثر خود شده است جنبهی دراماتیک اثر و زبان درام خود را فراموش میکند این مشکل به اغلب نمایشنامهنویسان کورد وارد است چون متأسفانه نمایشنامهنویسان ما در بسیاری از مواقع زبان دراماتیک را با دیگر گونههای زبانی اشتباه میگیرند یا خیلی شاعرانه با اثر برخورد میکنند یا خیلی با زبان های عامیانه به اثرشان میپردازند در حالی که زبان دراماتیک یک زبان جدل آفرین است که با روح و روان مخاطب خود وارد جدل میشود.
عدم آشنایی با زبان دراماتیک مشکلی است که به واقع ادبیات نمایش کوردی را تهدید میکند. نمایشنامهنویس به واقع وقتی میتواند اثری دراماتیک را خلق کند که به این زبان مسلح و مسلط باشد. اینجاست که نمایش «ههنارێ»با وجود اینکه در خود داستانهایی زیبا و تأثیرگذاری را برای مخاطبش بازگو میکند اما فاقد ساختار دراماتیک است که به نظر من خود داستانهای هر بخش خود میتوانند آبستن یک درام به تنهایی باشند.
اما شیوه اجرایی که کارگردان برای اثر انتخاب کرده است تا حدودی نقصهای نمایشنامه را میپوشاند، کارگردان اثر را در فضایی که رگههایی از اکسپرسیونیسم به چشم میخورد به مخاطب ارائه میکند که میشود گفت کارگردان قصد دارد با توسل به اکسپرسیونیسم کوشیده است آن حالت خشونت و نفرت را در اثر به حد قابل قبولی برساند، نوع بیان، بازیهایی که با بدن و میمیک بازیگر شکل گرفتهاند تماما در خدمت منزجر کردن مخاطب از وضعیت وجود علیه زنان است کارگردان به خوبی متن را درک کرده است و شیوهای را که برای اجرای اثرش انتخاب کرده توانسته است تا حدود زیادی مخاطب را با اثرش همراه سازد و لحظات زیبایی را خلق کند. گرچه اگر برای ارائهی بهتر کارش از اسلاید و پخش فیلم بصورت مستند استفاده میکرد شاید دیگر خلا متن احساس نمیشد و ما تئاتری مستند را به نظاره مینشستیم. بازیها بسیار خوب و در جهت خدمت به ایدهی کارگردان به روی صحنه آمدهاند.