وقتی سبقه مناطق مرزی ایران و سهم آنان را از مرکزیت بعنوان هژمونی سیاست های تبیینی خود مطالعه ای داشته باشیم با ارایه ستونی از تهی هایی مواجه خواهیم شد که دست آوردی از آسیب های اجتماعی را اگر به همراه داشته باشد را مشروعیت خواهد بخشید.
مرزهای غربی ایران در استان های ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی محل بخشی از این اتفاقاتی اند که روزانه محور بازتاب خبری رسانه های داخلی و بعضا خارجی نیز می شوند، از پر تیتراژترین این اتفاقات مقوله ای اجتماعی به نام کولبری است.
کولبری را بی گمان جامعه ایران با توجه خاص رسانه هایی چون قانون به مانند واکنش نسبت به طاها دونده کولبری که ضمن داشتن مدال نایب قهرمانی آسیا و چند مدال داخلی و یا همزمان شبکه های اجتماعی کول کشی زن کهن سالی برای کسب روزی حلال و یا کشته شدن روزانه کولبران که در کردستان فدائیان نان نام گرفته اند مورد توجه رسانه ایی خود قرار داده اند بارها مطرح شده است و آنچه در کنار وعده و تعهدهای تبلیغاتی بعضی از مسئولین بی پاسخ مانده است پدیده کولبری می باشد، پدیده ای که برایند تصمیمات و بی مهری هایی است که سال ها دامن مناطق مرزی کردستان را گرفته است و آنچه نگاه مردم را به این وضعیت معطوف خود خواهد کرد نه درک وضعیت تورم و بی ثباتی اقتصادی اکنون کشور بلکه نوع نگریستن و سیاستی است که توسعه با هر نیاز مبرمی با توجه به پتانسیل های طبیعی و مقبولیت های فرهنگی را ذهنیتی نگاتیویستی فرض و چنین فرضیه ای تاکنون گره گشای معضلات مردم این خطه را به برنامه ریزان و دولت داران ادوار مختلف را ثابت نگاه داشته است.
از طرفی دیگر یکنواختی چنین دیدگاهی بدون یافتن رهیافت ریشه ای و تدوین برنامه ای مدون از طرف دولت، جهت حل موضوع رسالت رسانه ها و همچنین تیتر خبری روزنامه ها را نیز با سویی از نگاههای متفاوت و قابل بحث مواجه ساخته و موارد نگاشته شده را بُعد دیگری از قضیه مذکور دانسته و کولبری را با همه ریسک ها و خطرات جانی را نه تنها با چنین مواضعی راه چاره ای نیافته بلکه کولبری را از نگاههای مرکزگرا در شان و لیاقت مردمانی می پندارند که حق تامین معیشت، کار، آزادی و آزادگی انسانی را از آنان سلب و سفره های خالی را فراروی آنان نهاده و گاها با دلایلی چون حمل کالای قاچاق با این موارد برخورد می نمایند در صورتیکه تعریف درست این واژه ها مبرهن می سازد که قاچاقچی کس دیگریست و کولبر شخصیت دیگر، کولبرها عموما به حمل کالا هایی مانند لوازم خانگی، پوشاک و قطعات یدکی اتومبیل در مقابل دستمزد اشتغال دارند و خودشان مطلقا هیچ نفعی در سود و زیان کالا نداشته و صرفا به عنوان کارگر اقدام به این کار می کنند و کالاها متعلق به تجار بزرگ مرزنشین یا پایتخت نشین است و حتی در بسیاری از مناطق، کولبر از محتویات باری که حمل می کند، اطلاعی ندارند و در استثمار تجار بزرگ قرار دارد اما قاچاق چیزی است که ورود آن به کشور یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است و در کنار قاچاق مواد مخدر میتوان به قاچاق انسان، زنان و کودکان، سوخت، نفت، گازوییل، بنزین، اعضای بدن، دارو، ارز، جنگ افزار، خاویار، مشروبات الکلی و دهها مورد دیگر اشاره کرد. هنگامی که قیمت یک کالا در یک کشور با اجرای طرحهای دستوری و با تمهیدات خاص کاهش مییابد، در نتیجه سوءاستفادهکنندگان به دنبال تهیه آن کالای ارزانقیمت برای قاچاق آن به بیرون از مرزهای آن کشور هستند. یعنی برای سود بیشتر و انباشت ثروت مبادرت به قاچاق کالا میکنند در صورتیکه اگر هرکدام از این موارد را قاچاق نامیده و آن را به دونده ای که مدال بین المللی را کسب، یا تحصیل کرده ای که در مقام و کسوت نخبه عالی به ناچار کولبری را تنها مامن بقای خود انتخاب نسبت دهیم تناقضی را به شدت رنج شانه های کولبران و شرم نگاه به سفره های خالی از نانِ کودکان کردستان را به تصویر خواهد کشاند و در رسانه ها بایستی به هنگام بحران های منطقه ای همگام با تراژدی غم نان با نگاهی ابزار محور دیگر آنان را نه انتظار مرزدار غیور، بلکه فدائیان نان نامید.
قانون/ 21 آبان ماه 97