تاریخ: ۱۳۹۷/۵/۲۱
یک فیلم متفاوت هم باید بتواند حداکثر بیننده‌ها را جذب کند

ابراهیم سعیدی کارگردان، تدوین‌گر و عکاس  است و  پیش از این فیلم «ماندوو» از او در سینماهای هنروتجربه اکران شدهاست. این روزها هم فیلم «آخرین کسی که اقای کاف _ الف را دید» به کارگردانی علی دلگشا در هنروتجربه به نمایش درآمده است که او کار تدوین آن را برعهده داشته است. به همین بهانه به سراغ سعیدی رفتیم تا در مورد این فیلم ،همراهی با یک کارگردان فیلم اولی و فعالیت‌های اخیرش صحبت کنیم.

 

با توجه به اینکه گفته بودید این فیلم یک اثر با فضای ذهنی است و به همین دلیل کار را سخت‌تر می‌کرد، تدوین این کار چطور پیش رفت؟
این نوع کار به لحاظ فیلم‌نامه و طراحی که آقای دلگشا برای آن درنظر گرفته بود، بیشتر یک نوع گفت‌وگو و فضاسازی ذهنی را تداعی می‌کرد، انگار نویسنده‌ای بخواهد مراحل نوشتن یک اثر را به لحاظ ذهنی تجربه کند. با چنین نگاهی این فیلم‌نامه نوشته شده بود. در ادبیات نمونه‌هایی از این دست زیاد داریم اما در سینما اگرچه نمونه‌های بارز آن وجود دارد اما در سینمای خود ما چنین کارهایی کمتر تجربه شده است. در سینمای ایران و فیلم‌های کوتاه و تجربی آثاری بوده‌اند که تلاش کرده‌اند در این فرم ساخته شوند، با این‌حال این فیلم برای خود من به عنوان یک تجربه متفاوت‌تر جالب بود. درعین‌حال مقداری چالش‌های ذهنی هم به عنوان تدوین‌گر داشتم، یعنی برایم جداب بود که این فضا را به لحاظ بصری می‌توان ایجاد کرد یا نه چون باید برای فضای فکرکردن و چالش ذهنی که یک نویسنده با شخصیت‌های رمانش دارد، ما به‌ازای تصویری ایجاد می‌کردیم. درعین‌حال که از کارهای دیگر سخت‌تر بود. این کار اولین کار جدی آقای دلگشا است اما می‌شود گفت ساختار سختی دارد و  معمولا کارگردان‌های باتجربه جرات می‌کنند به سمت چنین ساختارهایی بروند.

 

ذهنیت یا طرح اولیه شما وقتی که قرار شد تدوین کار را انجام دهید چطور بود و آیا در مسیر اجرای کار تغییری ایجاد شد؟
وقتی قرار است قضه‌ای را تعریف کنید، رابطه علت و معلولی می‌طلبد که در روند حوادث باید آن‌ها را رعایت کرد. چیدمان رابطه علت و معلولی ساختار کار را به خودش اختصاص می‌دهد اما به دلیل فیلم‌نامه این فیلم، تصورم این بود که نباید به روابط کلاسیکی که در فیلم‌نامه‌ها و فیلم‌های‌مان دنبال آن هستیم، برویم. بنابراین روش مونتاژ این کار متفاوت‌تر شد و به گونه‌ای سعی کردیم آزادتر عمل کنیم، یعنی صرفا تمام توان و تلاش خود را در اختیار بازگویی فضای ذهنی که حس می‌کردم آقای دلگشا درگیر آن است، قرار دادیم. برای همین شاید در روایت خود فیلم هم صددرصد موفق نبوده‌ایم یا به طور کامل نتوانسته‌ایم تمام حرف خود را منتقل کنیم اما تصورم این است که ساختار مونتاژی حداقل در بازگویی فضای ذهنی میان شخصیت‌ها، تاحدی کمک کننده است.

 

همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید این فیلم اولین کار جدی علی دلگشا بود. کارکردن با کارگردان‌های فیلم اولی چطور است و شما به عنوان کسی که در چندین شاخه سینما فعالیت کرده‌اید، معمولا ارتباط‌تان با آن‌ها چگونه شکل می‌گیرد؟
معمولا کارکردن با دوستانی که تجربه سینمایی‌شان کم است، دو حالت دارد. یکی از حالت‌ها این است که آن‌ها به دلیل کم تجربه بودن سعی می‌کنند از موقعیت کسی که از خودشان باتجربه‌تر است، استفاده کنند. البته نه به این معنا که همیشه دنباله‌رو باشند اما سعی می‌کنند تجربیاتی را که نسبت به تجربیات خودشان پخته‌تر است، به‌کار بگیرند. به‌هرحال بخش مهمی از کار کارگردانی مدیریت  و ارتباط مناسب با عوامل است. در این بخش هم آقای دلگشا خیلی خوب  و همراه بود. در عین‌حال که ایده‌های ذهنی و زیبایی شناختی خودش را هم داشت و از نظر مدیریتی هم همراه بود.

 

علی دلگشا در گفت‌و گویی با هنروتجربه عنوان کرد که زمان ساخت این فیلم هنوز گروه هنروتجربه شکل نگرفته بود و اگر این گروه وجود داشت شاید فیلم، متفاوت‌تر می‌شد. به طور ملموس او به زمان فیلم اشاره کرد که می‌توانست طولانی‌تر باشد چون به زعم ایشان مخاطب هنروتجربه از حوصله بیشتری برخوردار است. فکر می‌کنید اگر همان زمان هنروتجربه وجود داشت، در کلیت فیلم تغییری ایجاد می‌شد؟
فیلم من هم در هنروتجربه اکران شده است. وقتی به این گروه فکر می‌کنم، این موضوع را درنظر می‌گیرم که درست است که تاکید می‌شود فرم، ساختار، نوع بیان و روایت آن با نوع بیان و روایت سینمای گیشه متفاوت‌تر است اما من خودم معمولا بنا را بر این می‌گذارم که اگر قرار است فیلمی به صورت دسته جمعی برای بیننده‌ها نمایش داده شود، حداکثر مخاطب را جذب کنید، یعنی حتی اگر فیلم به صورت تجربی طراحی شده باشد و قرار است یک روایت متفاوت را ارائه دهد، سعی کنیم این روایت متفاوت را به گونه‌ای ارائه دهیم که حداکثر بیننده‌ها با فیلم ارتباط برقرار کنند. در ارتباط با این فیلم هم از همان ابتدا بنا را بر همین گذاشتیم یعنی با اینکه یک نوع فضای ذهنی را می‌خواستیم ارائه دهیم که برای کارگردان شناخته شده است اما برای بیننده فیلم چون همان تجارب ذهنی را ندارد، باید شرایطی به‌وجود بیاوریم که راحت‌تر با فیلم ارتباط برقرار کند. به همین دلیل سعی کردیم از نظر نوع روایت و ریتم کار، ویژگی‌هایی داشته باشد که بتواند بیننده را جذب کند و ارتباط او طی مدت زمانی که به تماشای فیلم نشسته است، قطع نشود. یعنی تجربی بودن فیلم دلیلی بر این نباشد که بیننده فیلم را نفهمد و بهانه‌ای نباشد که هرگونه دلمان خواست در نوع روایت،ساختار یا زمان‌بندی پلان‌ها و زمان‌بندی فیلم عمل کنیم. در هرحال خودم به عنوان تدوین‌گر به این موضوع معتقدم که بیننده باید با رغبت و تا انتها فیلم را ببیند. به همین دلیل از همان ابتدا طراحی ساختار مونتاژی با آقای دلگشا به این نتیجه رسیدیم که این اتفاق بیافتد. حتی سکانس‌هایی طراحی و فیلم‌برداری شده بود، منتهی چون احساس کردیم یک‌جورهایی ممکن است خللی در طراحی داستان ایجاد کند و بیننده را به فضایی ببرد که متوجه داستان نشود و از نظر ریتم هم کشش و جذبه نداشته باشد پس این صحنه‌ها حذف شد. آقای دلگشا درست گفتند که زمان فیلم حدود ۸۰ دقیقه بود اما در نهایت به زمان فعلی رسیدیم اما این‌که بگویم اگر همان ۸۰ دقیقه را می‌ساختیم، فیلم بهتری برای هنروتجربه می‌شد تصورم می‌کنم بهتر نبود و بنظرم نسخه فعلی حداکثر طرفیت موجود فیلم است.

 

سال گذشته گفته بودید، نگارش فیلم‌نامه دومین فیلم بلندتان به نام «ساکار» به اتمام رسیده است. آیا مراحل بعدی این کار شروع شده است؟
نسخه اولیه فیلم‌نامه تمام شد اما درگیر مونتاژ فیلم «جن زیبا» اثر بایرام فضلی شدم و همزمان یک مستند جدی دیگر هم را تدوین کردم. این کارها باعث شد فرصت کمی برای بازبینی فیلم‌نامه داشته باشم. به همین دلیل هنوز درگیر مراحل پایانی فیلم‌نامه هستیم. امیدوارم بهار آینده فیلم را شروع کنیم.

 

از اکران فیلم هیوا چه خبر؟
زمانی که مشغول ساخت فیلم بودیم، یک نسخه آن را برای جشنواره سینما حقیقت آماده کردیم که بدون اتانولاژ و صداگذاری به جشنواره رساندیم تا در بخش فیلم‌های بلند حضور داشته باشد. قرار است مراحل فنی را به پایان برسانیم تا به اکران برسد اما هنوز کامل نشده است.
 
منبع: هنر و تجربه