بنیان های برساختە جهان امروز خود بە خود انسان را مجاب می کند کە از طریق خبر و رسانە پیش فرضهایی اساسی را مورد بررسی و مداقە قرار دهد کە ممکن است ایندە را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد. اما ان چە در این میان جای نگرانی دارد، نابودی و از میان رفتن چیزی است کە از ان بە زندگی خبرنگاری یاد می شود کە ممکن است در مواردی حتا ایندە خبر را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد.
با این همە برای هیچ کس مشخص نیست کە دوام زندگی خبرنگاری با شرایط فعلی جهان بخصوص خاورمیانە چقدر دوام خواهد اورد و یا اصلن چگونە باقی می ماند؟نگاهی بە تاریخ و دادەهای خبر و خبرنگاری مناسب بدون شک می تواند از طرفی هم دیدگاههای متعددی را در این راستا نشان ما دهد هم حقایق بسیاری را برملا سازد. ان چە در این میان خیلی مهم نمایان می شود این است کەسیستم اطلاع رسانی و حرفەخبرنگاری کەهمیشە خطرات ومخاطرات مخصوص بەخود را داراست بر روی روشهایی پافشاری می کنند کە اصولن با مرگ وزندگی رابطە مستقیمی دارند، داوری در مورد اینکە یک خبرنگار بداند بەطور مستقیم اطلاعات جدیدی را ارائە دهد کە انسان معاصر را بە بازاندیشی وا دارد شاید چندان سخت نباشد اما بدون شک از دیدگاە خیلی ها بخصوص سیاست مداران ودولت مردان چپاولگر و جنگ افروز، حرفە خبرنگاری حرفە چندان جالبی بەنظر نمی رسد.
با این همە بە نظر می رسد کە زندگی خبرنگار در ادامە قرن حاضر چگونە خواهدبود بیشتر بستگی بە این دارد کە تولید وتنظیم ومدیریت خبر را ازچە چیزی بخواهند تا اینکە از چە رویکردی برای ارائە ان استفادە می کنند.
بدون شک خبرنگاران کنونی در دنیای معاصر کە طی چندین سال اخیر همیشە با جنگ و خونریزی دست وپنجە نرم کردە اند، قربانیان زندە این نبرد خون بار بودەاند و اگر گاهن در این شرایط دوام اوردەاند یقینن بە از دست دادن انچە کە ارزش می پندارند اصلن فکر نکردەاند و این خود نشانگر این است کە خبرنگاری بر طبق یک سری اصول حرفەای و منطبق بر اصول تنظیم و پایەگذاری شدە است کە واهمەای از کشمکش با مرگ نیز ندارد و این خود از طرفی بە معنای انتقال قدرت بە دنیای رسانە است و از طرفی نیز نوعی پویایی و دینامیسم را عرضە می دارد کە مخاطب اکتیو و متقاضی را بە جستجوی روش هایی از دریافت دادەها و اطلاعات سوق می دهد کە ماحصل ان حداقل درک زندگی پر مخاطرە یک خبرنگار است.
هرچند در دنیای خبرنگاری، از سایە لطف جنگ افروزان متوهم و چپاولگران اموال و ثروتهای عمومی، همیشە محدودیت ها و تنگناهای فراوانی وجود داشتە و دارد، اما اصول حرفەای یک خبرنگار متعهد بە وجدان خویش، هرگز اجازە خون فروشی و روح خراشی را بە او نمی دهد و لو اینکە از طرف تعدادی از سیاست مداران و پارلمانتاران عقدەای و نارسیستیک بە صفتهای مشمئزکنندەای متهم گردد کە این خود نیز ازجملە اسیب هایی است کە ماحصل دگرگونی های فرهنگی است کە تحولات مملکت و تعامل سیاسیون و پارلمانتاران با خبر نگاران را این چنین بدون بازخورد منطقی، طبیعی نشان می دهد.
تحولاتی کە هیچ وقت نە از دل دموکراسی بر امدە اند و نە راە بە عقلانیت خواهد برد کە اسیب ان نیز در درجە اول متوجە خبرنگار می گردد.
لازم است برای ان دستە از دولت مردان و سیاسیون کە خبر را فقط انتقال اطلاعات و خبرنگار را وسیلە این انتقال می دانند باید مشخص کرد کە خبر نگار بە واسطە حرفە پر مخاطرەاش، هم نمایانگر و هم سازندە اجتماعی است با تجربەزیستی مشترک در جامعەای کە سیاسیون روی تمامی عرصەهای ان تاخت وتاز می کنند، از این رو خبر نگاری جدا از یک حرفە، بە عنوان یک هنر بصری و نمایشی نیز خود را نشان می دهد کە بە دلیل نشان دادن حقایق و دزدی و اختلاس و چپاول غارتگران، هیچ وقت نە تنها قهرمان داستان بە شمار نمی اید کە جنبە تراژیک زندگی اش را نیز باید شاهد باشد.
در واقع سهم یک خبرنگار در این نمایش تنها مشاهدە زندگی در بند خودش است وبس. تنها دراین صورت است کە خبرنگار قدرتش را در ارزش ها و احساسات مشترکی می بیند کە از قبل با مخاطب خود داشتە است.
برای مخاطب، سهیم شدن در خبر کە محصول کار خبرنگار است بە همان اندازە مهم و ضروری است کە روبرو شدن خبرنگار با مرگ و زندان و نان. بنابراین تردیدی نیست کە دریافت خبر بیشتر از اینکە بە سرگرمی ارتباط داشتە باشد، بە حقایقی تعلق دارد کە افراد یک جامعە را دور هم جمع کردە است و استقرار این اصل در جامعە ونهادینە کردن ان بدون شک بە زندگی مرگ گونە کسانی بستگی خواهد داشت کە ما خبرنگارشان می نامیم.